English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
uniform sand ماسه یکنواخت
Other Matches
to puddle clay and sand ازرس و ماسه گل ساختن ماسه و گل رس را بهم امیختن
building sand خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
quicksand ماسه روان ماسه دانه نچسبیده
quicksand ماسه ناپای ماسه غلطان
uniform یکنواخت یکنواخت کردن
uniforms یکنواخت یکنواخت کردن
old red sandstone سنگ ماسه قرمز قدیمی ماسه سنگ سرخ قدیمی
same یکنواخت
monotonic یکنواخت
monotone یکنواخت
uniforms یکنواخت
uniform یکنواخت
smoothly یکنواخت
steadied یکنواخت
steadying یکنواخت
steadies یکنواخت
steadiest یکنواخت
monotonous یکنواخت
steady یکنواخت
solid-shade dyeing رنگرزی یکنواخت
level tone اهنگ یکنواخت
sing-songs شعر یکنواخت
standardised یکنواخت کردن
standardises یکنواخت کردن
standardising یکنواخت کردن
harmonizing یکنواخت کردن
harmonizes یکنواخت کردن
harmonized یکنواخت کردن
harmonize یکنواخت کردن
harmonising یکنواخت کردن
harmonises یکنواخت کردن
harmonised یکنواخت کردن
standardizing یکنواخت کردن
standardizes یکنواخت کردن
standardize یکنواخت کردن
continuous current جریان یکنواخت
uniform distribution توزیع یکنواخت
standardization یکنواخت سازی
sing-song صدایمصنوعی و یکنواخت
droned سخن یکنواخت
monotonously بطور یکنواخت
drones سخن یکنواخت
drone سخن یکنواخت
uniform field میدان یکنواخت
uniform flow جریان یکنواخت
flat rate نرخ یکنواخت
invariable یکنواخت نامتغیر
level out یکنواخت کردن
standardization یکنواخت کردن
sing-songs صدایمصنوعی و یکنواخت
uniformly بطور یکنواخت
droning سخن یکنواخت
sing-song شعر یکنواخت
uniform aggregate مصالح ریزدانه یکنواخت
continuous duty کار مداوم یکنواخت
uniformly distribution load بار گسترده یکنواخت
power line filter یکنواخت کننده برق
uniformly distributed load بار گسترده یکنواخت
trim یکنواخت کردن با قیچی
to level off یکنواخت شدن [ناحیه ای]
level colour رنگ یکدست یا یکنواخت
drabbest یکنواخت وخسته کننده
drab یکنواخت وخسته کننده
standards همگون یکنواخت یکجور
standard همگون یکنواخت یکجور
equilibrium یکنواخت شدن رنگینه ها
drabber یکنواخت وخسته کننده
flat یکنواخت پایین دست
steadily بطور پیوسته و یکنواخت
flattest یکنواخت پایین دست
singsong بطور یکنواخت یا یک وزن خواندن
uninterrupted duty کار مداوم غیر یکنواخت
man power leveling یکنواخت کردن نیروی انسانی
monotone صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
gritting ماسه
green sand ماسه تر
ballast ماسه
grit ماسه
gritted ماسه
crushed stone sand ماسه
sands ماسه
sand ماسه
gravel ماسه
yield of cdoncrete ماسه
sing-song دادن آهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
drones وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
droning وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
sing-songs دادن آهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
droned وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
drone وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
greensand ماسه سبز
sand filling ماسه گرفتگی
sand layer لایه ماسه
desilter ماسه گیر
masonry sand ماسه بنایی
masonry sand ماسه ملاتی
marine sand ماسه بادی
detritic sand ماسه فرسایهای
dune sand ماسه بادی
fine sand ماسه ریز
quarries معدن شن و ماسه
marine sand ماسه دریایی
heap of sand توده ماسه
he was neat بی ماسه خالص
pit sand ماسه معدنی
quick sand ماسه روان
sand store انبار ماسه
sand trap ماسه گیر
sandband کران ماسه
sandblasting ماسه پرانی
sandrock ماسه سنگ
sandstorm ماسه باد
sand stone ماسه سنگ
sand pile توده ماسه
running sand ماسه بادی
sanbar کران ماسه
sandblast باپاشیدن ماسه
sand blasting ماسه پاشی
sand clay رس ماسه دار
sand dressing ماسه پاشی
sand equivalent همسنگ ماسه
uniform sand ماسه یکدست
sandstorms ماسه باد
sands ماسه ریختن شن
sand ماسه ریختن شن
grit ماسه درشت
sanded ماسه دار
magazines مخزن ماسه
gritting ماسه درشت
gritted ماسه درشت
arenaceous ماسه وار
quicksand ماسه متحرک
sandstone سنگ ماسه
sandbanks کرانه ماسه
sandbank کرانه ماسه
sanding ماسه گذاری
quarry معدن شن و ماسه
quicksand ماسه بادی
quarrying معدن شن و ماسه
sandstone ماسه سنگ
magazine مخزن ماسه
body sand ماسه پر کننده
to get into a rut یکنواخت تکراری و خسته کننده شدن [کاری]
despotic network شبکهای که بایک ساعت یکنواخت و کنترل میشود
gritting خاک ماسه سنگ
sand dredger ماشین مکنده ماسه
siliceous sandstone ماسه سنگ سیلیس
sand cone method طریقه جابجایی ماسه
sand blasting practice عملیات ماسه پاشی
gritting درشت ماسه سنگ
sandblast machine ماشین ماسه پاش
gritted درشت ماسه سنگ
grit درشت ماسه سنگ
grit خاک ماسه سنگ
sand pit گود ماسه برداری
sandy earth زمین ماسه دار
sand mix ماسه اغشته سرد
sand lime brick اجر ماسه اهکی
gritted خاک ماسه سنگ
sandy soil زمین ماسه زار
sand blast unit واحد ماسه پاشی
sand blast nozzle شیپوره ماسه پاشی
foundry sand ماسه ی ریخته گری
micaceous sandstone ماسه سنگ میکادار
feldspathic sandstone ماسه سنگ فلدسپاتی
molding sand ماسه قالب گیری
explosion shot ضربه چوب به ماسه
pipe sand trap ماسه گیر لولهای
calcareous sandstone ماسه سنگ اهکی
aggradation فراسازی ماسه گرفتگی
core sand ماسه ریخته گری
backing sand ماسه پشت قالب
sabulous ریگزار ماسه دار
asynchronous اتصال به کامپیوتر برای دستیابی غیر یکنواخت به داده
chalky sandstone ماسه سنگ نرم اهکی
sand asphalt ماسه اغشته گرم یا سرد
sandy limestone سنگ اهک ماسه دار
send yaghting مسابقه با وسیله بادباندارروی شن و ماسه
argillaceous sand stone ماسه سنگ خاک رسی
brownstone [ماسه سنگ قهوه ای رنگ]
blast grit ماسه هوا داده شده
loamy sandstone ماسه سنگ خاک رسی
molasse سنگ ماسه اهکی رسدار
mottled sandstone ماسه سنگ رگه دار
corona discharge تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
pave [صاف کردن و یکنواخت سازی لبه یا انتهای فرش با قیچی]
sand box جعبه شن و ماسه [مخصوص بازی بچه ها]
Dry sand absorbs water. ماسه خشک آبرا جذب می کند
sandpit جعبه شن و ماسه [مخصوص بازی بچه ها]
sandbox [British] جعبه شن و ماسه [مخصوص بازی بچه ها]
fluke قسمت تیز لنگر که به ماسه مینشیند
send sailing مسابقه با وسیله بادبان دارروی شن و ماسه
molding sand preparation plant واحد تهیه ماسه قالب گیری
flukes قسمت تیز لنگر که به ماسه مینشیند
sand trap قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
proportioning توزین شن و ماسه و سیمان و اب جهت تهیه بتن
capacitor intel filter شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
wet classifler سرندی که باان شن و ماسه را جهت دانه بندی شستشومیدهند
binders ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
binder ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com