English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
pontoneer مامور پل موقت سازی
pontonier مامور پل موقت سازی
Other Matches
erasable 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
fifo فضای ذخیره سازی موقت
clipboards 1-فضای ذخیره سازی موقت داده 2-
clipboard 1-فضای ذخیره سازی موقت داده 2-
shifted محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است
heaps فضای ذخیره سازی موقت که اجازه دستیابی تصادفی میدهد
heaping فضای ذخیره سازی موقت که اجازه دستیابی تصادفی میدهد
register فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
shifts محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است
registers فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
heap فضای ذخیره سازی موقت که اجازه دستیابی تصادفی میدهد
shift محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است
registering فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
texts ثبات ذخیره سازی کامپیوتر موقت فقط برای حروف متن
buffer فضایی موقت ذخیره سازی برای دادهای که منتظر پردازش است
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده که ورودی یا خروجی باشد
text ثبات ذخیره سازی کامپیوتر موقت فقط برای حروف متن
buffer فضای ذخیره سازی موقت برای اینکه داده وارد یا خارج شود
i/o فضای ذخیره سازی موقت داده که به عنوان خروجی یا ورودی استفاده خواهد شد
list فضای ذخیره سازی موقت در قالب LIFO برای لیست از موضوعات داده
inputted فضای ذخیره سازی موقت داده از رسانه ورودی پیش از ارسال آن به حافظه یا پشتیبان
buffer استفاده از فضای ذخیره سازی موقت تا وقتی که پردازنده یا رسانه آماده پردازش آن شود
buffer فضای ذخیره سازی موقت برای داده که در حافظه اصلی خوانده یا نوشته شود
input فضای ذخیره سازی موقت داده از رسانه ورودی پیش از ارسال آن به حافظه یا پشتیبان
saved محل ذخیره سازی موقت درحافظه اصلی که برای ثباتها و داده کنترلی به کارمی رود
save محل ذخیره سازی موقت درحافظه اصلی که برای ثباتها و داده کنترلی به کارمی رود
saves محل ذخیره سازی موقت درحافظه اصلی که برای ثباتها و داده کنترلی به کارمی رود
push up stack سیستم صف ذخیره سازی موقت که آخرین موضوع اضافه شده در انتهای لیست فرار می گیرد
partial carry فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم
buffer فضای ذخیره سازی موقت برای وسیلهای که دادهای دریافت کرده ولی آماده پردازش نیست
buffer استفاده از فضای ذخیره سازی موقت در پورتهای ورودی یا خروجی تا وسایل جانبی آهسته بتوانند با CPU سریع کار کند
writes حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
write حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
rading party قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
inputted فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
backing رسانه ذخیره سازی موقت که داده روی آن قابل ضبط است پیش از اینکه پردازش شود یا پس از پردازش و برای باز یابی
input فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
suspension of arms اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
swap توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopping توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
cellars محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد
cellar محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد
protempore موقت شاغل مقامی بطور موقت
temporary storage فایل روی دیسک سخت که توسط نرم افزار برای ذخیره موقت داده یا نرم افزاری حافظه مجازی را پیاده سازی میکند مثل ویندوز ماکروسافت استفاده میشود
swopped فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swopping فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swops فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swap فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swaps فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swapped فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
delegate مامور فرستاده مامور کردن
delegated مامور فرستاده مامور کردن
delegating مامور فرستاده مامور کردن
delegates مامور فرستاده مامور کردن
holding area منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
rectification یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
holding anchorage لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
calculating دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
jagger الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
imagery مجسمه سازی شبیه سازی
irritancy پوچ سازی باطل سازی
ouster بی بهره سازی محروم سازی
frustration خنثی سازی محروم سازی
frustrations خنثی سازی محروم سازی
subjugation مقهور سازی مطیع سازی
formularization کوتاه سازی ضابطه سازی
agents مامور
functionary مامور
commissionaire مامور
appointed مامور
commissionaires مامور
agent مامور
functionaries مامور
functionery مامور
pursuivant مامور
officer مامور
bedel مامور
bedell مامور
missionary مامور
ranksman مامور صف
commissioner مامور
missionaries مامور
official مامور
officers مامور
commissioners مامور
secret agents مامور مخفی
envoy مامور نماینده
secret agent مامور مخفی
lictor مامور اجرا
inquisitor مامور تحقیق
police officer مامور پلیس
assignee نماینده مامور
customs officer مامور گمرک
communicants مامور ابلاغ
counterspy مامور ضد جاسوسی
executors مامور اجرا
tollman مامور نواقل
executive bailiff مامور اجرا
envoy فرستاده مامور
custom assersor مامور گمرک
appoint مامور کردن
envoi مامور نماینده
auditors مامور رسیدگی
revenuer مامور مالیاتی
auditor مامور رسیدگی
envoys فرستاده مامور
hangman مامور اعدام
attackman مامور حمله
police officers مامور پلیس
inquisitors مامور تحقیق
emissary مامور مخفی
customs appraisor مامور گمرک
diplomatic officer مامور سیاسی
hangmen مامور اعدام
file clerk مامور بایگانی
investigators مامور تحقیق
scout مامور اکتشاف
waggoner مامور واگن
officers مامور متصدی
officer مامور متصدی
executioner مامور اعدام
executioners مامور اعدام
he was ordered to europe او مامور اروپا شد
censor مامور سانسور
censored مامور سانسور
censoring مامور سانسور
censors مامور سانسور
paymasters مامور پرداخت
sergeant at arms مامور اجرا
policeman مامور پلیس
emissaries مامور سری
purchasing officer مامور خرید
policemen مامور پلیس
sergeant مامور اجرا
sergeants مامور اجرا
High Commissioners مامور عالیرتبه
High Commissioner مامور عالیرتبه
communicant مامور ابلاغ
executor مامور اجرا
paymaster مامور پرداخت
emissaries مامور مخفی
bureaucrat مامور اداری
bumbailiff مامور اجرا
defector in place مامور مخفی
mole مامور مخفی
on sentry مامور نگهبانی
send on duty مامور کردن
emissary مامور سری
consular officer مامور کنسولی
bailiffs مامور اجرا
bailiff مامور اجرا
investigator مامور تحقیق
diplomatic agent مامور سیاسی
bureaucrats مامور اداری
pointsman مامور راهنمائی
scouted مامور اکتشاف
envoys مامور نماینده
appoints مامور کردن
probation officer مامور نافر
probation officers مامور نافر
typographer مامور چاپخانه
scouts مامور اکتشاف
saved ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
adhoc موقت
temporary موقت
pro tempore موقت
provisional موقت
pontoon bridge پل موقت
interim موقت
intrim موقت
pontoons پل موقت
pontoon پل موقت
makeshift موقت
fireman مامور اتش نشانی
apparitor چاووش مامور اجراء
lifeguard مامور نجات غریق
dustmen مامور تنظیف خاکروبه بر
dustman مامور تنظیف خاکروبه بر
aid man مامور کمکهای اولیه
justiciar مامور قضایی عالیرتبه
press agent مامور اگهی و تبلیغ
lifeguards مامور نجات غریق
affiliation with the department of defen مامور به وزارت جنگ
officer مامور کارمند اداری
catchpole مامور اخذ مالیات
scambler مدافع مامور مانوربالا
catchpoll مامور اخذ مالیات
pursuivant مامور ابلاغ یا اخطاریه
publicans مامور وصول مالیات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com