Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
dyeing machine
ماشین رنگرزی
Search result with all words
jet dyeing machine
ماشین رنگرزی جت
Other Matches
vat dyeing
رنگرزی خمی
[روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
over dyeing
[رنگرزی الیاف رنگ شده با دو رنگ متفاوت جهت به دست آمدن رنگ سوم. بطور مثال رنگرزی الیاف آبی با رنگینه زرد جهت سبز شدن الیاف.]
colouration
فن رنگرزی
dyeing vat
خم رنگرزی
colouring
[British]
فن رنگرزی
colouration
[British]
فن رنگرزی
coloring
[American]
فن رنگرزی
coloration
[American]
فن رنگرزی
coloration
فن رنگرزی
dyeing
رنگرزی
intinction
رنگرزی
dyeing bath
حمام رنگرزی
solid-shade dyeing
رنگرزی یکنواخت
brushability
قابلیت رنگرزی
stainer
ماده رنگرزی
unevenness dyeing
رنگرزی ناهمگون
unevenness dyeing
رنگرزی نایکنواخت
undyed
<adj.>
رنگرزی نشده
dyeability
قابلیت رنگرزی الیاف
bath dye
حمام رنگرزی الیاف
dyestuff
مواد رنگی و رنگرزی
tinctorial
لونی وابسته به رنگ یا رنگرزی
dyed-in-the-wool
پیش از بافت رنگرزی شده
curing time
مدت زمان پخت الیاف در رنگرزی
oxydizing agents
مواد اکسید کننده در رنگرزی و یا محیط
heat setting
ثابت شدن درجه حرارت در رنگرزی
caustic soda
سود سوزآور
[ماده قلیایی در رنگرزی]
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
disperse
[درجه تعلیق و پراکندگی مواد رنگی در رنگرزی]
carbonet hardness
درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
essential elements
[پارامترهای اصلی جهت بافت و یا مقدمات بافندگی و رنگرزی]
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
setting time
[مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
Esparak
گیاه اسپرک
[که در تهیه رنگینه های زرد در رنگرزی استفاده می شود.]
processed silk
ابریشم پخته
[ابریشمی که صمغ آن گرفته شده و آماده ریسندگی و یا رنگرزی است.]
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
tin mordent
دندانه قلع
[در رنگرزی]
[که بیشتر اثر سفیدکنندگی داشته و رنگ های روشن را بوجود می آورد.]
abrash
دو رنگی شدن زمینه و حاشیه فرش به دلیل استفاده از کلاف های متفاوت پشم و یا رنگرزی نامناسب
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
aniline
رنگ شیمایی آنیلینی که ارزان قیمت بوده ولی ثبات رنگی خوبی ندارد لذا مناسب رنگرزی فرش نیست
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
hydrogen bonding
پیوند هیدروژنی
[ایجاد پیوند مولکولی توسط هیدروژن]
[در رنگرزی]
bleeding
[running]
رنگ پس دادن الیاف و نخ های رنگ شده پس از رنگرزی و بافته شدن فرش
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
chrome dyes
کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
fustic wood
[نوعی چوب درخت توت که رنگ زردی از چوب آن برای رنگرزی پشم به دست می آید.]
madder
گیاه روناس
[از ریشه این گیاه رنگینه قرمز به دست می آید که یکی از اصلی ترین مواد رنگی در رنگرزی فرش محسوب می شود.]
dye-stuff
ماده رنگی در رنگرزی الیاف
[این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
Jacquard loom
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
fragment
[فرشی که در طول زمان بصورت تکه تکه درآمده باشد. باستان شناسان با مطالعه همین تکه ها عمر فرش، قدمت رنگرزی، نوع طرح و محل بافت را ارزیابی می کنند.]
greige carpet
فرش خود رنگ
[فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
filikli
[نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
pressman
ماشین چی
wheel
رل ماشین
apparatus
ماشین
freeze-up
ماشین
automatons
ماشین
automaton
ماشین
pressmen
ماشین چی
machanist
ماشین چی
wheeling
رل ماشین
wheels
رل ماشین
motors
ماشین
motored
ماشین
motor-
ماشین
motor
ماشین
engine
ماشین
machines
ماشین
runners
ماشین چی
gins
ماشین
plant
ماشین
machined
ماشین
plants
ماشین
machine
ماشین
mill
ماشین
gin
ماشین
mechanism
ماشین
mechanisms
ماشین
mills
ماشین
runner
ماشین چی
ditcher
ماشین نهر کن
commutator machine
ماشین کموتاتودار
commutating machine
ماشین جابجاگری
holtz machine
ماشین هولتس
chauffeured
راننده ماشین
electrostatic machine
ماشین الکتروستاتیکی
electric machine
ماشین الکتریکی
edging machine
ماشین لب خم کنی
donkey engine
ماشین بخارکوچک
chauffeuring
راننده ماشین
dump car
ماشین شهرداری
dish washer
ماشین طرفشویی
chauffeurs
راننده ماشین
cropper
ماشین موزنی
chauffeur
راننده ماشین
tank
ماشین سوخت
dry dredger
ماشین حفار
engine man
ماشین کار
inductive machine
ماشین القائی
infernal machine
ماشین اتش زا
automobiles
ماشین خودرو
learning machine
ماشین فراگیر
lisp machine
ماشین لیسپ
automobile
ماشین خودرو
machine made
ساخت ماشین
machine address
نشانی ماشین
machine address
آدرس ماشین
machine based
مبتنی بر ماشین
machine builder
ماشین ساز
induction machine
ماشین القائی
induction machine
ماشین القایی
engine order
دستور ماشین
enginery
ماشین الات
frictional machine
ماشین مالشی
machinary
ماشین الات
hood bonnet
کاپوت ماشین
hydraulic machine
ماشین اب بلندکنی
adders
ماشین جمع
adder
ماشین جمع
buffer
ماشین لرزنده
ibm computer
ماشین حساب ای بی ام
ignition generator
دینام ماشین
ignition switch
سویچ ماشین
machine building
ماشین سازی
computers
ماشین حساب
motorway
راه ماشین رو
motorways
راه ماشین رو
accounting machine
ماشین حسابداری
acyclic machine
ماشین تک قطب
unipolar machine
ماشین تک قطب
adding machine
ماشین افزایشگر
ambulance car
ماشین تصادفات
analytical engine
ماشین تحلیلی
arithmometer
ماشین حساب
computers
ماشین متفکر
comptometer
ماشین حساب
gearing
دندههای ماشین
machine code
دستورالعملهای ماشین
computer
ماشین الکترونیکی
computer
ماشین حساب
computer
ماشین متفکر
typing
ماشین نویسی
cash registers
ماشین صندوقداری
cash register
ماشین صندوقداری
calculator mode
مد ماشین حساب
knitting machine
ماشین کش بافی
knitting machines
ماشین کش بافی
machine code
رمز ماشین
computers
ماشین الکترونیکی
hoods
کاپوت ماشین
hood
کاپوت ماشین
station wagons
ماشین کبریتی
station wagon
ماشین کبریتی
reapers
ماشین درو
reaper
ماشین درو
carfare
کرایه ماشین
carload
بقدرفرفیت یک ماشین
chess machine
ماشین شطرنج
tank
باک ماشین
hubcaps
سپر ماشین.
automatic machine
ماشین تراش
automatic stub lathe
ماشین تراش
bare machine
ماشین لخت
beading machine
ماشین روکوب
belt pully
فلکه ماشین
blower engine
ماشین دمنده
buldozer
ماشین اهنگری
bumper guard
سپر ماشین
calculating machine
ماشین حساب
calculating machine
ماشین محاسباتی
calculating machine
ماشین محاسبه
chief engineer
مدیر ماشین
machine capacity
فرفیت ماشین
synchronous machine
ماشین همگام
weldor
ماشین جوشکاری
cl
مخفف یک ماشین پر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com