Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (8 milliseconds)
English
Persian
absentee
مالک غایب
absentees
مالک غایب
absentee landlord
مالک غایب
Other Matches
hide and seek
بازی غایب شدنک یا غایب موشک
fee tail
تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
dedication
در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
dedications
در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
reputed owner
در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
missing
غایب
in absentia
غایب
absentees
غایب
deserters
غایب
deserter
غایب
absent
غایب
hidden
غایب
absentee
غایب
draft dodgers
مشمول غایب
disappear
غایب شدن
disappeared
غایب شدن
draft dodger
مشمول غایب
disappears
غایب شدن
disappearing
غایب شدن
missing person
غایب مفقودالاثر
out of sight
غایب از نظر
away
غایب درسفر
away
غایب رفته
absentee
فرد غایب
roll call
حاضر و غایب
missing person whose whereabouts are unk
غایب مفقودالاثر
lost and untraceable
غایب مفقودالاثر
to absent oneself
غایب شدن
absentees
فرد غایب
prosopopoeia
حاضردانستن شخص غایب
awol
غایب بدون اجازه
call the roll
حاضر و غایب کردن
i was absent for a while
یک مدتی غایب بودم
To call the roll. Roll-call.
حاضر غایب کردن
roll-calls
حاضر و غایب کردن
hide-and-seek
بازی غایب شدنک
absenteeism
حالت غایب بودن
roll-call
حاضر و غایب کردن
absentees
مفقودالاثر شخص غایب
foreign
توقیف اموال مدیون غایب
roll call
حاضر و غایب کردن افراد
prosopopoeia
تعریف شخص غایب بصورت متکلم وحده
to call the roll
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
blind score
امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
owner
مالک
proprietresses
مالک
landlords
مالک
angels
مالک
proprietress
مالک
landlord
مالک
homeowner
مالک
homeowners
مالک
lords
مالک
lord
مالک
owner of a property
مالک
ownerless
بی مالک
have
مالک
possessors
مالک
proprietors
مالک
owners
مالک
proprietor
مالک
having
مالک
landed
مالک
possessor
مالک
angel
مالک
reputed owner
مالک اعتباری
own
مالک بودن
seis
مالک شدن
yeomen
مالک جزء
shipowner
مالک کشتی
sole owner
مالک منحصر
yeomanly
مالک جزء
smallholder
خرده مالک
smallholders
خرده مالک
to hold
مالک بودن
timocracy
مالک سالاری
yeoman
مالک جزء
owned
مالک بودن
owning
مالک بودن
to have possession of
مالک بودن
householder
مالک خانه
householders
مالک خانه
to possess
مالک بودن
car owner
مالک اتومبیل
to have
مالک بودن
at the owner's risk
بعهده مالک
apollyon
مالک دوزخ
owns
مالک بودن
holding company
شرکت مالک
ground landlord
مالک عرصه
goodman
خرده مالک
freeholder
مالک مطلق
joint owner
مالک مشاع
to have something at one's disposal
مالک چیزی بودن
to have something
مالک چیزی بودن
yeomanly
خرده مالک کشاورز
at owner's risks
ریسک به عهده مالک
fixed stock
مالک انحصاری سهام
lairds
ملاک خرده مالک
owner of root or seed
مالک اصله یا حبه
laird
ملاک خرده مالک
yeomen
خرده مالک کشاورز
deforce
بزورمالی را از مالک گرفتن
esquire
مالک زمین ارباب
yeoman
خرده مالک کشاورز
ship's husband
مباشر و مالک نماینده کشتی
benefical owner of an estate
مالک بهره برداریک دارایی
proprietary
متعلق به ملاک وابسته به مالک
tenant by sufference
متصرف با رضایت ضمنی مالک
tenant at will
متصرف به میل و اراده مالک
foreclose a mortgage
فک رهن ملکی را از مالک ان سلب کردن
derelict
ترک شده بوسیله مالک یا قیم
at the owner's risk
با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
unearned icremrnt
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
holding company
شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
fee tail
تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
unearned increment
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
thefts
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
theft
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
tenant by sufference
مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
disappearing target
هدف غایب شونده هدف ناپایدار
ejectment
باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
escheat
در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
call up
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
estate at will
در CLواگذاری ملکی است که به کسی به عنوان اجاره با قیداین شرط که مستاجر عین مستاجره را به میل مالک اداره کند
hire purchase
کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
equitable estate
در CL مرتهن بالقوه مالک عین مرهونه میشود و بعلاوه تاسیسی وجوددارد که به موجب ان می توان حق از گرو دراوردن ملک را از راهن سلب کرد
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
use and occupation
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
inheriting
مالک شدن جانشین شدن
inherits
مالک شدن جانشین شدن
have
مالک بودن ناگزیر بودن
having
مالک بودن ناگزیر بودن
inherit
مالک شدن جانشین شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com