Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (9 milliseconds)
English
Persian
specified tasks
ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
Other Matches
specified tasks
وفایف تصریحی
specified mission
ماموریت تصریحی
tasking
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
transfer order
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
aborts
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborting
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborted
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
task unit
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
wifehood
وفایف زوجیت
function keys
کلیدهایانجام وفایف
assignment of tasks
تعیین وفایف
implied task
وفایف استنتاجی
assignment of tasks
واگذار کردن وفایف
physiology
علم وفایف الاعضاء
toe the line
<idiom>
انجام وفایف شخصی
job description
شرح وفایف شغلی
muliebrity
وفایف زنانه زنانگی
functional
وابسته به وفایف اعضاء وفیفهای
breaks
خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
that is beyond my duty
این از وفایف من خارج است
positioned
قراردادن امورات مربوط به وفایف
position
قراردادن امورات مربوط به وفایف
break
خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
deontology
وفیفه شناسی علم وفایف اخلاقی
he is nehgent of his duties
در انجام وفایف خودسهل انگار است
physiological
وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
entoptics
شناسایی وفایف اجزای درونی چشم
physiologic
وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
mission , oriented
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
second fiddle
کسیکه دارای وفایف فرعی ویاثانوی است
this duty precedes all others
این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
admin
تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
condonation
اغماض و چشم پوشی یکی اززوجین در مورد خلافی که ازدیگری در زمینه وفایف زناشویی صادر شده است
manning table
جدول تعیین مشاغل جدول وفایف پرسنل
exquatur
اجازه اقدام دادن به کنسول منظور اجازهای است که به کنسول داده میشود تا به وفایف خود عمل کند
assignments
ماموریت
assignment
ماموریت
apostleship
ماموریت
tasks
ماموریت
task
ماموریت
mission
ماموریت
duty
ماموریت
errands
ماموریت
errand
ماموریت
commissions
:ماموریت
commission
:ماموریت
commissioning
:ماموریت
missions
ماموریت
permanent oppointment
ماموریت دایمی
end of mission
ماموریت تمام
activities
ماموریت عمل
appointment quota
سهمیه ماموریت
mission type
حاوی ماموریت
field duty
ماموریت رزمی
fire mission
ماموریت اتش
staff duty
ماموریت ستادی
implied task
ماموریت استنتاجی
fire task
ماموریت اتش
primary mission
ماموریت اصلی
mission objectives
هدفهای ماموریت
combat duty
ماموریت رزمی
sea duty
ماموریت دریایی
mission type
متضمن ماموریت
air mission
ماموریت هوایی
political mission
ماموریت سیاسی
agentship
ماموریت پیشکاری
mission time
مدت ماموریت
activity
ماموریت عمل
toured
سیاحت ماموریت
agency
گماشتگی ماموریت
commissioning
ماموریت دادن
commission
ارتکاب ماموریت
commission
ماموریت امریه
commission
ماموریت دادن
stations
محل ماموریت
abort
انصراف از ماموریت
commissioned
ماموریت دار
reinforcing
ماموریت تقویتی
functions
ماموریت عمل
functioned
ماموریت عمل
function
ماموریت عمل
agencies
گماشتگی ماموریت
stationed
محل ماموریت
station
محل ماموریت
commissioning
ارتکاب ماموریت
commissions
ماموریت دادن
commissions
ماموریت امریه
touring
سیاحت ماموریت
commissioning
ماموریت امریه
tour
سیاحت ماموریت
mission
وابسته به ماموریت
tours
سیاحت ماموریت
temporary duty
ماموریت موقت
implied mission
ماموریت استنتاجی
missions
وابسته به ماموریت
commissions
ارتکاب ماموریت
task unit
یگان ماموریت
general support
ماموریت عمل کلی
confidential
دارای ماموریت محرمانه
duty
ماموریت خدمت نگهبانی
perdue
ماموریت مخاطره امیز
posted
محل ماموریت موضع
immediate mission
ماموریت فوری هوایی
post
محل ماموریت موضع
post-
محل ماموریت موضع
posting
تعیین محل ماموریت
change of station
تغییر محل ماموریت
surface mission
ماموریت دفاع زمینی
close support mission
ماموریت پشتیبانی نزدیک
short tour
ماموریت کوتاه مدت
posts
محل ماموریت موضع
task group
گروه ماموریت زمینی
postings
تعیین محل ماموریت
employment schedule
برنامه ماموریت ناو
perdu
ماموریت مخاطره امیز
to override one's commission
از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
mission essential
حیاتی از نظر انجام ماموریت
mission essential
ضروری برای انجام ماموریت
party
گروه مخصوص انجام یک ماموریت
mission request
درخواست اجرای ماموریت هوایی
abort
عدم موفقیت درانجام ماموریت
mission
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
commissions
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
missions
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
assignments
ماموریت دادن انتقال افهار
assignment
ماموریت دادن انتقال افهار
commissioning
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
general support reinforcing
ماموریت عمل کلی تقویتی
commission
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
sector
منطقه ماموریت قطاع اتش
sectors
منطقه ماموریت قطاع اتش
air defense sector
منطقه ماموریت پدافند هوایی
overseas
ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
task element
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
diverted
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
task fleet
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
shore duty
ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
search mission
ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
divert
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
joint task force
نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
diverts
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
automonitor
ثبت کننده عملیات کامپیوتر برنامه کامپیوتری که وفایف عملیاتی کامپیوتر را ثبت میکند
parenthood
مقام والدین وفایف والدین
roster
سیاهه نامه ها سیاهه وفایف
rosters
سیاهه نامه ها سیاهه وفایف
restitution of conjugal rights
دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
charactristic velocity
مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
aircraft role equipment
تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft mission equipment
وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
missions
ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
mission
ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
detail
بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
imposition of hands
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
detailing
بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
to second somebody
ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن
[اصطلاح رسمی]
what luck
در رهگیری هوایی یعنی نتیجه انجام ماموریت چه طور بود
to kiss hands
دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
packet
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
carrier company
تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
packets
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
resumed
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumes
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resuming
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resume
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
judy
در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
sergeancy
گروهبانی وفایف گروهبانی
serjeancy
گروهبانی وفایف گروهبانی
deploy
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
i stay
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
state tiger
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
back haul
بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
holdees
پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
imagery sortie
پرواز مخصوص عکاسی هواپیمای عکاسی ماموریت عکاسی هوایی
dual capable
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
extra duty
وفیفه اضافی ماموریت اضافی
casual detachment
یکان جدا شده و منتظر دستوریا ماموریت قسمت جدا شده
call mission
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
field allowance
فوق العاده ماموریت رزمی فوق العاده جنگی
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com