Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 234 (9 milliseconds)
English
Persian
typewriter
ماشین تحریر
typewriters
ماشین تحریر
type writer
ماشین تحریر
Search result with all words
Teletype
ماشین تحریر خود کار گیرنده پیام ازمسافات دور
Teletype
ماشین تحریر راه دور تله تایپ
Teletypes
ماشین تحریر خود کار گیرنده پیام ازمسافات دور
Teletypes
ماشین تحریر راه دور تله تایپ
teleprinter
ماشین تحریر تلگرافی
teleprinters
ماشین تحریر تلگرافی
ribbon
نوار ماشین تحریر
ribbons
نوار ماشین تحریر
courier
نوشتاری تک فضایی که مشابه نوشتار ماشین تحریر شرکتها است
couriers
نوشتاری تک فضایی که مشابه نوشتار ماشین تحریر شرکتها است
type
باسمه ماشین تحریر
type
با ماشین تحریر نوشتن
typed
باسمه ماشین تحریر
typed
با ماشین تحریر نوشتن
types
باسمه ماشین تحریر
types
با ماشین تحریر نوشتن
console type writer
ماشین تحریر میز فرمان
electric typewriter
ماشین تحریر برقی
keyboard terminal
صفحه کلیدی شبیه به دستگاه ماشین تحریر که اجازه میدهد تا اطلاعات به درون یک سیستم کامپیوتری وارد شود
platen
صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
platen
نگهدارنده کاغذ در چاپگر نورد ماشین تحریر
qwerty keyboard
ترتیب صفحه کلید که روی بسیاری از صفحه کلیدهای موجود در ماشین تحریر وکامپیوتر و کلمه پردازهااستاندارد میباشد صفحه کلید کورتی
teletypewriter
دورنگاره ماشین تحریر راه دور
teletypewriter
ماشین تحریر راه دور
tty
ماشین تحریر راه دور
tvt
Writer Type Television ماشین تحریر تلویزیونی
type bar
میله ماشین تحریر
type write
با ماشین تحریر نوشتن
typeball
یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
stroke
ضربه
[ماشین تحریر]
Other Matches
whiting
گچ تحریر
roulade
تحریر
tremulously
با تحریر
tremulant
تحریر
affranchisement
تحریر
trilled
با تحریر خواندن
writing desks
میز تحریر
trills
با تحریر خواندن
tremulous
تحریر دار
secretaire
میز تحریر
writing desk
میز تحریر
trill
با تحریر خواندن
desk
میز تحریر
writes
تحریر کردن
write
تحریر کردن
desks
میز تحریر
typewrite
باماشین تحریر نوشتن
tremolo
لرزش صدا تحریر
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
rolltop desk
میز تحریر دارای رویه کشودار
ingross
تحریر کردن جمع اوری نیروها
quavered
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavers
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavering
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quaver
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
elite type
یک اندازه تحریر که دوازده کاراکتر را در هر اینچ تحریرقرار میدهد
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
rollover
میانگیری که میتواندکاراکترها و فرمانهای تحریر شده را به هنگام بالابودن سرعت دخول انها نسبت به پردازش کامپیوتر ذخیره کند
photocomposition
کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد
redact
اماده چاپ کردن تحریر کردن
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
Jacquard loom
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
pressmen
ماشین چی
motor
ماشین
automaton
ماشین
automatons
ماشین
apparatus
ماشین
wheel
رل ماشین
pressman
ماشین چی
machanist
ماشین چی
motored
ماشین
engine
ماشین
motor-
ماشین
wheels
رل ماشین
wheeling
رل ماشین
motors
ماشین
plants
ماشین
runners
ماشین چی
machines
ماشین
freeze-up
ماشین
machined
ماشین
machine
ماشین
runner
ماشین چی
gin
ماشین
gins
ماشین
mill
ماشین
mills
ماشین
plant
ماشین
mechanisms
ماشین
mechanism
ماشین
dump car
ماشین شهرداری
dry dredger
ماشین حفار
chauffeur
راننده ماشین
chauffeured
راننده ماشین
donkey engine
ماشین بخارکوچک
ditcher
ماشین نهر کن
dish washer
ماشین طرفشویی
learning machine
ماشین فراگیر
commutator machine
ماشین کموتاتودار
reaper
ماشین درو
tank
ماشین سوخت
tank
باک ماشین
cropper
ماشین موزنی
chauffeurs
راننده ماشین
chauffeuring
راننده ماشین
calculating machine
ماشین حساب
commutating machine
ماشین جابجاگری
automobile
ماشین خودرو
edging machine
ماشین لب خم کنی
ibm computer
ماشین حساب ای بی ام
engine man
ماشین کار
engine order
دستور ماشین
hydraulic machine
ماشین اب بلندکنی
hood bonnet
کاپوت ماشین
frictional machine
ماشین مالشی
adders
ماشین جمع
holtz machine
ماشین هولتس
electrostatic machine
ماشین الکتروستاتیکی
ignition generator
دینام ماشین
electric machine
ماشین الکتریکی
enginery
ماشین الات
buffer
ماشین لرزنده
infernal machine
ماشین اتش زا
inductive machine
ماشین القائی
induction machine
ماشین القائی
induction machine
ماشین القایی
ignition switch
سویچ ماشین
automobiles
ماشین خودرو
adder
ماشین جمع
chief engineer
مدیر ماشین
typing
ماشین نویسی
analytical engine
ماشین تحلیلی
arithmometer
ماشین حساب
comptometer
ماشین حساب
computer
ماشین حساب
computer
ماشین متفکر
cash registers
ماشین صندوقداری
cash register
ماشین صندوقداری
automatic machine
ماشین تراش
ambulance car
ماشین تصادفات
computer
ماشین الکترونیکی
computers
ماشین الکترونیکی
knitting machines
ماشین کش بافی
computers
ماشین حساب
computers
ماشین متفکر
gearing
دندههای ماشین
motorway
راه ماشین رو
motorways
راه ماشین رو
accounting machine
ماشین حسابداری
acyclic machine
ماشین تک قطب
unipolar machine
ماشین تک قطب
knitting machine
ماشین کش بافی
adding machine
ماشین افزایشگر
station wagon
ماشین کبریتی
blower engine
ماشین دمنده
buldozer
ماشین اهنگری
bumper guard
سپر ماشین
reapers
ماشین درو
calculating machine
ماشین محاسباتی
calculating machine
ماشین محاسبه
calculator mode
مد ماشین حساب
carfare
کرایه ماشین
carload
بقدرفرفیت یک ماشین
belt pully
فلکه ماشین
station wagons
ماشین کبریتی
machine code
دستورالعملهای ماشین
bare machine
ماشین لخت
machine code
رمز ماشین
automatic stub lathe
ماشین تراش
router
ماشین فرز
hoods
کاپوت ماشین
hood
کاپوت ماشین
beading machine
ماشین روکوب
chess machine
ماشین شطرنج
lisp machine
ماشین لیسپ
virtual machine
ماشین مجازی
weldor
ماشین جوشکاری
cl
مخفف یک ماشین پر
pinball machine
ماشین پینبال
pinball machines
ماشین پینبال
washing machines
ماشین رختشویی
aerial ladder truck
ماشین آتشنشانی
for a car
برای هر ماشین
typewritter
ماشین نویس
type writer
ماشین تحرر
type write
ماشین کردن
steam whistle
سوت ماشین
sunchronous machine
ماشین سنکرون
synchronous machine
ماشین همگام
synchronous machine
ماشین همزمان
tar spraying machine
ماشین قیرپاش
teaching machine
ماشین اموزش
teaching machine
ماشین تدریس
teazel
ماشین خارزنی
teazle
ماشین خارزنی
three phase machine
ماشین سه فازه
trench excavator
ماشین حفاری
turing machine
ماشین تورینگ
turning machine
ماشین تراش
two way machine
ماشین دو راهه
two phase machine
ماشین دو فازه
sweeper
[machine]
ماشین خاکروب
road sweeper
ماشین خاکروب
car tyre
[British]
تایر ماشین
car tire
[American]
تایر ماشین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com