Total search result: 202 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
immediate mission |
ماموریت فوری هوایی |
|
|
Search result with all words |
|
call mission |
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست |
Other Matches |
|
i stay |
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود |
immediate mission |
تک فوری هوایی |
air mission |
ماموریت هوایی |
mission request |
درخواست اجرای ماموریت هوایی |
air defense sector |
منطقه ماموریت پدافند هوایی |
tasking |
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت |
reflex force |
نیروی ضربتی هوایی در حال اماده باش فوری |
what luck |
در رهگیری هوایی یعنی نتیجه انجام ماموریت چه طور بود |
resume |
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید |
resumes |
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید |
resumed |
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید |
resuming |
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید |
judy |
در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم |
state tiger |
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم |
imagery sortie |
پرواز مخصوص عکاسی هواپیمای عکاسی ماموریت عکاسی هوایی |
aborts |
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت |
aborted |
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت |
aborting |
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت |
task component |
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است |
task unit |
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد |
tour of duty |
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت |
airlift service |
سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی |
mission , oriented |
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت |
holiday |
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی |
holidays |
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی |
telling |
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی |
antiair warfare |
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن |
air policing |
عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح |
restrictive fire plan |
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی |
pounce |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
line chief |
افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند |
pouncing |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounced |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounces |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
broadcast controlled air interception |
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند |
air delivery container |
جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی |
air sentinel |
گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی |
steered |
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید |
steers |
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید |
steer |
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید |
pigeons |
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است |
pigeon |
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است |
air scoop |
چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی |
sleeve target |
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی |
flak |
گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی |
fly through |
عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی |
aviation pay |
معاش هوایی سختی خدمت هوایی |
air suprmacy |
برتری کامل هوایی سیادت هوایی |
air interdiction |
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی |
air superiority |
برتری موقت هوایی رجحان هوایی |
air pilots |
خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی |
carrier air group |
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر |
air material |
ماتریل هوایی وسایل هوایی |
air |
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی |
air branch |
قسمت هوایی رسته هوایی |
aired |
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی |
airs |
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی |
notice to airmen |
اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی |
splashing |
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد |
air station |
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی |
splash |
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد |
splashes |
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد |
tropopause |
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی |
code panel |
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی |
air picket |
هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی |
air photographic |
شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی |
tactical air controler |
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی |
air scout |
هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی |
spontaneous |
فوری |
spots |
فوری |
spot |
فوری |
instanter |
فوری |
immediate <adj.> |
فوری |
snap shot |
فوری |
urgently |
فوری |
acute <adj.> |
فوری |
prompts |
فوری |
prompted |
فوری |
posthaste |
فوری |
sudden |
فوری |
urgent |
فوری |
unintermediate <adj.> |
فوری |
prompt |
فوری |
intuitive <adj.> |
فوری |
instantaneous <adj.> |
فوری |
airlift command |
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی |
instantaneous photograph |
عکس فوری |
immediate action |
عملیات فوری |
cash prompt |
نقد فوری |
emergency priority |
تقدم فوری |
emergency care |
مراقبتهای فوری |
scrams |
فوری رفتن |
scram |
فوری رفتن |
inst |
مخفف فوری |
urgent priority |
تقدم فوری |
immediate message |
پیام فوری |
immediate memory |
حافظه فوری |
cash spot |
نقد فوری |
immediate |
خیلی فوری |
instantaneous reaction |
واکنش فوری |
prompt delivery |
تحویل فوری |
prompt deployment |
گسترش فوری |
prompt payment |
پرداخت فوری |
snap shot |
عکس فوری |
snap shooter |
عکاس فوری |
hasty |
عجولانه فوری |
real time |
بازده فوری |
spot test |
ازمایش فوری |
speedy trial |
دادرسی فوری |
pistolgraph |
عکس فوری |
snapshot |
عکس فوری |
snapshots |
عکس فوری |
photogrammetry |
علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی |
immediate addressing |
ادرس دهی فوری |
I need them urgently. |
من آنها را فوری میخواهم. |
immediate action |
عکس العمل فوری |
quick set |
گرفتن فوری بتن |
snapping |
گرفتن عکس فوری |
snap |
گرفتن عکس فوری |
red alerts |
آژیر خطر فوری |
payable immediately |
قابل پرداخت فوری |
pistolgraph |
دستگاه عکس فوری |
upsurge |
قیام فوری وناگهانی |
snapshoot |
تیر فوری انداختن |
red alert |
آژیر خطر فوری |
ready service |
اماده به استفاده فوری |
the letter is urgent |
نامه فوری است |
snapped |
گرفتن عکس فوری |
snapshoot |
عکس فوری گرفتن |
snap shot |
عکس فوری گرفتن |
snaps |
گرفتن عکس فوری |
snap report |
گزارش فوری یا انی |
air search attack unit |
تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی |
air defense commander |
فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه |
airspace prohibited area |
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی |
emergency scramble |
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی |
airlift capacity |
مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی |
errands |
ماموریت |
mission |
ماموریت |
assignments |
ماموریت |
duty |
ماموریت |
commission |
:ماموریت |
commissioning |
:ماموریت |
commissions |
:ماموریت |
assignment |
ماموریت |
missions |
ماموریت |
task |
ماموریت |
tasks |
ماموریت |
apostleship |
ماموریت |
errand |
ماموریت |
Please reply as a matter of urgency. |
لطفا فوری پاسخ دهید. |
exigent |
محتاج به اقدام یا کمک فوری |
spot price |
قیمت برای فروش فوری |
tea bags |
پاکت محتوی چای فوری |
To demand prompt payment. |
تقاضای پرداخت فوری کردن |
tea bag |
پاکت محتوی چای فوری |
mission |
وابسته به ماموریت |
functioned |
ماموریت عمل |
functions |
ماموریت عمل |
sea duty |
ماموریت دریایی |
commissions |
ارتکاب ماموریت |
agencies |
گماشتگی ماموریت |
agentship |
ماموریت پیشکاری |
agency |
گماشتگی ماموریت |
tour |
سیاحت ماموریت |
abort |
انصراف از ماموریت |
function |
ماموریت عمل |
tours |
سیاحت ماموریت |
toured |
سیاحت ماموریت |
specified mission |
ماموریت تصریحی |
mission time |
مدت ماموریت |
mission objectives |
هدفهای ماموریت |
stations |
محل ماموریت |
mission type |
حاوی ماموریت |
touring |
سیاحت ماموریت |
staff duty |
ماموریت ستادی |
stationed |
محل ماموریت |
station |
محل ماموریت |
task unit |
یگان ماموریت |
mission type |
متضمن ماموریت |
commissioning |
ماموریت امریه |
commissioning |
ماموریت دادن |
political mission |
ماموریت سیاسی |
commission |
ارتکاب ماموریت |
commission |
ماموریت دادن |
reinforcing |
ماموریت تقویتی |
commissioned |
ماموریت دار |
commission |
ماموریت امریه |
combat duty |
ماموریت رزمی |
end of mission |
ماموریت تمام |
field duty |
ماموریت رزمی |
fire mission |
ماموریت اتش |
fire task |
ماموریت اتش |
permanent oppointment |
ماموریت دایمی |
commissioning |
ارتکاب ماموریت |
implied task |
ماموریت استنتاجی |
implied mission |
ماموریت استنتاجی |
temporary duty |
ماموریت موقت |
activities |
ماموریت عمل |
primary mission |
ماموریت اصلی |