Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (13 milliseconds)
English
Persian
phase advancer
ماشین تنظیم فاز
phase controller
ماشین تنظیم فاز
Search result with all words
carriage
بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
carriages
بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
zeroize
تنظیم وسایل رمز یک ماشین رمز روی یک وضعیت ثابت
tune up
<idiom>
تنظیم موتور ماشین
Other Matches
sight adjustment
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tune
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tunes
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
paged
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
sight alinement
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
adjusting ring
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
trimsize
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
calibrated air speed
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
Jacquard loom
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
calibration
تنظیم
shaping regulating
تنظیم
regulation
تنظیم
timing
تنظیم
adjustment
تنظیم
alignment
تنظیم
adjustments
تنظیم
spreading
تنظیم
alignments
تنظیم
formulation
تنظیم
regularization
تنظیم
set out
تنظیم
adjusts
تنظیم کردن
frame
تنظیم کردن
formulated
تنظیم کردن
adjust
تنظیم کردن
formulate
تنظیم کردن
regularizing
تنظیم کردن
classifies
تنظیم کردن
formulating
تنظیم کردن
classifying
تنظیم کردن
adjusting
تنظیم کردن
classify
تنظیم کردن
regularizes
تنظیم کردن
method of drawing up
طرز تنظیم
formulates
تنظیم کردن
make out
تنظیم کردن
spark setting
تنظیم جرقه
regulated
تنظیم کردن
regulate
تنظیم کردن
lay down
تنظیم کردن
jack screw
پیچ تنظیم
initial adjustment
تنظیم صفر
inductive tuning
تنظیم پرمئابیلیته
inductive tuning
تنظیم القائی
indicement
تنظیم ادعانامه
stup string
رشته تنظیم
regulates
تنظیم کردن
speed adjustment
تنظیم سرعت
regiment
تنظیم کردن
regularize
تنظیم کردن
levelling screw
پیچ تنظیم
lineup
تنظیم کردن
line regulator
تنظیم کننده
regulation
پهنه تنظیم
checks
دریچه تنظیم
regiments
تنظیم کردن
regulating
تنظیم کردن
depth adjustment
تنظیم عمیق
regularized
تنظیم کردن
regulating switch
کلید تنظیم
set screw
پیچ تنظیم
range of adjustment
ناحیه تنظیم
range calibration
تنظیم مسافت
range adjustment
تنظیم مسافت
range adjustment
تنظیم برد
thermostatic regulation
تنظیم با دماپای
purity adjustment
تنظیم خلوص
pressure regulator
شیر تنظیم
pressure adjustment
تنظیم فشار
set the watch
تنظیم نگهبانی
set up
تنظیم کردن
setting ring
حلقه تنظیم
rocker gear
تنظیم جاروبک
redact
تنظیم کردن
trigger control
تنظیم با ماشه
regulating valve
سوپاپ تنظیم
tunable
تنظیم پذیر
rheostat regulation
تنظیم با رئوستا
tunably
تنظیم پذیر
tuneable
تنظیم پذیر
to put in to shape
تنظیم کردن
regularizer
تنظیم کننده
to make out
تنظیم کردن
to draw up
تنظیم کردن
to draw out
تنظیم کردن
regulable
تنظیم پذیر
vertical adjustment
تنظیم عمودی
vertical justification
تنظیم عمودی
adjustments
تنظیم تطبیق
adjustment
تنظیم کردن
conduction
هدایت تنظیم
indictment
تنظیم کیفرخواست
pilot valve
سوپاپ تنظیم
thermoregulation
تنظیم دمایی
thermoregulation
تنظیم حرارت
attend
تنظیم کردن
attending
تنظیم کردن
attends
تنظیم کردن
regularised
تنظیم کردن
regularises
تنظیم کردن
adjustments
تنظیم کردن
precision adjustment
تنظیم دقیق
to set out
تنظیم کردن
timing
تنظیم وقت
checked
دریچه تنظیم
voltage regulation
تنظیم ولتاژ
check
دریچه تنظیم
variability
قابلیت تنظیم
will adjust
تنظیم می کنم
indictment
تنظیم ادعانامه
indictments
تنظیم ادعانامه
indictments
تنظیم کیفرخواست
preset
پیش تنظیم
regularising
تنظیم کردن
fine setting
تنظیم میکرومتری
tunes
تنظیم کردن
corrector
تنظیم کننده
regulators
تنظیم کننده
tune
تنظیم کردن
regulator
تنظیم کننده
adjusted
تنظیم شده
fine setting
تنظیم دقیق
arrangements
ترتیب تنظیم
fine adjustment
تنظیم دقیق
body alinement
تنظیم بدن
family planning
تنظیم خانواده
crystal control
تنظیم با بلور
electronic control
تنظیم الکترونیکی
electronic tuning
تنظیم الکترونی
expanded contrast
تنظیم کنتراست
adjusability
قابلیت تنظیم
air adjustment
تنظیم هوا
adjusting point
نقطه تنظیم
adjustment of rools
تنظیم غلطک
calibrate
تنظیم کردن
fine adjustment
تنظیم فریف
calibrating
تنظیم کردن
calibrates
تنظیم کردن
automatic regulation
تنظیم خودکار
calibrated
تنظیم کردن
adjustment of fire
تنظیم تیر
arrangement
ترتیب تنظیم
focusing control
تنظیم تمرکز
check gate
دریچه تنظیم
adjustable
تنظیم پذیر
alignment
صف بندی تنظیم
caliper setting
تنظیم پرگار
framer
تنظیم کننده
frequency tuning
تنظیم فرکانس
adjustable
قابل تنظیم
cam type regulation
تنظیم بادامکی
carburetor adjustment
تنظیم کاربراتور
check valve
شیر تنظیم
cascade control
تنظیم زنجیری
alignments
تنظیم انطباق
alignments
صف بندی تنظیم
hand regulation
تنظیم با دست
alignment
تنظیم انطباق
zeroes
تنظیم دقیق دستگاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com