Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
sunlike
مانند افتاب
Other Matches
solarium
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solariums
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
heliograph
گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
bushbaby
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
fossiliferous
فسیل مانند سنگواره مانند
lamellate
لایه مانند ورقه مانند
sunniest
افتاب رو
photosphere
افتاب
sunnier
افتاب رو
dislocates
افتاب
dislocating
افتاب
queen's weather
افتاب
dislocate
افتاب
sunned
افتاب
sunning
افتاب
suns
افتاب
sunless
بی افتاب
sun
افتاب
sunshine
افتاب
subsolar
در فل افتاب
sunny
افتاب رو
patent to the sun
افتاب رو
heliophilous
افتاب دوست
sundials
شاخص افتاب
sun dried
در افتاب خشکانیده
sundial
شاخص افتاب
streamer
تیغ افتاب
visard
افتاب گردان
streamers
تیغ افتاب
basking
افتاب خوردن
basked
افتاب خوردن
sunstroke
افتاب زدگی
sunburn
افتاب زدگی
bask
افتاب خوردن
sunward
سوی افتاب
visorless
بی افتاب گردان
visor
افتاب گردان
visors
افتاب گردان
heliotrope
افتاب گرای
heliotrope
گل افتاب پرست
heliotherapy
معالجه با افتاب
heliosis
افتاب زدگی
heliologist
افتاب شناس
sun worshipper
افتاب پرست
heliolatrous
افتاب پرست
heliograph
افتاب نگار
helianthus
گل افتاب گردان
helianthemum
افتاب چرخ
heliotropism
افتاب گرایی
weather beaten
افتاب زده
german giant swing
افتاب شکسته
giant circle
افتاب شکسته
vizor
افتاب گردان
giant swing
افتاب یا مهتاب
sunbeams
تیغ افتاب
sunbeams
پرتو افتاب
sunbeam
تیغ افتاب
sunbeam
پرتو افتاب
sun burn
افتاب زدگی
girasol
گل افتاب پرست
girasole
گل افتاب پرست
sun beam
پرتو افتاب
helianthemum
چرخ افتاب
cockshut
غروب افتاب
sunshine recorder
افتاب سنج
sunrise
طلوع افتاب
roman candle
افتاب مهتاب
sunflowers
گل افتاب گردان
sunflower
گل افتاب گردان
sunrises
طلوع افتاب
dry in the sun
خشکاندن در افتاب
eclipse of sun
افتاب گرفتگی
sunbath
حمام افتاب
p of the sun
نیش افتاب
solarism
افسانههای افتاب
broiling sun
افتاب سوزان
solarization
تابش افتاب
sunshiny
افتاب گیر
sunup
طلوع افتاب
sunlight
نور افتاب
sunshine
تابش افتاب
sunshine
نور افتاب
daisies
گل افتاب گردان
sunsets
غروب افتاب
sunshades
افتاب گردان
sunshade
افتاب گردان
sunstruck
افتاب زده
chamaeleon
افتاب پرست
chamaeleontis
افتاب پرست
p of the sun
طلوع افتاب
dawns
طلوع افتاب
sun worship
افتاب پرستی
dawned
طلوع افتاب
dawn
طلوع افتاب
turnsole
گل افتاب گردان
sunbaked
افتاب پخته
daisy
گل افتاب گردان
patent to the sun
افتاب گیر
sun struck
افتاب زده
dawning
طلوع افتاب
basks
افتاب خوردن
sung hat
کلاه افتاب گیر
sun dial
افتاب نما مقنطره
sunshiny
منور از نور افتاب
solarize
درمعرض افتاب قراردادن
sunflowers
گیاه افتاب گرا
bask
حمام افتاب گرفتن
sunbathed
حمام افتاب گرفتن
sunbathes
حمام افتاب گرفتن
sunbathing
حمام افتاب گرفتن
side screen
چادر افتاب گیر
helianthus
روزگردک جنس گل افتاب
sunbathe
حمام افتاب گرفتن
under the sun
در جهان در زیر افتاب
basks
حمام افتاب گرفتن
sunlit
روشن از فروغ افتاب
basked
حمام افتاب گرفتن
sun hat
کلاه افتاب گیر
solisequous
تابع گردش افتاب
peeping
نیش افتاب روزنه
peeped
نیش افتاب روزنه
peep
نیش افتاب روزنه
to take the sun
افتاب بخود دادن
basking
حمام افتاب گرفتن
sunburn
افتاب سوخته کردن
sunflower
گیاه افتاب گرا
sunbaked
حرارت افتاب دیده
peeps
نیش افتاب روزنه
to sun one self
خودرا افتاب دادن
insolate
در معرض افتاب گذاشتن
sunbaked
در افتاب خشک شده
tannage
قهوهای در اثر اشعه افتاب
sun
درمعرض افتاب قرار دادن
sunned
درمعرض افتاب قرار دادن
suns
درمعرض افتاب قرار دادن
ra
خدای افتاب مصریان قدیم
sunrises
طلوع خورشید تیغ افتاب
parch
تفتیدن افتاب سوخته کردن
sunrise
طلوع خورشید تیغ افتاب
sun deck
عرشه افتاب گیر کشتی
sun disk
صفحه بالدارمظهر خدای افتاب
fire opal
گل افتاب گردان عین الشمس
parches
تفتیدن افتاب سوخته کردن
heliotrope
گل افتاب گردان ارغوانی روشن
sunning
درمعرض افتاب قرار دادن
insolation
در مقابل اشعه افتاب قراردادن
helioscope
دوربین افتاب بینی خورشیدبین
heliograph
دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
solar orientation
تعیین موقعیت نسبت به افتاب
dog watch
پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
heliotropic
رشدکننده تحت تاثیرافتاب افتاب گرد
solarize
زیاد در افتاب ماندن وخراب شدن
cosmical
برابرباخورشید- مصادف باطلوع وغروب افتاب
sunlight
تابش افتاب انعکاس نور خورشید
apollo
خدای افتاب وزیبایی و شعر و موسیقی
the sun had parched his skin
افتاب پوست تنش را سوزانده بود
adjustable wheel
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
sticky wicket
زمین بازی خیس که در افتاب خشک میشود
stockfish
ماهی روغن و امثال ان که در افتاب خشک شده
suntans
قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
tan
باحمام افتاب پوست بدن راقهوهای کردن
suntan
قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
sunfast
محو نشدنی در اثر نور افتاب رنگ ثابت
the sun is near setting
افتاب نزدیک بغروب کردن یانزدیک است غروب کند
biltong
گوشت خرد کرده ونمک زده خشک شده در افتاب
havelock
روکلاهی سفیدی که پشت گردن را نیز از افتاب محفوظ میدارد
airglow
روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید
as
مانند
plumelike
پر مانند
analogue
مانند
analogues
مانند
aquiform
اب مانند
near
مانند
nearest
مانند
reedier
نی مانند
reediest
نی مانند
reedy
نی مانند
filiform
نخ مانند
string
نخ مانند
nearer
مانند
neared
مانند
near-
مانند
similar
مانند
fulidal
اب مانند
impish
جن مانند
foggiest
مانند مه
simulant
مانند
mammilliform
مانند
floriform
گل مانند
analogous
مانند
liplike
لب مانند
inimitable
بی مانند
goatish
بز مانند
uniquely
بی مانند
unique
بی مانند
similiar
مانند
fluty
نی مانند
arundinaceous
نی مانند
unequaled
بی مانند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com