Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English
Persian
moderate
ماده معتدل کننده
moderated
ماده معتدل کننده
moderates
ماده معتدل کننده
moderating
ماده معتدل کننده
Other Matches
antiset
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
coolants
ماده سرماساز ماده خنک کننده
female connector
دوشاخه ماده متصل کننده ماده
coolant
ماده سرماساز ماده خنک کننده
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
filler
ماده پر کننده
fillers
ماده پر کننده
accelerant
ماده تسریع کننده
exclusion clause
ماده مستثنی کننده
clarificant
ماده تصفیه کننده
coolants
ماده خنک کننده
coolants
ماده سرد کننده
wetting agent
ماده خیس کننده
sorbent
ماده جذب کننده
illuminant
ماده روشن کننده
accelerating agent
ماده تسریع کننده
acidulating agent
ماده اسیدی کننده
diluting media
ماده رقیق کننده
diluent
ماده رقیق کننده
disinfector
ماده ضدعفونی کننده
insulating material
ماده ایزوله کننده
emulsifiers
ماده امولسیون کننده
acidifier
ماده اسیدی کننده
emulsifier
ماده امولسیون کننده
mordant
ماده ثابت کننده
coolant
ماده سرد کننده
coolant
ماده خنک کننده
insulated layer
ماده ایزوله کننده
naphthenate drier
ماده خشک کننده نفت
cleansers
وسیله یا ماده تمیز کننده
novocain
ماده بی حس کننده موضعی پروکائین
insulant
ماده مقاومت کننده مقاوم
cleanser
وسیله یا ماده تمیز کننده
siccative
ماده خشک کننده رنگ
fumigant
ماده ضد عفونی کننده تدخینی
abstergent
شستشو دهنده ماده پاک کننده
cladding
ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
remanence
چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
benzocaine
ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
tracer
فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده
deodorant
برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
tracers
فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده
deodorants
برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
anti blush tinner
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
thermite
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
photoresist
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
moderating
معتدل
green
معتدل
greenest
معتدل
moderated
معتدل
moderate
معتدل
moderates
معتدل
temperate
معتدل
soft-spoken
معتدل
mild
معتدل
moderate fog
مه معتدل
milder
معتدل
mitigatory
معتدل
mitigative
معتدل
mildest
معتدل
soft spoken
معتدل
middleman
معتدل
middlemen
معتدل
saner
معتدل
sane
معتدل
sober
معتدل
soberly
معتدل
sanest
معتدل
dopes
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dope
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
gunk
ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
modest
معتدل نسبتا کم
medium
متوسط معتدل
temperate climate
اب و هوای معتدل
mediums
متوسط معتدل
moderate sea
دریای معتدل
attemper
معتدل کردن
temperate climate
اقلیم معتدل
sane views
نظریات معقولانه یا معتدل
ambivert
ادم معتدل و میانه رو
soft shell
دارای عقیده معتدل
inordinate
مفرط غیر معتدل
modify
تغییر دادن معتدل ساختن
modifying
تغییر دادن معتدل ساختن
seasoned
ادویه زدن معتدل کردن
alloys
عیار زدن معتدل کردن
seasons
ادویه زدن معتدل کردن
season
ادویه زدن معتدل کردن
slakes
معتدل شدن کاهش یافتن
alloy
عیار زدن معتدل کردن
slaked
معتدل شدن کاهش یافتن
modifies
تغییر دادن معتدل ساختن
slake
معتدل شدن کاهش یافتن
fueled
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled
ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment
ماده رنگی ماده ملونه
fuel
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling
ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments
ماده رنگی ماده ملونه
fuels
ماده انرژی زا ماده کارساز
intemperate zone
منطقه غیر معتدل یرد یا بسیارگرم
jabiru
لک لک ابزی نقاط گرم و معتدل امریکا
closed cycle reactor system
در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
gynandromorph
جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
oogamete
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
tempers
معتدل کردن میزان کردن
temper
معتدل کردن میزان کردن
tempered
معتدل کردن میزان کردن
socialist international
بین الملل سوسیالیست انجمن جهانی احزاب سوسیال دمکرات در لندن که به سال 1591 تاسیس یافته است واعضا ان را احزاب سوسیالیست معتدل تشکیل می دهند
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
fabianism
نحله سوسیالیستی معتدل که به سال 4881 درانگلستان تشکیل شد و در واقع پایه حزب کارگر محسوب میشود . اصحاب این مسلک باعقاید مارکس در زمینه لزوم کشمکش طبقاتی و نیز انقلاب و شدت عمل جهت وصول به اهداف سوسیالیزم موافقت ندارند
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
antimatter
ضد ماده
nany
بز ماده
female
ماده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com