Total search result: 201 (4 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
fumigant |
ماده ضد عفونی کننده تدخینی |
|
|
Other Matches |
|
septic |
ماده عفونی |
disinfectant |
داروی ضد عفونی ماده گندزدا |
antiset |
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده |
coolant |
ماده سرماساز ماده خنک کننده |
female connector |
دوشاخه ماده متصل کننده ماده |
coolants |
ماده سرماساز ماده خنک کننده |
fuel cooled oil cooler |
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود |
plasticizer |
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش |
fillers |
ماده پر کننده |
filler |
ماده پر کننده |
coolants |
ماده خنک کننده |
coolant |
ماده سرد کننده |
insulating material |
ماده ایزوله کننده |
coolant |
ماده خنک کننده |
moderate |
ماده معتدل کننده |
moderating |
ماده معتدل کننده |
moderates |
ماده معتدل کننده |
acidifier |
ماده اسیدی کننده |
diluent |
ماده رقیق کننده |
exclusion clause |
ماده مستثنی کننده |
wetting agent |
ماده خیس کننده |
clarificant |
ماده تصفیه کننده |
accelerating agent |
ماده تسریع کننده |
illuminant |
ماده روشن کننده |
accelerant |
ماده تسریع کننده |
disinfector |
ماده ضدعفونی کننده |
diluting media |
ماده رقیق کننده |
acidulating agent |
ماده اسیدی کننده |
insulated layer |
ماده ایزوله کننده |
mordant |
ماده ثابت کننده |
sorbent |
ماده جذب کننده |
emulsifier |
ماده امولسیون کننده |
emulsifiers |
ماده امولسیون کننده |
coolants |
ماده سرد کننده |
moderated |
ماده معتدل کننده |
siccative |
ماده خشک کننده رنگ |
cleansers |
وسیله یا ماده تمیز کننده |
insulant |
ماده مقاومت کننده مقاوم |
cleanser |
وسیله یا ماده تمیز کننده |
naphthenate drier |
ماده خشک کننده نفت |
novocain |
ماده بی حس کننده موضعی پروکائین |
abstergent |
شستشو دهنده ماده پاک کننده |
cladding |
ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی |
remanence |
چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده |
benzocaine |
ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود |
deodorants |
برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد |
tracers |
فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده |
deodorant |
برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد |
tracer |
فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده |
anti blush tinner |
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود |
thermite |
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا |
materialism |
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است |
photoresist |
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود |
asepsis |
ضد عفونی |
pestiferous |
عفونی |
infectious |
عفونی |
decontamination |
ضد عفونی |
disinfectant |
ضد عفونی |
disinfection |
ضد عفونی |
zymotic |
عفونی |
antiseptic |
دوای ضد عفونی |
asepticize |
ضد عفونی کردن |
disinfects |
ضد عفونی کردن |
antisepticize |
ضد عفونی کردن |
antiseptics |
دوای ضد عفونی |
disinfected |
ضد عفونی کردن |
septic |
جسم عفونی |
fumigation |
ضد عفونی سازی |
infects |
عفونی کردن |
infecting |
عفونی کردن |
infect |
عفونی کردن |
infectiousness |
عفونی بودن |
disinfect |
ضد عفونی کردن |
the wound was infected |
زخم عفونی شد |
antisepsis |
حالت ضد عفونی |
saperaemia |
عفونی خون |
disinfecting |
ضد عفونی کردن |
gunk |
ماده کثیف و چسبناک ماده چرب |
dope |
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده |
dopes |
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده |
infectiously |
بطور مسری یا عفونی |
decontaminates |
رفع الودگی ضد عفونی کردن |
scrub |
ضد عفونی برای عمل جراحی |
decontaminate |
رفع الودگی ضد عفونی کردن |
scrubbed |
ضد عفونی برای عمل جراحی |
decontaminating |
رفع الودگی ضد عفونی کردن |
scrubbing |
ضد عفونی برای عمل جراحی |
scrubs |
ضد عفونی برای عمل جراحی |
decontaminated |
رفع الودگی ضد عفونی کردن |
yaws |
بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام |
quarantine |
اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض |
sanitary napkin |
دستمال کاغذضد عفونی مخصوص قاعدگی زنان |
quarantined |
اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض |
sanitary napkins |
دستمال کاغذضد عفونی مخصوص قاعدگی زنان |
quarantines |
اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض |
quarantining |
اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض |
fuelled |
ماده انرژی زا ماده کارساز |
fueled |
ماده انرژی زا ماده کارساز |
pigment |
ماده رنگی ماده ملونه |
fuels |
ماده انرژی زا ماده کارساز |
pigments |
ماده رنگی ماده ملونه |
fuel |
ماده انرژی زا ماده کارساز |
fuelling |
ماده انرژی زا ماده کارساز |
closed cycle reactor system |
در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود |
sepsis |
مسمومیت عفونی حاصله در اثر جذب باکتریهاومواد فاسد بخون |
gynandromorph |
جانور نر و ماده هم نر و هم ماده |
anti- |
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند |
corrector |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
oogamete |
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده |
sterilizing |
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن |
sterilizes |
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن |
sterilized |
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن |
sterilize |
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن |
sterilising |
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن |
sterilises |
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن |
sterilised |
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن |
altitude/height hold |
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما |
inhibitor |
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال |
marshaller |
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان |
propounder |
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی |
quick disconnect coupling |
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده |
sensor |
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده |
primers |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
primer |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
homogeneous computer network |
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند |
steam fitter |
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار |
changer |
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری |
detonator |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
del credere |
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها |
makgi boowi |
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو |
distractive |
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر |
vasomotor |
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها |
interceptor |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
detonators |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
interceptors |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
search jammer |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
claqueur |
تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده |
suppressive |
خنثی کننده اتش سرکوب کننده |
padding |
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها |
prepossessing |
مجذوب کننده جلب توجه کننده |
expostulator |
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش |
sprining charge |
خرج چال کننده یا گود کننده |
stop order |
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده |
astigmatizer |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
vibrator |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
thickener |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
thickeners |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
cogitator |
اندیشه کننده مطالعه کننده |
modifiers |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
favourer |
یاری کننده مساعدت کننده |
intermediary |
وساطت کننده مداخله کننده |
gesticulant |
اشاره کننده وحرکت کننده |
vibrators |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
homager |
تجلیل کننده کرنش کننده |
the producer and the consumer |
تولید کننده و مصرف کننده |
venerator |
تکریم کننده ستایش کننده |
intermediaries |
وساطت کننده مداخله کننده |
prosecutors |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
coordinator |
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده |
supplicant |
درخواست کننده تضرع کننده |
trimmer |
دستکاری کننده صاف کننده |
supplicants |
درخواست کننده تضرع کننده |
hangers |
اویزان کننده معلق کننده |
thwarter |
خنثی کننده مسدود کننده |
hanger |
اویزان کننده معلق کننده |
contractive |
جمع کننده چوروک کننده |
modifier |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
modulator demodulator |
تلفیق کننده- تفکیک کننده |
prosecutor |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
practicer |
تمرین کننده مشق کننده |
designative |
اشاره کننده تعیین کننده |
whetstone |
تیز کننده تند کننده |
presenter |
ارائه کننده معرفی کننده |
desolater |
ویران کننده متروک کننده |
diverting |
سرگرم کننده منحرف کننده |
divider |
جدا کننده تقسیم کننده |
acknowledger |
تصدیق کننده قبول کننده |
lifter |
مرتفع کننده برطرف کننده |
insulators |
جدا کننده عایق کننده |
accaimer |
هلهله کننده تحسین کننده |
discriminant |
تفکیک کننده جدا کننده |
sniffy |
افهار تنفر کننده فن فن کننده |
striking force |
نیروی تک کننده یا کمین کننده |
toaster |
سرخ کننده برشته کننده |
desolator |
ویران کننده متروک کننده |
transmitter |
منتقل کننده مخابره کننده |
transmitters |
منتقل کننده مخابره کننده |
insulator |
جدا کننده عایق کننده |
corrupter |
فاسد کننده منحرف کننده |
presentor |
ارائه کننده معرفی کننده |
provisioner |
تدارک کننده تهیه کننده |
suberter |
سرنگون کننده تضعیف کننده |
corruptor |
فاسد کننده منحرف کننده |
spell binder |
مسحور کننده مجذوب کننده |
preventive |
حفافت کننده جلوگیری کننده |
oppressive |
خورد کننده ناراحت کننده |
toasters |
سرخ کننده برشته کننده |
presenters |
ارائه کننده معرفی کننده |
articles |
ماده |
substances |
ماده |