English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
estate in fee مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
Other Matches
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
freehold مالکیت مطلق ملک موروثی
nationallism مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
eminent domain مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
beneficial ownership مالکیت به نسبت منافع
petitory مبنی بردادخواهی نسبت به مالکیت
chose in action حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
estate in common اشتراک در مالکیت زمین
severalty مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
shifting use مالکیت منافع زمین با درج شرط به نفع ثالث
wein law طول موج بیشترین شدت تابش حاصل از منبع جسم داغ با دمای مطلق نسبت عکس دارد
geopotential پتانسیل نسبت به زمین
hypsometry پیمایش ارتفاعهای روی زمین نسبت به تراز دریا
prior possession تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
denationalization تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
conditioning شرطی کردن شرطی سازی
oblique compartment قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
joint ownership اشتراک در مالکیت مالکیت مشاع
his right of ownership lapsed حق مالکیت از او سلب شد حق مالکیت او ساقط شد
apodosis مکمل جملهء شرطی نتیجه جملهء شرطی
absolute volue مقدار مطلق قدر مطلق
separation of ownership and control جدائی مالکیت از کنترل جدائی مالکیت از مدیریت
leverage نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
liftjet توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
prorata برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable قابل نسبت دادن نسبت دادنی
conditional شرطی
provisory شرطی
provisional شرطی
conditioned شرطی
eventual شرطی
protatic شرطی
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
conditioned response واکنش شرطی
unconditioning شرطی زدایی
provisos جمله شرطی
case branch انشعاب شرطی
soft hyphen خط تیره شرطی
conditional branch انشعاب شرطی
subjunctive وجه شرطی
proviso جمله شرطی
conditioning شرطی شدن
unconditioned غیر شرطی
conditionality صورت شرطی
on no condition به هیچ شرطی
provisional شرطی مشروط
conditional jump جهش شرطی
conditioned suppression منع شرطی
the subjunctive mood وجه شرطی
conditioned response پاسخ شرطی
conditioned inhibition بازداری شرطی
conditioned stimulus محرک شرطی
conditioned reflex بازتاب شرطی
conditional instruction دستورالعمل شرطی
conditonal branching انشعاب شرطی
condeitional branch انشعاب شرطی
conditional operator عملگر شرطی
conditional transfer انتقال شرطی
conditional statement حکم شرطی
conditional statement دستور شرطی
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
operant conditioning شرطی شدن عامل
conditional jump instruction دستورالعمل پرش شرطی
operant conditioning شرطی شدن کنش گر
unconditional branch انشعاب غیر شرطی
eventual موکول بانجام شرطی
unconditional transfer انتقال غیر شرطی
backward conditioning شرطی کردن وارونه
unconditional jump جهش غیر شرطی
modal auxiliary فعل معین شرطی
instrumental conditioning شرطی شدن وسیلهای
delayed conditioning شرطی سازی درنگیده
avoidance conditioning شرطی کردن اجتنابی
subjunctive وابسته بوجه شرطی
conditioned avoidance response پاسخ اجتنابی شرطی
type r conditioning شرطی شدن نوع ار
ucr پاسخ غیر شرطی
unconditioned response پاسخ غیر شرطی
conditioned escape response پاسخ گریز شرطی
ucs محرک غیر شرطی
unconditioned stimulus محرک غیر شرطی
reconditioning شرطی کردن مجدد
unconditional غیر شرطی بی شرط
conditionability قابلیت شرطی شدن
conditional breakpoint نقطه انفصال شرطی
type s conditioning شرطی شدن نوع اس
trace conditioning شرطی کردن ردی
vicarious conditioning شرطی شدن مشاهدهای
vicarious conditioning شرطی شدن جانشینی
pavlovian conditioning شرطی شدن پاولفی
cer پاسخ هیجانی شرطی
conditioned emotional response پاسخ هیجانی شرطی
unconditioned reflex بازتاب غیر شرطی
provisorily بطور شرطی یا موقت
unconditioned inhibition بازداری غیر شرطی
differential conditioning شرطی سازی افتراقی
To win (lose ) a bet . شرطی رابردن (باختن )
classical conditioning شرطی سازی کلاسیک
cross conditioning شرطی شدن ضمنی
preconditioning پیش شرطی کردن
condition عارضه شرطی کردن
counterconditioning شرطی سازی تقابلی
proprietorial right حق مالکیت
ownership مالکیت
support حق مالکیت
proprietorship مالکیت
dominium مالکیت
possession مالکیت
propritorship مالکیت
dominion حق مالکیت
right of ownership حق مالکیت
acquisition مالکیت
acquisitions مالکیت
ownership right حق مالکیت
ownership حق مالکیت
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
eyelid conditioning شرطی کردن پلک چشم
policy سند معلق به انجام شرطی
policies سند معلق به انجام شرطی
higher order conditioning شرطی سازی سطح بالا
To purchase on approval . بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
public domain مالکیت دولتی
public ownership مالکیت دولتی
property rights حقوق مالکیت
joint ownership مالکیت مشاع
title deeds سند مالکیت
condominiums مالکیت مشترک
seisin مالکیت اراضی
expropriation سلب مالکیت
joint ownership مالکیت اشتراکی
alienation انتقال مالکیت
confusion مالکیت ما فی الذمه
villeinage مالکیت رعیت
joint ownership مالکیت مشترک
condominium مالکیت مشترک
documents of title سند مالکیت
ownership and management مالکیت و مدیریت
titles مستند مالکیت
title مستند مالکیت
title deed اسناد مالکیت
get hold of (something) <idiom> به مالکیت رسیدن
muniment of title دلیل مالکیت
private ownership مالکیت خصوصی
individual ownership مالکیت فردی
title deed سند مالکیت
title deed قباله مالکیت
title of territory مالکیت اقلیم
private property مالکیت خصوصی
asset ownership مالکیت دارائی
retention of title ضبط مالکیت
possessory title عنوان مالکیت
possessory action دعوی مالکیت
possessory right حق تصرف یا مالکیت
root of title منشاء مالکیت
ascription تصدیق مالکیت
literary property حق مالکیت ادبی
state ownership مالکیت دولتی
dispossession سلب مالکیت
state enterprise مالکیت دولتی
gen حالت مالکیت
special property مالکیت خاص
qualified property مالکیت محدود
retention of title حفظ مالکیت
slaveholding مالکیت برده
collective ownership مالکیت جمعی
public ownership مالکیت دولتی
personal ownership مالکیت شخصی
accession شرکت در مالکیت
public ownership مالکیت عمومی
document of title سند مالکیت
reconversion اعاده مالکیت
praivate ownership مالکیت خصوصی
estate in common مالکیت مشاع
collective ownership مالکیت مشاع
possessory title سمت مالکیت
unconditional آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com