Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
power forward
مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
Other Matches
gain ground
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
deciding
نزدیک به دروازه حریف
near all
نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
close in
نزدیک شدن شمشیرباز به بدن حریف
headmen
پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
loop drive
ضربه باپیچش زیاد نزدیک تور حریف
headman
پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
hear footsteps
عدم توجه به وفیفه درنتیجه نزدیک شدن حریف
clinching
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinches
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinched
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinch
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
underhook
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
head and arm
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
looped
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
side sweep and over under
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
inside
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closer
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
point bland
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
approach
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
approach lane
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
rivaled
حریف
challengers
حریف
challenger
حریف
rivalling
حریف
adversaries
حریف
opponents
حریف
rivals
حریف
opponent
حریف
d. cut d.
حریف
rivalled
حریف
rival
حریف
rivaling
حریف
adversarial
حریف
foe
حریف
adversary
حریف
match
حریف
matches
حریف
competitor
حریف
competitors
حریف
foes
حریف
drops
جاگذاشتن حریف
dropping
جاگذاشتن حریف
dropped
جاگذاشتن حریف
drop
جاگذاشتن حریف
adversaries
حریف کشتی
sell a dummy
فریفتن حریف
downfield
زمین حریف
i cannot manage him
حریف او نمیشوم
head butt
با سر به حریف زدن
targetted
سینه حریف
away
زمین حریف
targetting
سینه حریف
target
سینه حریف
targeted
سینه حریف
targeting
سینه حریف
targets
سینه حریف
adversary
حریف کشتی
deliver a series of blows
بمباران حریف
shadow
چسبیدن به حریف
shadowed
چسبیدن به حریف
shadowing
چسبیدن به حریف
shadows
چسبیدن به حریف
playing the man
بازی با حریف
charge
حمله به حریف
charges
حمله به حریف
razzle dazzle
فریفتن حریف
copes
حریف شدن
jack of all trades
همه فن حریف
jacks of all trades
همه فن حریف
copings
حریف شدن
opponents
حریف طرف
ends
زمین حریف
swingman
همه فن حریف
coped
حریف شدن
cope
حریف شدن
opponent
حریف طرف
ended
زمین حریف
end
زمین حریف
victims
حریف ضعیف
victim
حریف ضعیف
he was too much for me
من حریف او نبودم
marks
نشانه کردن حریف
burn
امتیاز گرفتن از حریف
assaulted
حمله بدنی به حریف
onside
پا به توپ در زمین حریف
assaults
حمله بدنی به حریف
assault
حمله بدنی به حریف
bluff
حریف را از میدان درکردن
bluffed
حریف را از میدان درکردن
hinders
مانع حریف شدن
hindering
مانع حریف شدن
hindered
مانع حریف شدن
hinder
مانع حریف شدن
bluffing
حریف را از میدان درکردن
outroll
شکست دادن حریف
cut down
زمین زدن حریف
outplay
بازی بهتر از حریف
mark
نشانه کردن حریف
draws
رویارویی دو حریف در اغار
draw
رویارویی دو حریف در اغار
jink
فریب دادن حریف
lap
رسیدن به حریف جلویی
burns
امتیاز گرفتن از حریف
manage a person
حریف کسی شدن
kukutsu dachi
ایستادن در مقابل حریف
go behind
به پشت حریف رفتن
put the ball on the floor
رد کردن توپ از حریف
blocks
سدکردن غیرمجاز حریف
blocked
سدکردن غیرمجاز حریف
block
سدکردن غیرمجاز حریف
unanswered
همردیف نبودن حریف
lapped
رسیدن به حریف جلویی
outclassing
شکست فاحش حریف
outclasses
شکست فاحش حریف
outclassed
شکست فاحش حریف
outclass
شکست فاحش حریف
He is jack of all trades . he can cope with any thing .
همه فن حریف است
kin geri
لگد به بیضه حریف
circle dodge
گریز از حریف در مسیرمنحنی
scout
ارزیابی حریف اینده
drop
پشت سر گذاشتن حریف دو
dropped
پشت سر گذاشتن حریف دو
intercepts
قطع پاسکاری حریف
dropping
پشت سر گذاشتن حریف دو
intercepting
قطع پاسکاری حریف
scouted
ارزیابی حریف اینده
drops
پشت سر گذاشتن حریف دو
intercepted
قطع پاسکاری حریف
they are well matched
حریف یکدیگر هستند
back sacrifice throw
افکندن حریف ازپشت
stomach throw
افکندن حریف از پشت
action on the blade
تماس با شمشیر حریف
sparring partner
حریف مشت بازی
scouts
ارزیابی حریف اینده
dribble
رد کردن توپ از حریف
dribbled
رد کردن توپ از حریف
dribbles
رد کردن توپ از حریف
dribbling
رد کردن توپ از حریف
shut down
شکست دادن حریف
to stand up to one's opponent
با حریف روبرو شدن
bluffs
حریف را از میدان درکردن
clinched
بغل کردن حریف
utility
ذخیره همه فن حریف
deceived
فریب دادن حریف
clinches
بغل کردن حریف
clinch
بغل کردن حریف
deceives
فریب دادن حریف
intercept
قطع پاسکاری حریف
clinching
بغل کردن حریف
assorted
همه فن حریف همسر
deceiving
فریب دادن حریف
personal foul
خطای بدنی به حریف
deceive
فریب دادن حریف
pattern offense
موضعگیری در برابر حریف
clothes lines
ضبه زدن و انداختن حریف
slash
چرخاندن چوب به طرف حریف
hand out
حریف دریافت کننده سرویس
squeezes
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezing
سد کردن مدافع حریف با دونفر
hinders
جلوگیری از ضربه زدن حریف
hip rool
تاباندن حریف از روی باسن
hindering
جلوگیری از ضربه زدن حریف
parry
دفع کردن حمله حریف
holding and hitting
گرفتن حریف و ضربه زدن
hindered
جلوگیری از ضربه زدن حریف
squeezed
سد کردن مدافع حریف با دونفر
gang tackle
با چند بازیگر حریف را فروداوردن
underdog
فرصت برد به حریف ندادن
dummy
گول زدن حریف در تجمع
dummies
گول زدن حریف در تجمع
underdogs
فرصت برد به حریف ندادن
double touch
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
finger hold
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
box out
موضعگیری بین حریف و سبد
parrying
دفع کردن حمله حریف
double hi
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
parries
دفع کردن حمله حریف
parried
دفع کردن حمله حریف
slashed
چرخاندن چوب به طرف حریف
clothes line
ضبه زدن و انداختن حریف
bootleg
نوعی حمله با فریفتن حریف
hinder
جلوگیری از ضربه زدن حریف
bait the hole
گول زدن مدافع حریف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com