Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
subsonic
مادون سرعت سیر صوت
Other Matches
infrared imagery
عکسبرداری مادون قرمز عکاسی با استفاده از اشعه مادون قرمز
infrared ray
اشعه مادون قرمز پرتو مادون قرمز پرتو فرو سرخ
inferior
مادون
behindhand
مادون
subordinating
مادون
inferiors
مادون
subordinates
مادون
subordinated
مادون
subordinative
مادون
sub
مادون
subs
مادون
subordinate
مادون
below
مادون
puisne
مادون
subjacent
مادون
combined speed indicator
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
speed ring
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
inflow ratio
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
indicated airspeed
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
burning rate
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
dragged
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
subsonic
مادون صوت
subhuman
مادون انسان
non fatal offences against the person
مادون نفس
subject
تحت مادون
infrahuman
مادون انسان
infrared
مادون قرمز
infera red
مادون قرمز
subjected
تحت مادون
subjecting
تحت مادون
subjects
تحت مادون
subnormal
مادون عادی
subservient
مادون سودمند
infrasonics
مادون صوت
infrasonic
مادون صوت
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
tachometer
اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
true air speed
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
rate of flame propagation
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
subsonic flow
جریان مادون صوت
infrasonic wave
موج مادون صوت
thermal imagery
عکاسی مادون قرمز
infrared viewer
دوربین مادون قرمز
ultraviolet
اشعه مادون بنفش
subaltern
افسر جزء مادون
subalterns
افسر جزء مادون
infrasonic frequency
فرکانس مادون صوت
subnormality
مادون عادی بودن
infrared
وابسته به اشعه مادون قرمز
infrasonic frequency range
ناحیه فرکانس مادون صوت
praetor
قاضی یاافسر مادون کنسول
variable ratio
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
rate of pouring
سرعت سیلان سرعت جاری شدن
muzzle velocity
سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
input
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
thermal imagery
عکاسی با اشعه حرارتی مادون قرمز
thermal crossover
تقابل حرارتی در عکاسی مادون قرمز
radiant exposure
وسیله عکسبرداری مادون قرمز یا انرژی حرارتی
praetorian
وابسته به قدرت قضاوت مادون کنسولی رومی
infrared resolution
تجزیه و تحلیل و کاوش هدف با عکاسی مادون قرمز
support
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerate
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerating
سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic
با سرعت کمتر از سرعت صوت
mach hold
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
detectors
گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
detector
گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
air plot wind velocity
سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
transonic
سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
cut off velocity
سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
fastest
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
upwash
حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
airspeeds
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeed
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
declared speed
سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
supersonic
هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
sniper scope
دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
command speed
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
sustained rate
سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
aircraft block speed
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
infra red link
سیستمی که به دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و یک چاپگر امکان رد و بدل کردن اطلاعات با استفاده از اشعه مادون قرمز میدهد تا داده را حمل کند
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
contraction ratio
نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
fasted
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
calibrated air speed
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
fast
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
isotach
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
fasts
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
high speed
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
decelerating
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerates
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerated
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerate
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
infrared line scan
ردیابی خطی با اشعه مادون قرمز ردیابی مستقیم بامادون قرمز
seepage velocity
سرعت زه اب
speeds
سرعت
speeding
سرعت
speed
سرعت
expeditiousness
سرعت
attack speed
سرعت تک
paced
سرعت
speediness
سرعت
promptitude
سرعت
accelerate
بر سرعت
rapidity
سرعت
accelerated
بر سرعت
accelerates
بر سرعت
accelerating
بر سرعت
souic do
سرعت
tilts
سرعت
tilted
سرعت
celerity
سرعت
terminal velocity
سرعت حد
haste
سرعت
fleety
به سرعت
line speed
سرعت خط
liner velocity
سرعت
low velocity
کم سرعت
low velocity
با سرعت کم
tilt
سرعت
directly
به سرعت
fastnesses
سرعت
velocity
سرعت
pace
سرعت
fastness
سرعت
paces
سرعت
swiftly
به سرعت
swiftness
سرعت
speedy
سرعت
rate
سرعت
acceleration
سرعت
rates
سرعت
velocities
سرعت
on load speed
سرعت بار
no load speed
سرعت بی باری
apparent velocity
سرعت فاهری
operating speed
سرعت عملیاتی
orbital velocity
سرعت مداری
celerity
سرعت فاز
airspeed indicator
سرعت نما
angular speed
سرعت زاویهای
angular velocity
سرعت زاویهای
burst rate
سرعت پشت سر هم
input speed
سرعت اولیه
moderate speed
سرعت متعادل
base speed
سرعت منتجه
mean speed
سرعت متوسط
base speed
سرعت مبنا
mean velocity
سرعت متوسط
initial speed
سرعت اولیه
bit rate
سرعت ذرهای
bit rate
سرعت بیتی
moderate speed
سرعت متوسط
maximum speed
حداکثر سرعت
average speed
سرعت متوسط
motor speed
سرعت موتور
muzzle velocity
سرعت دهانه
basic speed
سرعت اولیه
rate
سرعت حرکت
piston speed
سرعت پیستون
phase velocity
سرعت موج
phase velocity
سرعت فاز
phase speed
سرعت فاز
sliding speed
سرعت لغزشی
actual velocity
سرعت واقعی
rate
سرعت کار
speed of action
سرعت انتقال
rate equation
معادله سرعت
rate constant
ثابت سرعت
radial velocity
سرعت شعاعی
quickness
سرعت انتقال
quickness
سرعت فوریت
speed level
سطح سرعت
pen speed
سرعت قلم
peculiar velocity
سرعت خاص
peak speed
حداکثر سرعت
patent log
سرعت سنج
absolute velocity
سرعت مطلق
acceleration lane
خط سرعت گیری
pace of the green
سرعت گوی
accelerometer
سرعت سنج
output speed
سرعت خروجی
speed limits
سرعت مجاز
perceptual speed
سرعت ادراک
speed stage
سطح سرعت
speed level
مرحله سرعت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com