Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
bottle neck
مانع اشکال کار
Other Matches
hedgehog
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehogs
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
gadroon
اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
dams
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
crest clearing
محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
damming
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dammed
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dam
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
ocant altitude
ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
obstructor
وسیله مانع تخریب مین مانع ضد اکتشاف مین
traversed
اشکال
traverses
اشکال
traversing
اشکال
traverse
اشکال
nodus
اشکال
dead lock
اشکال
worriment
اشکال
snaggy
پر اشکال
disadvantage
اشکال
disadvantages
اشکال
barely
با اشکال
bug
اشکال
bugging
اشکال
bugs
اشکال
nodes
اشکال
drawback
اشکال
spinosity
اشکال
node
اشکال
drawbacks
اشکال
diversely
به اشکال مختلف
forms of currency
اشکال پول
impediments
محظور اشکال
i can add rapidly
به اشکال ما افزود
burbles
اشکال بی نظمی
geometrical figures
اشکال هندسی
nuclide
اشکال اتمی
burbling
اشکال بی نظمی
hardness
اشکال سفتی
demurrable
اشکال کردنی
debugger
اشکال زدائی
debugging
اشکال زدائی
debugging
اشکال زدایی
debug
اشکال زدایی
difficulty
اشکال زحمت
baboon
اشکال مضحک
difficulties
اشکال زحمت
baboons
اشکال مضحک
debugged
اشکال زدایی
debugs
اشکال زدایی
burble
اشکال بی نظمی
burbled
اشکال بی نظمی
debugger
اشکال یابی
fault description
توضیح اشکال
to make difficulties
اشکال تراشیدن
to tide over a difficulty
اشکال را بر طرف
defect description
توضیح اشکال
description of error
توضیح اشکال
trouble shooting
رفع اشکال
smooth delivery
تحویل بی اشکال
troubleshooting
اشکال یابی
error description
توضیح اشکال
geometric shapes
اشکال هندسی
impediment
محظور اشکال
swarms
چندین اشکال برنامه
debugger
برنامه اشکال زدایییثلاعللهگل
debug
اشکال زدائی کردن
debug
اشکال زدایی کردن
To raise difficulties . To creat obstacles.
اشکال تراشی کردن
discomfit
ایجاد اشکال کردن
debugging a program
اشکال زدایی یک برنامه
debugging aids
ادوات اشکال زدایی
debugging aids
وسائل اشکال زدایی
debugged
اشکال زدایی کردن
debug aids
ادوات اشکال زدایی
discomfited
ایجاد اشکال کردن
swarmed
چندین اشکال برنامه
swarm
چندین اشکال برنامه
debugs
اشکال زدائی کردن
debugs
اشکال زدایی کردن
debugged
اشکال زدائی کردن
discomfits
ایجاد اشکال کردن
acataposis
اشکال عمل بلع
To get into difficulties.
دچار اشکال شدن
There is the rub.
اشکال درهمین جااست
diversiform
دارای اشکال مختلف
kaleidoscope
لوله اشکال نما
wells
بدون اشکال اوه
handicaps
امتیاز دادن اشکال
to create a difficulty
اشکال پیش اوردن
program debugging
اشکال زدایی برنامه
similar figures
اشکال همانندیا متشابه
handicap
امتیاز دادن اشکال
it is particularly difficult
یک اشکال بخصوصی دارد
discomfiting
ایجاد اشکال کردن
well
بدون اشکال اوه
dysphonia
اشکال در حرف زدن
dysphagia
اشکال دربلعیدن غذا
kaleidoscopes
لوله اشکال نما
adding
قرار دادن اشکال کنار هم
add
قرار دادن اشکال کنار هم
pressed for time
<idiom>
با اشکال وبه سختی وقت
adds
قرار دادن اشکال کنار هم
filet
توری دارای اشکال مربع
smoothed
صاف کردن بدون اشکال بودن
proteus
خدای دریا که اشکال مختلف بخودمیگرفته
To put obstacles in the way.
سنگ انداختن درکاری (اشکال تراشیدن )
galanty show
نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن
smooths
صاف کردن بدون اشکال بودن
smoothest
صاف کردن بدون اشکال بودن
smooth
صاف کردن بدون اشکال بودن
pattern
مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
bugs
بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال
bugging
بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال
pleomorphic
چند شکلی دارای اشکال وصور مختلف
bug
بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال
zoomorphism
استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
primitive
برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی
patterns
مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
intarsia
منبت کاری و تزئین گل و بوته و اشکال بر روی چوب
bioastronautics
مطالعه اثرات مسافرتهای فضایی در اشکال مختلف حیات
transversal
اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
graph
اشکال مختلف یک حرف با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن
tessellate
کاهش شکل پیچیده به مجموعهای از اشکال ساده تر معمولاگ مثلث
set
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
sets
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
setting up
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
planimeter
دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
numerical indicator tube
هر گونه لامپ الکترونی که توانایی نمایش اشکال عددی را دارد
error handling
به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
graphs
اشکال مختلف یک حرف با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن
annular
وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی
filling out
[پر کردن زمینه فرش با گل ها و یا اشکال مختلف جهت تزئین بیشتر متن]
symbolic
برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد
symbolically
برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد
snapshots
چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه
surge
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
snapshot
چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه
surged
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
regional breakpoint
نقط ه توقف که در هر جایی از برنامه میتواند قرار بگیرد تا رفع اشکال شود
godroon
اشکال محدب حاشیه بشقاب وفروف قدیمی که برای زینت ترسیم میشود
surges
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
stepping
اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
step
اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
troubleshoot
1-رفع اشکال نرم افزار کامپیوتری .2-محل دادن ترمیم خطاهای سخت افزاری
aerodynamics
شاخهای از علوم در موردتولید نیروها در اثر حرکت سطوح و اشکال مختلف درهوا یا سایر گازها
hemophilia
بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
maintenance
بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند
click art
صفحهای از اشکال و تصاویرکه اماده بریده شدن هستند تادر اسناد کامپیوتری مورداستفاده قرار گیرند
traced
برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
trace
برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
traces
برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
glitch
یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
glitches
یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
toolkit
مجموعه توابعی که به برنامه نویس درنوشتن و رفع اشکال برنامه کمک میکند
problems
خرابی یا اشکال در سخت افزار یا نرم افزار
problem
خرابی یا اشکال در سخت افزار یا نرم افزار
impeditive
مانع
impediments
مانع
impedient
مانع
hold back
مانع
encumbrance
مانع
encumbrances
مانع
snagging
مانع
hindering
مانع
dike
مانع
strait jacket
مانع
repellent
مانع
obstaele
مانع
snag
مانع
preventor
مانع
snags
مانع
hinder
مانع
hindered
مانع
set back
مانع
hinders
مانع
clogged
مانع
repellents
مانع
impedimental
مانع
preventive
مانع
drawbacks
مانع
barricading
مانع
barricades
مانع
clog
مانع
barricaded
مانع
clogs
مانع
barricade
مانع
drawback
مانع
curtains
مانع
degage
بی مانع
strait jackets
مانع
dead lock
مانع
barriers
مانع
barrier
مانع
in the way
مانع
crests
مانع
blocked
مانع
restraint
مانع
obstacle
مانع
constraint
مانع
bars
مانع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com