Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
shore duty
ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
Other Matches
tasking
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
batteries
قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
battery
قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
line crosser
فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
aborted
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborting
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
beach marker
علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
ship to shore
حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
shore to shore movement
عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
onshore
روی ساحل متوجه بطرف ساحل
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
task unit
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
inshore
بطرف ساحل جلو ساحل
mission , oriented
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
friendlies
خودی
friendlier
خودی
friendly
خودی
friendliest
خودی
approach lane
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
upcourt
سبد خودی
insiders
خودی خودمانی
internal heating
گرمایش خودی
chicks
هواپیمای خودی
spontaneity
خود به خودی
we group
گروه خودی
friendlies
نیروی خودی
friendly
نیروی خودی
friendlier
نیروی خودی
in group
گروه خودی
own goal
گل به دروازه خودی
own goals
گل به دروازه خودی
insider
خودی خودمانی
blue forces
نیروهای خودی
homeling
بازیگر خودی
relative
خودی نسبی
homes
زمین خودی
familiar
مانوس خودی
home
زمین خودی
friendly state
کشور خودی
friendly forces
نیروهای خودی
spontaneous
خود به خودی
friendliest
نیروی خودی
self directed
پیش خودی
To assert oneself . To display ones merit .
خودی را نشان دادن
spontaneous recovery
بهبود خود به خودی
spontaneous remission
بهبود خود به خودی
interference
مزاحمت مهرههای خودی شطرنج
ingross
جمع اوری کردن نیروی خودی
critical build up resistance
مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
smoke screen
پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
warned protected
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
positive control
کنترل عملی عبور و مرورهواپیماهای خودی در فضای هوایی
mix up, caution
موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
short round
گلولهای که اشتباها روی قوای خودی فرود می اید
icing
ضربه خطای مدافع از نیمه زمین خودی به خط دروازه حریف
warned exposed
قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
dispatch route
جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
squawking
در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
squawks
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawk
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawked
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
hovering acts
قوانینی که بر رفت و امد کشتیهای خودی و اجنبی در محدوده معینی ازابهای کشور حکمفرمایی میکند
commissions
:ماموریت
apostleship
ماموریت
assignments
ماموریت
commission
:ماموریت
commissioning
:ماموریت
assignment
ماموریت
errand
ماموریت
errands
ماموریت
mission
ماموریت
missions
ماموریت
duty
ماموریت
tasks
ماموریت
task
ماموریت
manipulative deception
تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
tours
سیاحت ماموریت
toured
سیاحت ماموریت
tour
سیاحت ماموریت
stationed
محل ماموریت
reinforcing
ماموریت تقویتی
commissioned
ماموریت دار
end of mission
ماموریت تمام
specified mission
ماموریت تصریحی
station
محل ماموریت
stations
محل ماموریت
sea duty
ماموریت دریایی
implied task
ماموریت استنتاجی
fire task
ماموریت اتش
mission type
حاوی ماموریت
mission type
متضمن ماموریت
fire mission
ماموریت اتش
abort
انصراف از ماموریت
function
ماموریت عمل
functioned
ماموریت عمل
functions
ماموریت عمل
mission time
مدت ماموریت
mission objectives
هدفهای ماموریت
field duty
ماموریت رزمی
permanent oppointment
ماموریت دایمی
political mission
ماموریت سیاسی
staff duty
ماموریت ستادی
activities
ماموریت عمل
activity
ماموریت عمل
agentship
ماموریت پیشکاری
commissioning
ماموریت امریه
air mission
ماموریت هوایی
commissioning
ارتکاب ماموریت
commissions
ارتکاب ماموریت
commissions
ماموریت امریه
commissions
ماموریت دادن
implied mission
ماموریت استنتاجی
commissioning
ماموریت دادن
combat duty
ماموریت رزمی
task unit
یگان ماموریت
primary mission
ماموریت اصلی
temporary duty
ماموریت موقت
commission
ماموریت دادن
commission
ماموریت امریه
commission
ارتکاب ماموریت
mission
وابسته به ماموریت
agency
گماشتگی ماموریت
missions
وابسته به ماموریت
appointment quota
سهمیه ماموریت
agencies
گماشتگی ماموریت
touring
سیاحت ماموریت
rivage
ساحل
beached
ساحل
beach
ساحل
beaches
ساحل
sea shore
ساحل
banks
ساحل
ashore
به ساحل
landside
ساحل
shore
ساحل
shores
ساحل
bank
ساحل
coasts
ساحل
coast
ساحل
brae
ساحل
littoral
ساحل
causey
ساحل
task group
گروه ماموریت زمینی
immediate mission
ماموریت فوری هوایی
general support
ماموریت عمل کلی
perdu
ماموریت مخاطره امیز
perdue
ماموریت مخاطره امیز
surface mission
ماموریت دفاع زمینی
close support mission
ماموریت پشتیبانی نزدیک
duty
ماموریت خدمت نگهبانی
confidential
دارای ماموریت محرمانه
posts
محل ماموریت موضع
posted
محل ماموریت موضع
post-
محل ماموریت موضع
post
محل ماموریت موضع
posting
تعیین محل ماموریت
change of station
تغییر محل ماموریت
employment schedule
برنامه ماموریت ناو
short tour
ماموریت کوتاه مدت
postings
تعیین محل ماموریت
backshore beach
ساحل جزرو مد
backshore
ساحل جزرو مد
bankside
شیب ساحل
back beach
ساحل جزرو مد
coastwards
درامتداد ساحل
coastward
درامتداد ساحل
coastward
بطرف ساحل
coast guardsman
ساحل بان
beach party
تیم ساحل
basegram
پیام از ساحل
low lander
ساحل نشین
hard beach
ساحل مستحکم
coastwards
بطرف ساحل
near shore
نزدیک به ساحل
coral reef
ساحل مرجانی
on shore
روی ساحل
bank protection
ساحل داری
coastwise
درطول ساحل
land combat
نبرد در ساحل
bank revetment
پوشش ساحل
attack group
گروه تک به ساحل
seashore
ساحل دریا
onshore
واقع در ساحل
inshore
به طرف ساحل
offshore
از جانب ساحل
offshore
دور از ساحل
shore duty
خدمت ساحل
river bank
ساحل رودخانه
river banks
ساحل رودخانه
shores
ساحل دریا
seashores
ساحل دریا
in
نزدیک ساحل
in-
نزدیک ساحل
shore
کرانه ساحل
shore
ساحل دریا
shores
کرانه ساحل
seacoast
ساحل دریا
riparian
ساحل رودخانه زی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com