Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
piperine
ماده قلیایی فلفل
Other Matches
caustic soda
سود سوزآور
[ماده قلیایی در رنگرزی]
pimento
فلفل فرنگی شیرین فلفل گینه
pimentos
فلفل فرنگی شیرین فلفل گینه
guinea pepper
فلفل قرمز هندی فلفل فرهنگی
pepper and salt
پارچه فلفل نمکی رنگ فلفل نمکی
thermite
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
materialism
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
photoresist
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
basic
قلیایی
alkali
قلیایی
alkalis
قلیایی
alkalic
قلیایی
basics
قلیایی
lye
اب قلیایی
alkaline
قلیایی
dope
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
female connector
دوشاخه ماده متصل کننده ماده
dopes
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolant
ماده سرماساز ماده خنک کننده
gunk
ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
coolants
ماده سرماساز ماده خنک کننده
alkalinize
قلیایی کردن
basic dye
رنگ قلیایی
alkalinity
خصلت قلیایی
basify
قلیایی کردن
alkyd resin
صمغ قلیایی
alkalize
قلیایی کردن
basic slag
سرباره قلیایی
alkaline earth
قلیایی خاکی
alkaline solution
محلول قلیایی
alkali halide
هالید قلیایی
alkali earth
زمین قلیایی
alkalify
قلیایی شدن
alkalescence
خاصیت قلیایی
alkali metal
فلز قلیایی
gourd
کدوی قلیایی
gourds
کدوی قلیایی
alkalify
قلیایی کردن
alkaline battery
باتری قلیایی
alkaline earth
زمین قلیایی
basic pig iron
اهن خام قلیایی
alkaline earth oxide
فلز قلیایی خاکی
natron
نمک قلیایی طبیعی
basic lining
پوشش یا استر قلیایی
caustic alkali metal
فلز قلیایی سوزاور
alkaline earth metal
فلز قلیایی خاکی
pyronine
رنگهای قلیایی زرد
narceine
شبه قلیایی افیون
basic open hearth furnace
کوره باز قلیایی
alkalescent
دارای خاصیت قلیایی
alkaline
دارای خاصیت قلیایی
pepper mill
فلفل سا
peppering
فلفل
peppers
فلفل
capsicum
فلفل
capsicums
فلفل
turquoises
فیروزه سولفات قلیایی الومینیوم
turquoise
فیروزه سولفات قلیایی الومینیوم
hyoscyamine
مادهء شبه قلیایی سیکران
turquois
فیروزه سولفات قلیایی الومینیوم
bate
خیساندن چرم درماده قلیایی
procaine
نمک قلیایی بیحس کننده
capsicum
میوهی فلفل
pepper
فلفل پاشیدن
capsicums
میوهی فلفل
green peppers
فلفل سبز
white pepper
فلفل سفید
water pepper
فلفل ابی
pepper
فلفل دلمه ای
capsicums
فلفل سان
red peppers
فلفل قرمز
green pepper
فلفل سبز
pepper
فلفل کوبیده
capsicum
فلفل سان
hot pepper
فلفل قرمز
ladyfinger
فلفل قرمز
salt-and-pepper
فلفل نمکی
salt-and-pepper
نمک و فلفل
Red chilli
فلفل قرمز
chilli powder
پودر فلفل
griseous
فلفل نمکی
peppercorns
دانه فلفل
chilli pepper
فلفل قرمز
peppercorn
فلفل دانه
peppercorn
دانه فلفل
red pepper
فلفل قرمز
long pepper
دار فلفل
pepper and salt
فلفل نمکی
chaste tree
فلفل بری
Cayenne
فلفل قرمز
pimiento
فلفل شیرین
pepper mill
فلفل ساب
peppery
فلفل دار
pepper caster
فلفل دان
piper nigrum
فلفل معمولی
pepper castor
فلفل دان
pepper sauce
ترشی فلفل
pepper pot
فلفل پاش
pepper pot
فلفل دان
pepper box
فلفل پاش
sweet pepper
فلفل شیرین
pepper plant or vine
درخت فلفل
piper nigrum
فلفل سیاه
smart weed
فلفل ابی
peppers
فلفل پاشیدن
peppering
فلفل کوبیده
peppers
فلفل کوبیده
pepper box
فلفل دان
peppering
فلفل پاشیدن
peppercorns
فلفل دانه
pigments
ماده رنگی ماده ملونه
fuel
ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled
ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment
ماده رنگی ماده ملونه
fuels
ماده انرژی زا ماده کارساز
Tabasco
سوس فلفل دار
pepper caster
فلفل پاش ششلول
mulligatawny
اش فلفل دار هندی
hot pepper
بوته فلفل قرمز
allspice
فلفل فرنگی شیرین
alkalis
قلیا مادهای باخاصیت قلیایی مثل سودمحرق
alkali
قلیا مادهای باخاصیت قلیایی مثل سودمحرق
agnus castus
پنج انگشت فلفل بری
pepper
فلفل زدن به تیرباران کردن
kava
نوعی درخت فلفل جزایرپلینزی
peppering
فلفل زدن به تیرباران کردن
paprica
میوه رسیده فلفل قرمز
paprika
میوه رسیده فلفل قرمز
peppers
فلفل زدن به تیرباران کردن
chilisauce
نوعی رب گوجه فرنگی فلفل دار
zoisite
دارای بلورهای هرمی شکل مرکب از سلیکات قلیایی وا لومینیومی
curry powder
آمیزهای از کاری و فلفل و چند ادویهی دیگر
curry powders
آمیزهای از کاری و فلفل و چند ادویهی دیگر
gynandromorph
جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
oogamete
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
ptomaine
مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
articles
ماده
female
ماده
bitching
سگ ماده
bitches
سگ ماده
bitched
سگ ماده
bitch
سگ ماده
metal
ماده
monoclinous
نر و ماده
foamed meterid
ماده کف
anti matter
ضد ماده
antimatter
ضد ماده
nanny goat
بز ماده
nanny goats
بز ماده
nany
بز ماده
materials
ماده
stuff
ماده
catch for door bolt
ماده
agent
ماده
stuffed
ماده
stuffs
ماده
article
ماده
material
ماده
item
ماده
items
ماده
stuffless
بی ماده
agents
ماده
stipulation
ماده
abscess
ماده
abscesses
ماده
matters
ماده
substance
ماده
provision
ماده
substances
ماده
mattering
ماده
mattered
ماده
matter
ماده
metals
ماده
clauses
ماده
clause
ماده
refractory material
ماده نسوز
thermate
ماده ترمیت
refractory material
ماده دیرگداز
tongue and groove joint
اتصال نر و ماده
refrigerant
ماده سردکننده
she wolf
گرگ ماده
replealed article
ماده منسوخه
she wolf
ماده گرگ
trinitrotoluen
ماده منفجره تی ان تی
smoke agent
ماده دودانگیز
she deer
گوزن ماده
solvate
ماده محلول
toxic substance
ماده سمی
sexed
بطورمشخص نر یا ماده
stainer
ماده رنگرزی
res
شی ء بخصوص ماده
toxic agent
ماده سمی
subsistance
ماده اصلی
single clause bill
ماده واحده
aetna material
ماده اتنا
dopes
ماده مخدر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com