Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
combat exercise
مانور جنگی
Search result with all words
maneuver
حرکت جنگی مانور کردن
Other Matches
escry
فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
warships
کشتی جنگی ناو جنگی
warship
کشتی جنگی ناو جنگی
battle drill
مشق جنگی تمرین جنگی
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
live fire
تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
ease of movement
مانور
maneuver
مانور
shunting
مانور
umpired
داور مانور
maneuverability
قابلیت مانور
maneuver and fire
اتش و مانور
umpiring
داور مانور
free maneuver
مانور ازاد
exercise commander
فرمانده مانور
exercise term
عنوان مانور
umpire
داور مانور
fire and maneuver
اتش و مانور
joint exercise
مانور مشترک
plan of maneuver
طرح مانور
umpires
داور مانور
maneuvering board
لوحه مانور
handle
مانور کردن
ship handling
مانور با کشتی
mass of maneuver
حجم مانور
exercise
مانور نظامی
scheme of maneuver
طرح مانور
exercised
مانور نظامی
exercises
مانور نظامی
handles
مانور کردن
gate operating platform
سکوی مانور دریچه ها
maneuvring
طرح کردن مانور
maneuvres
طرح کردن مانور
gate operating deck
سکوی مانور دریچه ها
bump and run
نوعی مانور دفاعی
manoeuvred
طرح کردن مانور
bump and go
نوعی مانور دفاعی
tight t
طرح اصلی مانور تی
maneuvred
طرح کردن مانور
wishbones
نوعی طرح مانور
manoeuvres
طرح کردن مانور
manoeuvring
طرح کردن مانور
manoeuvre
طرح کردن مانور
wishbone t
نوعی طرح مانور
wishbone
نوعی طرح مانور
exercise code word
رمز عملیات مانور
map maneuver
مانور روی نقشه
quartermaster's notebook
دفتر مانور ناو
out maneuver
تفوق جستن در مانور
sea room
شعاع مانور دریایی
williamson turn
نوعی مانور دریایی
controlled exercise
مانور کنترل شده
manoeuvred
مشق کردن مانور دادن
manoeuvres
مشق کردن مانور دادن
ease of movement
سهولت حرکت راحتی مانور
manoeuvring
مشق کردن مانور دادن
flying wedge
نوعی مانور تهاجمی قدیمی
manoeuvre
مشق کردن مانور دادن
pilot rudder
تیغه سکان مانور ناو
ground game
روش استفاده از مانور دویدن
out maneuver
برتری مانور پیدا کردن
maneuvering board
تابلوی نمایش مانور ناوها
maneuvres
مشق کردن مانور دادن
maneuvring
مشق کردن مانور دادن
maneuvred
مشق کردن مانور دادن
feinting
نوعی درو در خرک مانور انفعالی
wingover
مانور بانیم چرخش یا نیم دایره
drifts
مانور اتومبیل در سر پیچ بالغزیدن به یک طرف
drifting
مانور اتومبیل در سر پیچ بالغزیدن به یک طرف
drifted
مانور اتومبیل در سر پیچ بالغزیدن به یک طرف
feints
نوعی درو در خرک مانور انفعالی
deropement
مانور حمله با گریز ازشمشیر حریف
drift
مانور اتومبیل در سر پیچ بالغزیدن به یک طرف
feinted
نوعی درو در خرک مانور انفعالی
garryowen
مانور مهاجمی بافرستادن توپ هوایی
clamp anf rake
مانور برای کنترل گوی درمواجه
feint
نوعی درو در خرک مانور انفعالی
submarine
مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
submarines
مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
audible
تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
progressive
مانور با گذاشتن پای ازاد جلوپای اسکیت
sled
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
sleds
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
armistise
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
tactically
جنگی
service
جنگی
bristly
جنگی
dogfight
سگ جنگی
battle line
خط جنگی
dogfights
سگ جنگی
serviced
جنگی
martial
جنگی
tactical
جنگی
fighting
جنگی
scrapper
جنگی
warlike
جنگی
martin
جنگی
slingshots
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshot
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
naked reverse
حمله با مانور سدکنندگان به یک سمت و توپدار به سمت دیگر
island pullout
مانور چرخاندن تخته موج برای ردکردن موج
ship handling
مهارت در کار کردن با ناو مانور دادن ناو
stacked
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
battle station
پایگاه جنگی
navy
کشتی جنگی
battle sight
درجه جنگی
navies
کشتی جنگی
battle reserve
احتیاط جنگی
booty of war
غنیمت جنگی
military
جنگی ارتش
spoils of war
غنائم جنگی
strategic situation
وضع جنگی
trophy of war
غنایم جنگی
nom de guerre
کنیه جنگی
battle dress
جلیقه جنگی
battle map
نقشه جنگی
battle plane
هواپیمای جنگی
battleplane
هواپیمای جنگی
warplane
هواپیمای جنگی
battle casualty
تلفات جنگی
armed naval vessel
ناو جنگی
battle problems
مسائل جنگی
battle reserve
ذخیره جنگی
tactical aircraft
هواپیمای جنگی
accredited correspondent
خبرنگار جنگی
tactical intelligence
اطلاعات جنگی
tactical march
حرکت جنگی
tactical march
انتقال جنگی
tactical missile
موشک جنگی
battle lights
چراغهای جنگی
poleax
تبرزین جنگی
fighting cock
خروس جنگی
field wire
سیم جنگی
field type
از نوع جنگی
reparations for war damages
غرامات جنگی
live round
گلوله جنگی
live round
تیر جنگی
man of war
مرد جنگی
man of war
ناو جنگی
fighting load
بار جنگی
fighting load
بارمهمات جنگی
live ammunition
مهمات جنگی
destrier
اسب جنگی
gamecock
خروس جنگی
game fowl
خروس جنگی
game cock
خروس جنگی
poleaxe
تبرزین جنگی
hard head
شاخ جنگی
killed in action
کشته جنگی
light line
خط چراغ جنگی
service ammunition
مهمات جنگی
enginery
اسباب جنگی
dry run
تمرین جنگی
combat firing
تیراندازی جنگی
cocker
خروس جنگی
sloop
قایق جنگی
sloop of war
کرجی جنگی
paludament
ردای جنگی
munitions of war
مهمات جنگی
spoiler
خریدارغنائم جنگی
campaign medal
مدال جنگی
combat ration
جیره جنگی
combat tire
لاستیک جنگی
martel de fer
چکش جنگی
dry run
عملیات جنگی
service mine
مین جنگی
dim light
چراغ جنگی
parlementaire
فرستاده جنگی
destrer
اسب جنگی
contraband of war
قاچاق جنگی
combatant vessel
ناو جنگی
combatant vessel
کشتی جنگی
campaign badge
نشان جنگی
compartments
دهلیز جنگی
actions
عملیات جنگی
action
عملیات جنگی
tactics
تدابیر جنگی
cars
ارابه جنگی
car
ارابه جنگی
tactic
تدابیر جنگی
war horses
اسب جنگی
war horse
اسب جنگی
bantams
خروس جنگی
bantam
خروس جنگی
war reserves
ذخایر جنگی
war plan
نقشه جنگی
compartment
دهلیز جنگی
war cry
فریاد جنگی
war gas
گاز جنگی
war indemnity
غرامت جنگی
war indemnity
تاوان جنگی
missing
گمشده جنگی
war material
تجهیزات جنگی
war material
وسایل جنگی
war plan
طرح جنگی
interned
پناهنده جنگی
lived
تیراندازی جنگی
lived
مهمات جنگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com