English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English Persian
banana jack مادگی در رادیو برای دوشاخه
Other Matches
radio wave امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو
lamp holder plug سرپیچ دوشاخه سرخود دوشاخه سرپیچ لامپ
gynoecium مجموعه الت مادگی گل مجموعه مادگی
incomplete flower مادگی
buttonholes مادگی
socket مادگی
sockets مادگی
buttonhole مادگی
pistil مادگی
screw bolt مادگی
buttonholing مادگی
boutonniere مادگی
buttonholed مادگی
androginy نر و مادگی
decagynous ده مادگی
vulva مادگی
vulvas مادگی
radio-telephone رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephones رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio telephone رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
mortise مادگی زبانه
mortice مادگی زبانه
heterogamous دارای مادگی ها
telephone jack مادگی تلفن
terahenous دارای 4 مادگی
pistillary وابسته به مادگی گل
pistil الت مادگی گل
trigynous دارای سه مادگی
tristigmatic دارای سه مادگی
pistillate مادگی دار
pistillate تولید کننده مادگی
pentagynous دارای پنج مادگی
heptagynous دارای هفت مادگی
dodecagynous دارای دوازده مادگی
perigynous واقع در پیرامون مادگی یاتخمدان
polygynous دارای چند الت مادگی
sex changer وسیله مبدل اتصال نری به مادگی و برعکس
gender changer وسیله تغییر اتصال مادگی به نری و برعکس
pitchfork دوشاخه
pitchforks دوشاخه
biramous دوشاخه
yoke دوشاخه
male connector دوشاخه نر
fork دوشاخه
plugs دوشاخه
fork crow دوشاخه
knee دوشاخه
crotch دوشاخه
tuning fork دوشاخه
crutch دوشاخه
crutches دوشاخه
tuning forks دوشاخه
y junction دوشاخه
crotches دوشاخه
knees دوشاخه
forking دوشاخه
bicornous دوشاخه
plug دوشاخه
bident دوشاخه
plugging دوشاخه
bracket دوشاخه
phono plug دوشاخه اوایی
connector plug دوشاخه رابط
double ley stirrup رکابی دوشاخه
bipolar plug دوشاخه برق
contact plug دوشاخه برق
attachment plug دوشاخه ارتباط
plugs دوشاخه برق
yoke دوشاخه استقرار
mains plug دوشاخه برق
fork lever اهرم دوشاخه
rca plug دوشاخه RCA
plug connection اتصال دوشاخه
plug دوشاخه برق
plug contact کنتاکت دوشاخه
telephone plug دوشاخه تلفن
safety fork دوشاخه امنیت
bifurcate دوشاخه شدن
plug and socket دوشاخه و پریز
plugging دوشاخه برق
quill shaft شفت گردنده باریکی با سرهزارخار مانند که در مادگی دیگری جفت میشود
attachment plug دوشاخه وسایل برقی
diapason دوشاخه میزان کوک
connecting socket [دوشاخه متصل کننده]
multi contact plug دوشاخه با کنتاکتهای متعدد
coupler plug دوشاخه وسایل الکتریکی
wire pike دوشاخه سیم کشی
fork دوشاخه منشعب شدن
current tap سرپیچ دوشاخه خور
forking دوشاخه منشعب شدن
trunnions دوپایه یا دوشاخه اتصال
inductance box with plug جعبه اندوکتانس با دوشاخه
crutches دوشاخه زیر چیزی گذاشتن
crutch دوشاخه زیر چیزی گذاشتن
to plug in با گذاشتن دوشاخه برق رابجریان انداختن
plug in دوشاخه را بسیم برق وصل کردن
mandrel جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد
wireless رادیو
wirelesses رادیو
broadcasting رادیو
radios رادیو
radio رادیو
radioed رادیو
receiving set رادیو
radioing رادیو
neutralizing tool رادیو
aligning tool رادیو
a radio رادیو
radiography عکسبرداری رادیو
radio telescopes رادیو تلسکوپ
skiagraphy رادیو گرافی
radio telescope رادیو تلسکوپ
receptacle ژاک رادیو
air cell a battery باتری رادیو
radio tube لامپ رادیو
radioactivity رادیو اکتیویته
radioisotope رادیو اکتیو
radioisotope رادیو ایزوتوپ
radioactive رادیو اکتیو
radiotrician تکنیسین رادیو
radiotelegraph رادیو تلگراف
receptacles ژاک رادیو
radiometer رادیو متر
radio star اختر رادیو
radio engineering مهندسی رادیو
broadcasting station ایستگاه رادیو
schematic diagram نقشه رادیو
banana pin دو شاخه رادیو
battery receiver رادیو باتری
radio relay رادیو رله
radio button دکمه رادیو
radio set دستگاه رادیو
radio engineering تکنیک رادیو
radio frequency choke چوک رادیو
radon ماده رادیو اکتیو
inverted l antenna انتن معمولی رادیو
on the air <idiom> بخشاز رادیو وتلوزیون
buzzing هوم کردن رادیو
buzzes هوم کردن رادیو
airwave امواج رادیو و تلویزیون
pick up <idiom> دریافت صدای رادیو و...
buzz هوم کردن رادیو
buzzed هوم کردن رادیو
radiotelephony مکالمه رادیو تلفنی
tune in <idiom> پخش از رادیو وتلوزیون
radial محوری مربوط به رادیو
wave band دسته امواج رادیو
radials محوری مربوط به رادیو
universal receiver رادیو برق و باتری
radio prospecting کشف معادن با رادیو
aerial آنتن هوایی رادیو
radiocast توسط رادیو گستردن
aerials انتن هوایی رادیو
radioluminescence رادیو لومینه سانس
l antenna انتن معمولی رادیو
blooper صدای نامطبوع رادیو
tuned radio frequency receiver رادیو با بسامد میزان شده
airborne radio relay سیستم رادیو رله هوابرد
radiosonde دستگاه رادیو سوند هواسنجی
radiophotograph انتقال عکس بوسیله رادیو
low tension battery باتری فشار ضعیف رادیو
radiostrontium استرونتیوم رادیو اکتیو استرونیتوم 09
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
decaying کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
radiobroadcast پخش و سخن پراکنی بوسیله رادیو
decay کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decayed کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decays کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
transmission وسایل ارسال داده مثل رادیو , نور ,..
radiotherapy رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
transmissions وسایل ارسال داده مثل رادیو , نور ,..
air time زمانپخش برنامههای رادیو یا تلویزیون روی آنتن
To turn on the light(radio, T. V). چراغ ( رادیو ؟تلویزیون وغیره ) راروشن کردن
To turn off the lights. (T. V. ,radio). چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
relays دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
radiobiology مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
relayed دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
to tune in TV [radio] روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن
relay دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
communication رادیو یا هر رسانه قابل حمل سیگنال انجام میشود
tuner پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
disc jockey کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
tuners پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
disc jockeys کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
facsimile روش ارسال و دریافت تصاویر به صورت دیجیتال روی خط تلفن یا رادیو
facsimiles روش ارسال و دریافت تصاویر به صورت دیجیتال روی خط تلفن یا رادیو
sound effects عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
bifurcate دوشاخه کردن بدوشاخه منشعب کردن دوشاخهای
faxing غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
spacing impulse نوعی روش رادیو تله تایپ که در ان ارسال امواج به طوریک در میان ضربانی است
faxes غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
faxed غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
fax غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
anisandrous flower گلی که شماره و شکل پرچمهای ان با شماره و شکل مادگی ان برابر باشد
wide area network شبکهای که ترمینالهای مختلف آن دور هستند و از طریق رادیو , ماهواره و کابل بهم وصل اند
female connector دوشاخه ماده متصل کننده ماده
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
divaricate منشعب شدن دوشاخه شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com