Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English
Persian
snow machine
ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
Other Matches
snow gun
ماشین ایجادکننده برف مصنوعی
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
bell character
کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
worker
ایجاد کننده
causer
ایجاد کننده
originative
ایجاد کننده
recreative
دوباره ایجاد کننده
siliciferous
ایجاد کننده سیلیکون
thallogenous
ایجاد کننده تالیوم
goitrogenic
ایجاد کننده گواتر
swisher
ایجاد کننده صدای فش فش
goiterogenic
ایجاد کننده گواتر
hypnogenetic
ایجاد کننده خواب هیپنوتیزم
genesis
پسوند بمعنی ایجاد کننده
seminiferous
ایجاد کننده بذر یا نطفه
integrator
ایجاد کننده ائتلاف یا انضمام
neurogenic
ایجاد کننده بافت عصبی
smoke test
بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
goitrogenic
ایجاد کننده تورم غده تیروئید
tetanic
داروی ایجاد کننده تشنجات کزازی
analytical engine
ماشین محاسب مکانیکی که توسط Babbage Charles ایجاد شد که اصول اولیه کامپیوترهای دیجیتالی چند منظوره ابتدایی را پیاده کرد
carries
خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده
carried
خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده
carry
خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده
signing on
فرایند ایجاد یک ارتباط مابین کامپیوتر و استفاده کننده
carrying
خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده
running gear
قسمت حرکت کننده ماشین
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
feep
صدایی که ترمینال برای جلب توجه استفاده کننده ایجاد میکند
form utility
در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
countervailing power
مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
audio
ماشین منتقل کننده سیگنالهای صوتی به نوار مغناطیسی
loader
خرج گذار پر کننده توپ سمبه پر کن ماشین خاک بارکن
carries
وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
carry
وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
carrying
وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
carried
وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
Hayes Corporation
تولید کننده مودم که زبان کنترل استاندارد برای مودم ها ایجاد میکند
carry
وام ایجاد شده در وام توسط جمع کننده
carrying
وام ایجاد شده در وام توسط جمع کننده
carried
وام ایجاد شده در وام توسط جمع کننده
carries
وام ایجاد شده در وام توسط جمع کننده
cascade carry
وام ایجاد شده در یک جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی, رقم نقلی ابشاری
bulk
مین کننده اطلاع برای ایجاد صفحات متن ویدیویی -off line به کار می رود که بعد آنها را به سرعت به کامپیوتر اصلی متصل کند
ActiveX
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
cylinder block boring machine
دستگاه سوراخ کننده بدنه سیلندر ماشین مته بلوک سیلندر
granulator
دانه دانه کننده ماشین خردکردن
slabber
ماشین تراش تکه تکه کننده
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
com file
در سیستم عاملهای PC مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان کننده این است که فایل حاوی کد ماشین است به صورت دودویی وتوسط سیستم عامل قابل اجراست
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
synthesic
مصنوعی
ersatz
مصنوعی
false
مصنوعی
sophisticated
مصنوعی
flower work
گل مصنوعی
artful
مصنوعی
dummies
مصنوعی
synthetic
مصنوعی
accrete
مصنوعی
dummy
مصنوعی
man made
مصنوعی
man-made
مصنوعی
artificial
مصنوعی
feigned
مصنوعی
postiche
مصنوعی
artifical silk
ابریشم مصنوعی
semisynthetic
نیمه مصنوعی
peruke
موی مصنوعی
pathetism
تنویم مصنوعی
artifical leather
چرم مصنوعی
cultured pearls
مروارید مصنوعی
artifical light
روشنایی مصنوعی
artificial light
نور مصنوعی
rock work
کوه مصنوعی
plumper
پستان مصنوعی
bionic
دارایاندام مصنوعی
man made feature
عارضه مصنوعی
dry fly
پشه مصنوعی
glass eye
چشم مصنوعی
cultured pearl
مروارید مصنوعی
pontic
دندان مصنوعی
artificial climbing
صعود مصنوعی
false colour
رنگ مصنوعی
artifact
محصول مصنوعی
escarpment
پرتگاه مصنوعی
factitiousness
مصنوعی بودن
mayfly
طعمهی مصنوعی
mayflies
طعمهی مصنوعی
artefacts
محصول مصنوعی
hypnosis
خواب مصنوعی
artefact
محصول مصنوعی
refrigerators
یخچال مصنوعی
decoy ships
کشتیهای مصنوعی
rayon
ابریشم مصنوعی
artificial respiration
تنفس مصنوعی
false horizon
افق مصنوعی
artifacts
محصول مصنوعی
robots
ادم مصنوعی
contrived scarcity
کمیابی مصنوعی
denaturation
مصنوعی سازی
tortoiseshell
لاک مصنوعی
dummies
مصنوعی ساختگی
dummy
مصنوعی ساختگی
escarpments
پرتگاه مصنوعی
artificial intelligence
هوش مصنوعی
somnolism
خواب مصنوعی
factitious
ساختگی مصنوعی
denaturant
تقلبی مصنوعی
robot
ادم مصنوعی
refrigerator
یخچال مصنوعی
artificial daylight
سپیده دم مصنوعی
synthetic material
ماده مصنوعی
tactical smoke
دود مصنوعی
bridgework
پل دندان مصنوعی
decoying
هدف مصنوعی
satellites
قمر مصنوعی
induced ventillation
تهویه مصنوعی
satellite
قمر مصنوعی
synthetic turf
چمن مصنوعی
butterine
کره مصنوعی
sportface
چمن مصنوعی
astroturf
چمن مصنوعی
decoys
هدف مصنوعی
artificialize
مصنوعی کردن
synthetic resin
صمغ مصنوعی
prosthesis
اندام مصنوعی
decoy
هدف مصنوعی
cast stone
سنگ مصنوعی
synchronous material
ماده مصنوعی
rockeries
کوه مصنوعی
rockery
کوه مصنوعی
iron lung
ریه مصنوعی
man-made fiber
الیاف مصنوعی
wig
موی مصنوعی
false
کاذبانه مصنوعی
nonrepresentational
مصنوعی غیرحاکی
catena d'acqua
آبشار مصنوعی
wigs
موی مصنوعی
in vitro
در محیط مصنوعی
leatherette
چرم مصنوعی
artificial stone
سنگ مصنوعی
artificial satellite
قمر مصنوعی
artificial lighting
روشنائی مصنوعی
artificial language
زبان مصنوعی
artificial lake
دریاچه مصنوعی
artificial silk
ابریشم مصنوعی
artificial horizon
افق مصنوعی
artificial route
مسیر مصنوعی
synthetic rubber
لاستیک مصنوعی
artificial ground
زمین مصنوعی
decoyed
هدف مصنوعی
tartan turf
چمن مصنوعی
artificial recharge
تغذیه مصنوعی
denture
یکدست دندان مصنوعی
synthetic resin enamel
لعاب صمغ مصنوعی
peg-leg
دارای پای مصنوعی
sulphate of soduim
نمک فرنگی مصنوعی
rock work
خاره یا صخره مصنوعی
denture
دندان مصنوعی گذاری
made-up
مصنوعی بزک کرده
made up
مصنوعی بزک کرده
toupee
کاکل یاموی مصنوعی
fly-fishing
ماهیگیری با طعمه مصنوعی
false colour
فیلم رنگی مصنوعی
artificially
بطور مصنوعی یا ساختگی
rockeries
خاره یاصخره مصنوعی
dummy
مصنوعی بطورمصنوعی ساختن
fly fishing
ماهیگیری با طعمه مصنوعی
rockery
خاره یاصخره مصنوعی
dummies
مصنوعی بطورمصنوعی ساختن
peg-legs
دارای پای مصنوعی
artificiality
مصنوعی یا ساختگی بودن
false tooth
دندان مصنوعی یاساختگی
toupees
کاکل یاموی مصنوعی
synthetic plastic material
ماده پلاستیکی مصنوعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com