Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
obstructive <adj.>	مانع آفرین
Other Matches
hedgehogs	مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehog	مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
temptress	وسوسه آفرین
controversial <adj.>	بحث آفرین
horrible <adj.>	دهشت آفرین
troublesome <adj.>	دردسر آفرین
troublemaker	مسئله آفرین
problematic <adj.>	مسئله آفرین
entrepreneur	کار آفرین
extol	آفرین گفتن
seductress	وسوسه آفرین
creator	جان آفرین
rumbustious <adj.>	جنجال آفرین
degenerative <adj.>	زوال آفرین
imaginative <adj.>	خیال آفرین
extoll	آفرین گفتن
creator of the world	جهان آفرین
Homeric	حماسه آفرین
hot <adj.>	جنجال آفرین
heroic	حماسه آفرین
epic	حماسه آفرین
acclamation	آفرین [تشویق] [تحسین]
I give you full marks for that .	نمره ات بیست است ! ( آفرین و مرحبا )
dammed	سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dams	سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
damming	سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
crest clearing	محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
dam	سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
ocant altitude	ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
obstructor	وسیله مانع تخریب مین مانع ضد اکتشاف مین
in the way	مانع
shackled	مانع
pull back	مانع
hold back	مانع
hurdle	مانع
blocks	مانع
crest	مانع
cresting	مانع
crests	مانع
hinders	مانع
dike	مانع
hindrances	مانع
masking	مانع
block	مانع
blocked	مانع
degage	بی مانع
pull-back	مانع
preventor	مانع
impediments	مانع
impediment	مانع
swimmingly	بی مانع
hurdles	دو با مانع
hurdles	مانع
repellent	مانع
repellents	مانع
obstaele	مانع
snags	مانع
snagging	مانع
snag	مانع
hinder	مانع
hindered	مانع
clog	مانع
hindering	مانع
set back	مانع
hurdle	دو با مانع
massifs	مانع
massif	مانع
preventive	مانع
impeditive	مانع
impedimental	مانع
hindrance	مانع
impedient	مانع
encumbrances	مانع
encumbrance	مانع
drawbacks	مانع
strait jacket	مانع
strait jackets	مانع
interference	مانع
stumbling blocks	مانع
stumbling block	مانع
shackling	مانع
shackles	مانع
shackle	مانع
pull-backs	مانع
clogs	مانع
stop	مانع
handicap	مانع
hedge	مانع
clogged	مانع
flight	مانع
balk	مانع
balked	مانع
barriers	مانع
stopped	مانع
barricade	مانع
barricaded	مانع
barricades	مانع
hedged	مانع
hedges	مانع
constraint	مانع
barricading	مانع
stops	مانع
stopping	مانع
curtains	مانع
balking	مانع
shields	مانع
restraints	مانع
barrier	مانع
restraint	مانع
flight	مانع در دو
bar	مانع
obstacle	مانع
bars	مانع
drawback	مانع
baulks	مانع
shield	مانع
baulked	مانع
balks	مانع
dead lock	مانع
handicaps	مانع
baulking	مانع
legal impediment	مانع مشروع
revokes	مانع شدن
revoking	مانع شدن
debarred	مانع شدن
hindering	مانع شدن
letted	مانع شدن
legitimate excuse	مانع مشروع
obstructs	مانع شدن
crested	مانع دید
debar	مانع شدن
debarring	مانع شدن
repressive	مانع شونده
prevented	مانع شدن
hinder	مانع شدن
obturate	مانع شدن
deterrents	مانع شونده
deterrent	مانع شونده
debars	مانع شدن
overslaugh	مانع شدن
hinders	مانع شدن
obstructively	بطور مانع
obstruct	مانع شدن
obstructed	مانع شدن
obstacle sense	حس مانع یابی
obstructing	مانع شدن
natural obstacle	مانع طبیعی
hindered	مانع شدن
prevent	مانع شدن
gelandesprung	پرش از مانع
high hurle	مانع بلند
blocs	مانع ورادع
bloc	مانع ورادع
hurdler	دونده دو با مانع
acinetic	مانع حرکت
stockade	ایجاد مانع
dike	دیوار مانع
stockades	ایجاد مانع
imperviable	مانع ازدخول
estopel	مانع ادعا
estop	مانع شدن
covering barrier	مانع پوشاننده
defilade	حفاظ مانع
deobstruent	رد کننده مانع یا سد
preventing	مانع شدن
prevents	مانع شدن
covering barrier	مانع پوششی
exclude	مانع شدن
hold up	مانع شدن
hold-up	مانع شدن
hold-ups	مانع شدن
emcumber	مانع شدن
in the road	مانع راه
incumber	مانع شدن
barbette	مانع برج
antitank obstacle	مانع ضد تانک
rein	مانع شدن
withholds	مانع شدن
withholding	مانع شدن
withhold	مانع شدن
antisubmarine barrier	مانع ضد زیردریایی
withheld	مانع شدن
keep away	مانع شدن
keep back	مانع شدن
intromit	مانع شدن
intermediate hurdle	مانع متوسط
sound barrier	مانع صوتی
class barrier	مانع طبقهای
inhibiter	مانع شونده
inhibitor	مانع شونده
bulletproof	ضد یا مانع گلوله
crimps	مانع چروکیدن
crimped	مانع چروکیدن
crimp	مانع چروکیدن
excludes	مانع شدن
beach obstacle	مانع ساحلی
legal impediment	مانع قانونی
revoked	مانع شدن
brakes	عایق مانع
braked	عایق مانع

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com