English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English Persian
type write ماشین نویسی کردن
Other Matches
typing ماشین نویسی
programmable calculator ماشین حساب قابل برنامه نویسی
object language programming برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
languages زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
language زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
language زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
apt یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
pascal زبان برنامه نویسی ساخت یافته سطح بالا که برای میکروها و آموزش برنامه نویسی به کار می رود
procedure زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان برنامه نویسی تابعی را فراهم میکند
stenography مختصر نویسی کوتاه نویسی
to register [with a body] اسم نویسی کردن [خود را معرفی کردن] [در اداره ای] [اصطلاح رسمی]
modula زمان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از پاسکال که از روشهای برنامه نویسی تابعی و انتزاع داده استفاده میکند
structured programming برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
to enroll [American English] خود را اسم نویسی کردن [ثبت نام کردن ]
to sign up قراردادی را امضا کردن [اسم نویسی کردن]
endorsed پشت نویسی کردن
backs پشت نویسی کردن
indorse پشت نویسی کردن
back پشت نویسی کردن
to take notes of خلاصه نویسی کردن از
indorse فهر نویسی کردن
registers اسم نویسی کردن
enroll اسم نویسی کردن
enter نام نویسی کردن
matriculate نام نویسی کردن
entered نام نویسی کردن
matriculated نام نویسی کردن
matriculates نام نویسی کردن
matriculating نام نویسی کردن
enters نام نویسی کردن
impanel نام نویسی کردن
indorsation پشت نویسی کردن
register اسم نویسی کردن
enlists نام نویسی کردن
enlisting نام نویسی کردن
enlist نام نویسی کردن
registering اسم نویسی کردن
endorse پشت نویسی کردن
endorsed فهر نویسی کردن
endorsing پشت نویسی کردن
endorsing فهر نویسی کردن
enlistment نام نویسی کردن
endorse فهر نویسی کردن
endorses پشت نویسی کردن
enlistments نام نویسی کردن
endorses فهر نویسی کردن
forth نوعی برنامه نویسی جهت استفاده در برنامه نویسی وفیفهای
to register نام نویسی کردن [ثبت کردن ]
subscribing پذیره نویسی کردن سهام
subscribes پذیره نویسی کردن سهام
subscribe پذیره نویسی کردن سهام
underwrite پذیره نویسی صادر کردن
recruitment تجدیدنیرو نام نویسی کردن
subscribed پذیره نویسی کردن سهام
underwrote پذیره نویسی صادر کردن
to check in نام نویسی کردن [هتل]
underwritten پذیره نویسی صادر کردن
underwriting پذیره نویسی صادر کردن
underwrites پذیره نویسی صادر کردن
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
check in نام نویسی کردن مراسم ورود
check-ins نام نویسی کردن مراسم ورود
to sign on برای سربازی اسم نویسی کردن
check-in نام نویسی کردن مراسم ورود
pamphleteers جزوه نویس رساله نویسی کردن
to enrol somebody at a school کسی را در آموزشگاه ای نام نویسی کردن
pamphleteer جزوه نویس رساله نویسی کردن
underwrite policy بیمه نامه را فهر نویسی کردن
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
to enrol somebody کسی را نام نویسی کردن [ثبت نام کردن] [درفهرست وارد کردن]
c رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
matriculated در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculates در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculating در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculate در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
to enrol [oneself] for a course خود را برای دوره ای نام نویسی کردن
booking نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
zeros پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
zero پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
zeroes پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
shut down خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
operate تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
operated تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
operates تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
machinist ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
arm 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
type write ماشین کردن
printed ماشین کردن
prints ماشین کردن
print ماشین کردن
modular programming برنامه نویسی پیمانهای برنامه نویسی واحدی
types ماشین کردن طبقه بندی کردن
type ماشین کردن طبقه بندی کردن
typed ماشین کردن طبقه بندی کردن
to type in quadruplicate چهارنسخه ماشین کردن
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
directive دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
directives دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
bulldozing روی ماشین بولدوزکار کردن
wind up <idiom> سفت کردن فنر ماشین
bulldozes روی ماشین بولدوزکار کردن
bulldozed روی ماشین بولدوزکار کردن
bulldoze روی ماشین بولدوزکار کردن
blenders ماشین مخصوص مخلوط کردن
blender ماشین مخصوص مخلوط کردن
hit the road <idiom> ترک کردن (معمولابرای ماشین)
setl زبان سطح بالا که برای اسان کردن برنامه نویسی الگوریتم طراحی شده است
pull over <idiom> متوقف کردن ماشین گوشه جاده
to cross-check the result with a calculator حل را مجددا با ماشین حساب بررسی کردن
turn on وصل کردن منبع تغذیه یک ماشین
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
mechanised با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
feeds وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
to switch on the dipped [dimmed] headlights چراغ نور پایین [ماشین] را روشن کردن
feed وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
forklift ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
microphonics انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
combines ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
combining ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
combine ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
take to pieces پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
telephoned ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephones ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephone ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
to goose [American E] the engine موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
to rev [British E] the engine موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
tedder ماشین مخصوص پخش وخشک کردن علف درو شده
telephoning ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
pl/m زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
enlists اسم نویسی کردن سربازگیری کردن سربازگیری
enlisting اسم نویسی کردن سربازگیری کردن سربازگیری
enlist اسم نویسی کردن سربازگیری کردن سربازگیری
pace lap دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
atm ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
to jump-start someone's car کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
chain روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
carburizing گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
chains روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
report program generator زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
monitors برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
ager نوعی ماشین بخار جهت ثابت کردن رنگ ها و افزایش ظاهری قدمت فرش
monitored برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitor برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
compiled برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiles برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiling برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compile برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
port مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
automated teller machine ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
automatic coding برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
smoke test بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
operational آنچه کار میکند یا مربوطه به نحوه کار کردن ماشین است
preparation تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparations تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
willy ماشین حلاجی پشم و پنبه حلاجی یا پاک کردن
Jacquard loom ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
chirography خط نویسی
mythography افسانه نویسی
microprogramming ریزبرنامه نویسی
mirror writing وارونه نویسی
automatic writing ناهشیار نویسی
palingraphia وارونه نویسی
allegorization تمثیل نویسی
note paper کاغذ نویسی
prolixity دراز نویسی
precipitousness work خلاصه نویسی
prosaism نثر نویسی
duplication دونسخه نویسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com