English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
net worth tax مالیات بر اضافه ارزش دارائی
Other Matches
advalorem tax مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
value of assets ارزش دارائی ها
appreciation افزایش ارزش دارائی
appreciations افزایش ارزش دارائی
net asset value ارزش دارائی خالص
ends با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
capital gain منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
premiums اضافه ارزش
premium اضافه ارزش
surtax اضافه مالیات
capital gains اضافه ارزش سرمایه
collection of premiums وصول اضافه ارزش سهام
forfeiture of premiums ضرر اضافه ارزش سهام
producer surplus اضافه ارزش تولید کننده
premium statement صورت اضافه ارزش سهام
value added tax مالیات بر ارزش افزوده
value added tax مالیات ارزش افزوده
value-added tax مالیات ارزش افزوده
value-added tax مالیات بر ارزش افزوده
vats مالیات بر ارزش افزوده
vat مالیات بر ارزش افزوده
value added taxation مالیات بر ارزش افزوده
modes عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری
mode عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری
overtime وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
ability to pay principle of taxation اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
book value ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
incidence of taxation تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
remission of taxes صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
ad valorem به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
excise مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
excise tax مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
neoclassical theory of value تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
no par value بدون ارزش واقعی بی ارزش
axiological وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
assessment ممیزی مالیات وضع مالیات
assessments ممیزی مالیات وضع مالیات
carried با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
tax evasion عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
nonneutralities of income taxation خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
fund دارائی
estate دارائی
havings دارائی
funded دارائی
fortunes دارائی
assets دارائی
fortune دارائی
estates دارائی
means دارائی
holding دارائی
asset دارائی
belongings دارائی
property دارائی
equity دارائی خالص
state property دارائی دولت
property insurance بیمه دارائی
fixed asset دارائی ثابت
national asset دارائی ملی
finance ministry وزارت دارائی
family asset دارائی خانوادگی
quick asset دارائی نقدی
net asset دارائی خالص
tangible property دارائی محسوس
tangible property دارائی مادی
movable دارائی منقول
tangible assets دارائی مرئی
net wealth دارائی خالص
equities دارائی خالص
moveable property دارائی منقول
tangible property دارائی عینی
legal asset دارائی قانونی
equity capital دارائی خالص
bank asset دارائی بانک
estates دارائی فردمتوفی
estate دارائی فردمتوفی
chattel دارائی منقول
asset ownership مالکیت دارائی
capital asset دارائی سرمایهای
holding دارائی سهام
portfolios سند دارائی ها
portfolio سند دارائی ها
distraint توقیف دارائی
fund موجودی دارائی
funded موجودی دارائی
earning asset دارائی سوداور
currency devaluation کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
eft انتقال الکترونیکی دارائی
earning asset دارائی ایجادکننده درامد
electronic fund transfer ارسال الکترونیکی دارائی
capital net worth دارائی خالص سرمایهای
average life عمر متوسط اقلام دارائی
to have a holding in a company در شرکتی دارائی سهام داشتن
intangible property دارائی غیر قابل لمس
levied اخذ مالیات مالیات
levies اخذ مالیات مالیات
levy مالیات بندی مالیات
levy اخذ مالیات مالیات
levying مالیات بندی مالیات
levying اخذ مالیات مالیات
levied مالیات بندی مالیات
levies مالیات بندی مالیات
taxation مالیات بندی مالیات
regressive income tax مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
frozen assets دارائی که بعلت ادعای فرد یا افرادی قابل فروش نمیباشد
producers burden of tax بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
check total آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
leverage نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
in a. to به اضافه
additions اضافه
extra- اضافه
addition اضافه
overplus اضافه
spared اضافه
spare اضافه
increscent اضافه
augmentation اضافه
excess اضافه
extra اضافه
excesses اضافه
surpluses اضافه
surplus اضافه
increases اضافه
increased اضافه
extras اضافه
increase اضافه
extra <adj.> اضافه
plussage اضافه
plusage اضافه
in addition to <prep.> به اضافه
special <adj.> اضافه
widening اضافه پهنا
excess luggage اضافه بار
excess اضافه مازاد
overcharge اضافه هزینه
aside from that <adv.> اضافه بر این
overcharged اضافه هزینه
overcharges اضافه هزینه
overcharging اضافه هزینه
excess price اضافه قیمت
excesses اضافه مازاد
gen حالت اضافه
overdraft اضافه برداشت
also [moreover] <adv.> اضافه بر این
additionally <adv.> اضافه بر این
adds اضافه کردن
overdrafts اضافه برداشت
adding اضافه کردن
add اضافه کردن
per حروف اضافه
exeed اضافه شدن از
genitive حالت اضافه
added اضافه شده
overtime اضافه کاری
overtime اضافه کار
subjoin اضافه کردن
added to that اضافه بران
service charge اضافه کار
confession and avoidance به ان اضافه میکند
accesses الحاق اضافه
accessed الحاق اضافه
access الحاق اضافه
prepositions حرف اضافه
add اضافه کردن
budget surplus اضافه بودجه
append اضافه کردن
preposition حرف اضافه
overproduction اضافه تولید
overloaded اضافه بار
overloaded اضافه فرفیت
over load اضافه بار
overloads اضافه بار
overvoltage اضافه ولتاژ
overloads اضافه فرفیت
accessing الحاق اضافه
eke اضافه کردن بر
overtimer اضافه کار کن
overloading اضافه فرفیت
overloading اضافه بار
overpotential اضافه ولتاژ
affixed اضافه نمودن
affixes اضافه نمودن
affixing اضافه نمودن
overshoot اضافه جهش
overload اضافه بار
overshooting اضافه جهش
overload اضافه فرفیت
overshoots اضافه جهش
overpopulation اضافه جمعیت
overloading بارگذاری اضافه
overloading اضافه بارگذاری
surcharge اضافه بها
margin product اضافه محصول
over and above <adv.> اضافه بر این
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com