English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
the fish smacks of the tin ماهی بوی حلبی را برداشته است
Other Matches
removable برداشته شدنی
warped surface سطح تاب برداشته
irremovable برداشته نشدنی ثابت
He wants to bite off more than he can chew. لقمه بزرگتر از دهانش برداشته
the murder is out پرده از روی کار برداشته شد
A big load was taken off my back. بار سنگینی از دوشم برداشته شد
pomfret یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
removability ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
atrip لنگر از زمین برداشته امادهء حرکت
sententiously چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
phototype کلیشهای که از عکس برداشته شده است
bound barrel لولهای که در اثر حرارت تاب برداشته
sea horse موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
irremovability حالت چیزی یا کسی که از جای خود برداشته نشود
mackerel ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
guppy ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
guppies ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fishes ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fished ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fish ماهی صید کردن ماهی گرفتن
haddock ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
chip off the old block <idiom> (هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
can : حلبی
tin حلبی
tin plate حلبی
cans : حلبی
canning : حلبی
tinner's snip حلبی بر
tins حلبی
sheet metal حلبی
war head قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
An investigation has already been instigated. قدم اول برای بررسی پیش از این برداشته شده بود .
tin با حلبی پوشاندن
tinplate ورق حلبی
sheet metal work حلبی سازی
swaging machine حلبی خمکن
tin smith حلبی ساز
tinware فروف حلبی
tinsmith حلبی ساز
tinware حلبی الات
tinman حلبی ساز
tinny حلبی ساز
tinner حلبی ساز
tins با حلبی پوشاندن
tincan قوطی حلبی
sheet metal worker حلبی ساز
metal worker حلبی ساز
canning قوطی حلبی
can قوطی حلبی
cans قوطی حلبی
access panel پانل یا قابی که برای اسانترکردن تعمیرات وبازرسی براحتی برداشته و یانصب میشود
e f t a (european free trade association فنلاند که تعرفه گمرکی و سود بازرگانی را درمعاملات فیمابین خود ازمیان برداشته اند
tole حلبی منقوش وجلادار
tins باقلع یا حلبی پوشاندن
tinkerer وصله زن حلبی ساز
canikin فرف حلبی کوچک
automatic flanging machine ماشین خم حلبی سازی
tin باقلع یا حلبی پوشاندن
grayfish نوعی ماهی روغن سگ ماهی
markers علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
marker علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
tinfoil حلبی ورقه نازک قلعی
tinplate با قلع پوشاندن حلبی کردن
cannikin فرف حلبی کوچک ابخوری
tin-plated tails سیم ها با انتهای روکشدار حلبی
the ridge of a roof حلبی که دوشیب شیروانی بهم برمیخورند
springer قوطی حلبی در بستهای که باد کرده باشد
that fruit packs easily ان میوه را باسانی میتوان توی فرف یا حلبی ریخت
port a punch card علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
aweigh تازه لنگر برداشته دارای لنگر اویزان
lutine bell زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
sea calf گوساله ماهی سگ ماهی
pickerel اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
teleost ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
fishes ماهی
fished ماهی
piscium ماهی
fish ماهی
pisces ماهی
fumade ماهی
dogfish سگ ماهی
per mensem ماهی
gar سگ ماهی
lunar ماهی
haberdine ماهی
mermaid زن ماهی
tuna fish ماهی تن
tuna ماهی تن
tartar sauce سس ماهی
mermaids زن ماهی
caudal fin دم ماهی
sturgeon سگ ماهی
goggle eye نوعی ماهی
gar نیزه ماهی
flat fish ماهی پهن
fomalhaut دهان ماهی
frier ماهی تابه
frog fish ماهی کوسه
sea devil ماهی کوسه
fryer ماهی تابه
game fish ماهی موردنظر
horse mackerel ماهی برگ
i went to fish ماهی بگیرم
ichthyic وابسته به ماهی
ichthyic ماهی وار
ichthyocentaur ادم ماهی
ichthyocentaur ماهی ادم
ichthyocolla سریشم ماهی
ichthyography شرح ماهی
halieutics ماهی گیری
grampus گاو ماهی
green bone نیزه ماهی
needle fish نیزه ماهی
sea needle نیزه ماهی
ground gudgeon ماهی تیان
guitarfish ماهی گیتار
gurnet سرخ ماهی
gurnet ماهی سرگنده
ichthyoid ماهی وار
codfish ماهی روغن
darter ماهی جهنده
dorado طلا ماهی
dorado ماهی زرین
doradus طلا ماهی
doradus ماهی زرین
dragger ماهی گیر
dace ماهی ریزقنات
cowfish گاو ماهی
cramp fish ماهی برق
cramp fish ماهی رعاد
numbfish ماهی برق
numbfish ماهی رعاد
cuttle ماهی مرکب
cuttle fish ماهی مرکب
ear shell گوشک ماهی
fish glue سریش ماهی
fish like ماهی مانند
fish sound بادکنک ماهی
fish culture ماهی پروری
fish spawn تخم ماهی
fish tail مانند دم ماهی
fishiness خوی ماهی
fish farm پرورشگاه ماهی
fish fag زن ماهی فروش
electric eal ماهی برقدار
eulachon نوعی ماهی
fingerling ماهی ازاد
fish backed گرده ماهی
fish bone استخوان ماهی
fish culture تربیت ماهی
fishway گذرگاه ماهی
ichthyoid شبیه ماهی
piscis australis ماهی جنوبی
Brit بچه ماهی
barracudas نیزه ماهی
barracuda نیزه ماهی
ridgeways گرده ماهی
ridgewise گرده ماهی
salmon trout ماهی ازاد
volantis ماهی پرنده
Brits بچه ماهی
cod-liver oil روغن ماهی
pilchard ماهی ساردین
piscivorous ماهی خوار
prickleback کلمه ماهی
prickleback کولمه ماهی
red mullet شاه ماهی
remora ماهی چسبنده
pilchards ماهی ساردین
volans ماهی پرنده
tuna fish ماهی تونایاتون
sea bass ماهی خاردار
sword fish شمشیر ماهی
sturgeon ماهی خاویار
semimonthly ماهی دوبار
sheat fish گربه ماهی
silure گربه ماهی
stickleback ماهی ابنوس
sprat ماهی خمسی
scomber ماهی اسقومری
scincoid ماهی سقنقر
sawfish اره ماهی
tin fish ماهی کنسرو
soft roe تخم ماهی نر
tail fin باله دم ماهی
sword fish اره ماهی
salmon trout ازاد ماهی
salmontrout ماهی ازاد
salmontrout ازاد ماهی
saw fish اره ماهی
shell fish ماهی صدف
ichthyolater ماهی پرست
kingfisher ماهی خوراک
laker ماهی دریاچه
lampereel یکجور ماهی
lancelet نیزه ماهی
loach ماهی تیان
man eating shark ماهی کوسه
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com