English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (15 milliseconds)
English Persian
geomorphic مانند کره زمین
Search result with all words
cirro cumulus لایهای از ابرهای کروی یاگوی مانند در ارتفاع تقریبی 0006 متری از سطح زمین
cumulus mammatus ابرهای متراکمی با برامدگی اونگ مانند در سطح زمین
moppy مانند زمین پاک کن
terrestrial planets سیارههای زمین مانند
Other Matches
bushbaby گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
fossiliferous فسیل مانند سنگواره مانند
lamellate لایه مانند ورقه مانند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone موشک زمین به زمین رداستون
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
earth's attraction جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface to surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
without an e. بی مانند
anthoid گل مانند
etc و مانند آن
tougher پی مانند
toughest پی مانند
unequalled بی مانند
and so on و مانند ان
unparalleled بی مانند
analog مانند
goatish بز مانند
womanlike زن مانند
pipelike نی مانند
etcetera و مانند ان
tough پی مانند
unequaled بی مانند
aquiform اب مانند
reedy نی مانند
mammilary مانند
argillaceous رس مانند
vide مانند
lambdoid مانند
incomparable بی مانند
arundinaceous نی مانند
foggier مانند مه
foggy مانند مه
gypsiferous گچ مانند
uniquely بی مانند
unique بی مانند
reediest نی مانند
reedier نی مانند
penniform پر مانند
plumelike پر مانند
analogous مانند
mammilliform مانند
filiform نخ مانند
argillaceous گل مانند
liplike لب مانند
foggiest مانند مه
simulant مانند
unprecedented بی مانند
inapproachable بی مانند
frothy کف مانند
plumose پر مانند
nears مانند
nearing مانند
nearest مانند
nearer مانند
myrtle formed اس مانند
tendinous بی مانند
castellated دژ مانند
similiar مانند
threadlike نخ مانند
thready نخ مانند
fulidal اب مانند
capitate مانند سر
capillaceous مانند نخ
impish جن مانند
unprecedentedly بی مانند
neared مانند
near- مانند
after the example of مانند
blotchy لک مانند
analogues مانند
analogue مانند
near مانند
as مانند
icily یخ مانند
unapproachable بی مانند
encephaloid مخ مانند
fluty نی مانند
string نخ مانند
floriform گل مانند
inimitable بی مانند
feathery پر مانند
similar مانند
blotchy مانند کلف
likes بودن مانند
blotchy لکه مانند
cadaverous لاشه مانند
phyline برگ مانند
mitral مانند تاج
yeasty مخمر مانند
perispheric گوی مانند
liked بودن مانند
spherical گوی مانند
piggish خوک مانند
elfin مانند جن یا پری
scaly فلس مانند
like بودن مانند
glassy شیشه مانند
shadowy سایه مانند
lifelike زندگی مانند
crotchety قلاب مانند
myrrhic مانند مرمکی
myrrhy مانند مرمکی
spiky میخ مانند
brassy برنج مانند
brassiest برنج مانند
brassier برنج مانند
nebulose ابر مانند
negroid زنگی مانند
muscoid خزه مانند
mummiform مومبا مانند
herbaceous گیاه مانند
malty مالت مانند
crabby خرچنگ مانند
manlike مرد مانند
celluloid مانند سلول
mattery ماده مانند
mastoid پستان مانند
mercurous جیوه مانند
metalliform فلز مانند
metalloid فلز مانند
nephroid گرده مانند
niveous برف مانند
batty چوگان مانند
ogr غول مانند
leaden مانند سرب
oldish پیر مانند
ornithoid مرغ مانند
tinny قلع مانند
painting and the like نقاشی و مانند ان
palpiform شاخک مانند
nunlike راهبه مانند
peer to each other مانند همدیگر
equine اسب مانند
grassy علف مانند
odontoid مانند دندان
oculate چشم مانند
battiest چوگان مانند
battier چوگان مانند
nummary سکه مانند
nummular سکه مانند
hooked قلاب مانند
nymphish حور مانند
nymphlike حور مانند
ochraceous مانند گل اخری
ochry مانند گل پرش
gappy چاک مانند
porky مانند خوک
rhizoid ریشه مانند
scopulate کلاله مانند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com