Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
rotary
ماشین چرخنده
Search result with all words
rollman
کارگر روی ماشین غلتک داریا چرخنده
Other Matches
revolving
چرخنده
wheeler
چرخنده
roller door
در چرخنده
whirler
چرخنده
rotative
چرخنده
gyrator
چرخنده
gigs
هر چیز چرخنده
gig
هر چیز چرخنده
swivelgun
توپ چرخنده
gyratory traffic
امد و شد چرخنده
rigid rotor
چرخنده صلب
universal joint
مفصل چرخنده
turntables
سکوب چرخنده
rotary current
جذر و مد چرخنده
turntable
سکوب چرخنده
rotary
گردنده چرخنده
girandole
نوعی اتشبازی چرخنده
turner
چرخ کار چرخنده
warping head
استوانه چرخنده بکسل لنگر
gyromagnetic
وابسته به خواص مغناطیسی جسم الکتریکی چرخنده
reel
دستگاه چرخنده خالی که نوار را که از طرف پر می چرخد ذخیره میکند
reeling
دستگاه چرخنده خالی که نوار را که از طرف پر می چرخد ذخیره میکند
reels
دستگاه چرخنده خالی که نوار را که از طرف پر می چرخد ذخیره میکند
reeled
دستگاه چرخنده خالی که نوار را که از طرف پر می چرخد ذخیره میکند
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
waggly
تلو تلو خور چرخنده
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
Jacquard loom
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
apparatus
ماشین
runner
ماشین چی
pressman
ماشین چی
motor
ماشین
pressmen
ماشین چی
automaton
ماشین
automatons
ماشین
mechanisms
ماشین
mechanism
ماشین
motor-
ماشین
gins
ماشین
motors
ماشین
plants
ماشین
freeze-up
ماشین
motored
ماشین
plant
ماشین
machanist
ماشین چی
engine
ماشین
gin
ماشین
runners
ماشین چی
wheels
رل ماشین
machined
ماشین
wheeling
رل ماشین
machines
ماشین
mills
ماشین
wheel
رل ماشین
machine
ماشین
mill
ماشین
calculating machine
ماشین محاسباتی
printed
ماشین کردن
prints
ماشین کردن
computers
ماشین حساب
print
ماشین کردن
typewriters
ماشین تحریر
pile driving appartus
ماشین شمعکوبی
clipper
ماشین موزنی
paper mill
ماشین کاغذسازی
open machine
ماشین باز
object machine
ماشین مقصود
mimeograph
ماشین تکثیر
millwright
ماشین ساز
typewriter
ماشین تحریر
milling machine
ماشین فرز
milling machine
ماشین تراش
machine run
اجرای ماشین
machine run
رانش ماشین
computers
ماشین متفکر
carfare
کرایه ماشین
machine oriented
ماشین گرا
machine operator
متصدی ماشین
computer
ماشین الکترونیکی
machine operator
اپراتور ماشین
treadle
رکاب ماشین
treadles
رکاب ماشین
machine time
وقت ماشین
machine word
کلمه ماشین
metal cutting tool
ماشین ابزار
calculating machine
ماشین محاسبه
machinist's mate
ماشین ساز
calculator mode
مد ماشین حساب
machinist's mate
ماشین کار
computers
ماشین الکترونیکی
machinelike
ماشین وار
auto
ماشین سواری
autos
ماشین سواری
computer
ماشین حساب
planing machine
ماشین کندگی
calculating machine
ماشین حساب
accounting machine
ماشین حسابداری
road transport vehicle
ماشین باری
acyclic machine
ماشین تک قطب
cash register
ماشین صندوقداری
unipolar machine
ماشین تک قطب
knitting machines
ماشین کش بافی
knitting machine
ماشین کش بافی
adding machine
ماشین افزایشگر
motorways
راه ماشین رو
motorway
راه ماشین رو
steamer
ماشین بخار
chauffeurs
راننده ماشین
steamers
ماشین بخار
bumper
سپر ماشین
bumpers
سپر ماشین
router
ماشین فرز
scouring machine
ماشین سایش
gearing
دندههای ماشین
ambulance car
ماشین تصادفات
analytical engine
ماشین تحلیلی
punching machine
ماشین سوراخکن
motorist
ماشین سوار
motorists
ماشین سوار
buldozer
ماشین اهنگری
blower engine
ماشین دمنده
bumper guard
سپر ماشین
printer machine
ماشین چاپ
power shovel
ماشین خاک کش
reaping machine
ماشین درو
operators
متصدی ماشین
arithmometer
ماشین حساب
comptometer
ماشین حساب
automatic machine
ماشین تراش
typing
ماشین نویسی
automatic stub lathe
ماشین تراش
bare machine
ماشین لخت
operator
متصدی ماشین
reeling machine
ماشین نخ پیچی
sand dredger
ماشین حفار
machine operator
کارگردان ماشین
cash registers
ماشین صندوقداری
chauffeuring
راننده ماشین
ignition switch
سویچ ماشین
ignition generator
دینام ماشین
ibm computer
ماشین حساب ای بی ام
hydraulic machine
ماشین اب بلندکنی
hood bonnet
کاپوت ماشین
cropper
ماشین موزنی
chauffeured
راننده ماشین
chauffeur
راننده ماشین
induction machine
ماشین القایی
beading machine
ماشین روکوب
learning machine
ماشین فراگیر
dish washer
ماشین طرفشویی
infernal machine
ماشین اتش زا
ditcher
ماشین نهر کن
inductive machine
ماشین القائی
induction machine
ماشین القائی
tank
باک ماشین
tank
ماشین سوخت
reaper
ماشین درو
enginery
ماشین الات
engine order
دستور ماشین
engine man
ماشین کار
electrostatic machine
ماشین الکتروستاتیکی
hood
کاپوت ماشین
hoods
کاپوت ماشین
edging machine
ماشین لب خم کنی
dump car
ماشین شهرداری
frictional machine
ماشین مالشی
reapers
ماشین درو
holtz machine
ماشین هولتس
station wagon
ماشین کبریتی
station wagons
ماشین کبریتی
machine code
دستورالعملهای ماشین
machine code
رمز ماشین
donkey engine
ماشین بخارکوچک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com