English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
antitank obstacle مانع ضد تانک
Other Matches
on فرمان سمت خوب درتیراندازی با تانک لوله تانک در سمت هدف است
hedgehog مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehogs مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
dams سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
damming سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dammed سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dam سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
crest clearing محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
tanker تانک
panzer تانک
bazooka ضد تانک
antiarmor ضد تانک
antitank ضد تانک
tankers تانک
anti-tank ضد تانک
tank تانک
water tower تانک اب
water towers تانک اب
reservoirs تانک
reservoir تانک
bazookas ضد تانک
antitank artillery توپخانه ضد تانک
tank destroyer توپ ضد تانک
tank deck شاسی تانک
intermediate frequency tank circuit مدار تانک
stalled tank تانک ایستاده
flail tank تانک ضد مین
caterpillar tracks وسائلنقلیهسنگینمثل"تانک"
drop tank تانک موقت
main battle tank تانک اصلی
amphibious tank تانک اب خاکی
control vehicle تانک نافم حرکت
antitank launcher موشک انداز ضد تانک
armor group گروه زره تانک
turret برجک توپ یا تانک
landing craft tank ناو تانک پیاده کن
hull defilade سنگر گرفتن تانک
fuel tank vent هواکش تانک سوخت
skirting armor زره دامنه تانک
stalled tank تانک از کار افتاده
tankage گنجایش تانک یا مخزن
track tension تنظیم شنی تانک
turrets برجک توپ یا تانک
decks سکوی جلوی تانک
bulkheads دهلیزداخلی دهلیز تانک
deck سکوی جلوی تانک
decked سکوی جلوی تانک
bulkhead دهلیزداخلی دهلیز تانک
cupolas برجک فرماندهی تانک
cupola برجک فرماندهی تانک
ocant altitude ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
obstructor وسیله مانع تخریب مین مانع ضد اکتشاف مین
high explosive antitank گلوله سوختار شدید ضد تانک
scorpions نوعی تانک سبک شناسایی
main battle tank قوی ترین تانک رزمی
scorpion نوعی تانک سبک شناسایی
flail tank تانک غلطک دار ضد مین
whippets سگ تازی تیز دو تانک سبک و تندرو
hull بدنه تانک اسکلت کشتی دهلیز
entac موشک ضد تانک هدایت شونده فرانسوی
ullage حجم بالای سطح مایع تانک
intercoms سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
compass course مسیر مغناطیسی خودرو یاهواپیما یا تانک
hulls بدنه تانک اسکلت کشتی دهلیز
whippet سگ تازی تیز دو تانک سبک و تندرو
tank recovery vehicle خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
intercom سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
skirting armor ضخیم ترین قسمت زره تانک
secondary armament جنگ افزار فرعی تانک یاهواپیما یا ناو
scorpions تانک شناسایی اسکورپیون نوعی هواپیمای جت دوموتوره
knock down زدن با تانک یا توپ هواپیما از کار انداختن
hull down قرار دادن تانک تالوله پشت حفاظ
gunnery توپچی گری تانک تیراندازی با توپ یاتفنگ
main armament جنگ افزار اصلی تانک یاهواپیما یا ناو
scorpion تانک شناسایی اسکورپیون نوعی هواپیمای جت دوموتوره
haul defilade قرار دادن قنداق تانک درپناه سنگر
sprocket دنده ملخی مین چرخ گرداننده نهایی در تانک
integral tank تانک سوختی که پوسته رسانگر بخشی از دیواره ان را تشکیل میدهد
wet wing بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
sponson جدار توخالی یا جاسازی شده در بدنه تانک برای تعبیه مهمات یا بی سیم
biocidal action عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود
hunting حرکت سریع لوله تانک به بالا و پایین دراثر تعقیب خودکار با رادار
metal deactivator مادهای که برای کاهش امکان وقوع واکنشهاالکتروشیمیایی در تانک سیستم به سوختهای هیدروکربنی افزوده میشود
bog توپچی سینه کشتی یا توپچی جلو تانک باطلاق
bogs توپچی سینه کشتی یا توپچی جلو تانک باطلاق
compensating port مدخلی در سیلندر اصلی ترمزکه در مواقعی که از ترمزاستفاده نمیشود سیلندر چرخ را به تانک روغن متصل کرده و از انبساط سیال در اثرگرما و نهایتا در گیر شدن ترمزها جلوگیری میکند
snags مانع
hold back مانع
snagging مانع
drawback مانع
shackles مانع
drawbacks مانع
encumbrance مانع
shackled مانع
shackle مانع
snag مانع
shackling مانع
clog مانع
pull-back مانع
pull-backs مانع
barricades مانع
hindrance مانع
hindrances مانع
encumbrances مانع
preventive مانع
barricading مانع
curtains مانع
impeditive مانع
impedimental مانع
barricade مانع
massif مانع
massifs مانع
barrier مانع
impedient مانع
hinder مانع
hurdles مانع
clogged مانع
hinders مانع
hurdles دو با مانع
hindered مانع
barricaded مانع
swimmingly بی مانع
repellents مانع
hindering مانع
impediments مانع
stumbling block مانع
barriers مانع
stumbling blocks مانع
impediment مانع
interference مانع
dike مانع
degage بی مانع
dead lock مانع
clogs مانع
hurdle مانع
hurdle دو با مانع
repellent مانع
pull back مانع
handicap مانع
shield مانع
shields مانع
bar مانع
bars مانع
obstacle مانع
restraint مانع
restraints مانع
stops مانع
set back مانع
stopping مانع
preventor مانع
baulks مانع
handicaps مانع
constraint مانع
strait jackets مانع
strait jacket مانع
in the way مانع
hedges مانع
hedged مانع
hedge مانع
balk مانع
balked مانع
balking مانع
balks مانع
baulked مانع
baulking مانع
stopped مانع
crest مانع
blocks مانع
obstaele مانع
block مانع
masking مانع
cresting مانع
flight مانع
flight مانع در دو
blocked مانع
stop مانع
crests مانع
obstructiveness مانع آفرینی
obstructive <adj.> مانع آفرین
crested مانع دید
repressive مانع شونده
deterrents مانع شونده
deterrent مانع شونده
bloc مانع ورادع
blocs مانع ورادع
blocked <adj.> <past-p.> مانع شده
hold up مانع شدن
sound barrier مانع صوتی
hold-up مانع شدن
hold-ups مانع شدن
stockades ایجاد مانع
stockade ایجاد مانع
hindering مانع شدن
barred <adj.> <past-p.> مانع شده
closed <adj.> <past-p.> مانع شده
prevents مانع شدن
locked <adj.> <past-p.> مانع شده
disabled <adj.> <past-p.> مانع شده
prevent مانع شدن
prevented مانع شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com