Total search result: 201 (8 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
ray |
ماهی چهارگوش عمق زی که از حلزون تغذیه میکند |
|
|
Other Matches |
|
thornback |
ماهی پهن چهارگوش خاردار |
active zone of well |
حوزهای که چاه را تغذیه میکند |
tusser or sur orsore |
یکجور کرم ابریشم که ازدرخت بلوط تغذیه میکند |
flexes |
سیم یا کابلی که وسیله را به منبع اصلی تغذیه وصل میکند. |
flexing |
سیم یا کابلی که وسیله را به منبع اصلی تغذیه وصل میکند. |
flexed |
سیم یا کابلی که وسیله را به منبع اصلی تغذیه وصل میکند. |
flex |
سیم یا کابلی که وسیله را به منبع اصلی تغذیه وصل میکند. |
positive |
اتصال به منبع تغذیه که در فرفیت الکتریکی بیشتری از زمین است و جریان را به یک قطعه تامین میکند |
surge |
وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود |
surged |
وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود |
surges |
وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود |
dystrohpy |
تغذیه معیوب یاناقص نقص تغذیه |
friction feed |
تغذیه کاغذ توسط گیر دادن یک ورقه کاغذ میان دو غلطک تغذیه کاغذ تک |
pomfret |
یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی |
mail server |
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند |
sea horse |
موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی |
heck |
ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد |
escolar |
نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است |
quadrangular |
چهارگوش |
panes |
چهارگوش |
pane |
چهارگوش |
quadrant gular |
چهارگوش |
rectangle |
چهارگوش |
rectangles |
چهارگوش |
four-square |
چهارگوش |
quadrilaterals |
چهارگوش |
quadrilateral |
چهارگوش |
intertriglyph |
چهارگوش افریز |
diamond charge |
خرج چهارگوش |
quadrant gularly |
بشکل چهارگوش |
mast frame |
قاب چهارگوش |
four point suspension |
اویزش چهارگوش |
squarish |
تاحدی چهارگوش |
traffic stud |
گلمیخ چهارگوش |
squarely |
بشکل چهارگوش |
foursquare |
لوزی چهارگوش |
snails |
حلزون |
slugs |
حلزون |
slugged |
حلزون |
fishes |
ماهی صید کردن ماهی گرفتن |
fish |
ماهی صید کردن ماهی گرفتن |
haddock |
ماهی روغن کوچک قسمی ماهی |
fished |
ماهی صید کردن ماهی گرفتن |
mackerel |
ماهی خال مخالی ماهی اسقومری |
guppies |
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس |
guppy |
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس |
box tool |
قلم تراش چهارگوش |
demi-metope |
[نیمه چهارگوش افریز] |
Golden rectangle |
پایه های چهارگوش |
rhomboid muscle |
ماهیچه چهارگوش معین |
quarries |
شیشه الماسی چهارگوش |
quarry |
شیشه الماسی چهارگوش |
quarrying |
شیشه الماسی چهارگوش |
snail |
حلزون با پوسته |
snaillike |
حلزون وار |
labyrinth |
حلزون گوش |
auditory labyrinth |
حلزون شنوایی |
cochlea |
حلزون گوش |
labyrinths |
حلزون گوش |
scallop |
حلزون گرفتن |
scallops |
حلزون گرفتن |
holothurian |
حلزون دریایی |
snailery |
پرورشگاه حلزون |
blocky |
قالب دار ساختمان چهارگوش |
scow |
با قایق چهارگوش حمل کردن |
cockleshell |
صدف حلزون دوکپهای |
spat |
بچه حلزون مرافعه |
shellfish |
حلزون صدف دار |
cockleshells |
صدف حلزون دوکپهای |
slug |
حلزون بدون پوسته |
mollusk |
جانور نرم تن حلزون |
molluscs |
جانور نرم تن حلزون |
mollusc |
جانور نرم تن حلزون |
labium |
لبه صدف حلزون |
quad rangle |
چهارگوش چاردیواری که ساختمانهائی گرداگرد ان باشد |
tessellate |
بصورت سنگهای چهارگوش کوچک دراوردن |
slug |
مثل حلزون حرکت کردن |
winkle |
جابجا کردن حلزون خوراکی |
winkles |
جابجا کردن حلزون خوراکی |
slugs |
مثل حلزون حرکت کردن |
soft shell |
حلزون دارای صدف نرم |
slugged |
مثل حلزون حرکت کردن |
spat |
: حلزون خوراکی خیلی کوچک |
helicoid |
بشکل پوسته حلزون مارپیچ |
cape chisel |
قلمی برای کندن شکاف یاکنجهای چهارگوش |
hard clam |
حلزون دارای کفههای صدفی سخت |
grayfish |
نوعی ماهی روغن سگ ماهی |
bag |
قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه |
bags |
قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه |
shell |
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور |
shelling |
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور |
shells |
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور |
biretta |
یکجور کلاه چهارگوش که کشیشان کلیسای کاتولیک روم بر سر می گذارند |
littleneck clam |
نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود |
mortarboards |
کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند. |
mortarboard |
کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند. |
dump |
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند |
repeater |
وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند |
sea calf |
گوساله ماهی سگ ماهی |
pickerel |
اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی |
pilaster |
شبه ستون ستون چهارگوش یانیمدایره در بدنه بنا |
clam |
حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف |
clams |
حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف |
soft shelled |
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم |
sea cucumber |
حلزون دریایی از جنس راب دریایی |
diet |
تغذیه |
nutriment |
تغذیه |
line feed |
تغذیه خط |
feedings |
تغذیه |
nourishment |
تغذیه |
nutriments |
تغذیه |
nutrition |
تغذیه |
nourished |
تغذیه |
nourish |
تغذیه |
recharge |
تغذیه |
alimentation |
تغذیه |
nurturing |
تغذیه |
nourishes |
تغذیه |
nurtures |
تغذیه |
feeding |
تغذیه |
recharging |
تغذیه |
recharges |
تغذیه |
recharged |
تغذیه |
nurtured |
تغذیه |
nurture |
تغذیه |
sustenance |
تغذیه |
feeders |
خط تغذیه |
feeder |
خط تغذیه |
paged |
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند. |
pages |
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند. |
page |
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند. |
edit |
کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند |
controllers |
را کنترل میکند یا ارسال داده را در شبکه محلی بررسی میکند |
destructive cursor |
نشانه گری که متنی را که روی آن حرکت میکند پاک میکند |
scsi |
بیت ارسال داده را پشتیبانی میکند و وسایل را کنترل میکند |
faults |
برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند |
fault |
برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند |
controller |
را کنترل میکند یا ارسال داده را در شبکه محلی بررسی میکند |
edited |
کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند |
critical error |
خطایی که پردازش کامپیوتر را با شکل مواجه میکند یا متوقف میکند |
faulted |
برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند |
slaving |
بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند |
Intel |
بسیتی استفاده میکند تا چند گیگا بایت از RAM را آدرس دهی میکند |
Intel |
بیتی استفاده میکند و تا چند مگا بایت از RAM را آدرس دهی میکند |
slaves |
بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند |
million instructions per second |
اندازه سرعت پردازنده که تعداد دستوراتی که در ثانیه اجرا میکند را مشخص میکند |
key |
کلید خاص یا ترکیب کلیدها که فرآیندی را آغاز میکند یا برنامه ای را فعال میکند |
slaved |
بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند |
slave |
بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند |
postbyte |
بایت داده که کد اصلی ای را بیان میکند که ثابت مورد استفاده را معرفی میکند |
optimize |
کامپایلری که کد ماشین را که تولید میکند آنالیز میکند و سرعت و کارایی آنرا افزایش میدهد |
samplers |
مدارالکترونیکی که الگوهای سیگنال را نگهداری میکند وآنها را برای آنالیزهای بعدی ذخیره میکند |
sampler |
مدارالکترونیکی که الگوهای سیگنال را نگهداری میکند وآنها را برای آنالیزهای بعدی ذخیره میکند |
terminate and stay resident program |
برنامهای که در حافظه اصلی خود را بار میکند و در صورت دریافت آنرا اجرا میکند |
hard |
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند |
harder |
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند |
dat |
درایو مکانیکی که داده را روی نواز DAT ضبط میکند و ازنوار بازیابی میکند |
uart |
از ترمینال به حالت موازی استفاده میکند و سپس آنرا روی شبکه ارسال میکند |
open |
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند |
opened |
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند |
hardest |
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند |
logic |
مدار الکترونیکی یک عملوند منط قی اعمال میکند به سیگنال ورودی و خروجی تولید میکند |
plotters |
چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند |
opens |
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند |
plotter |
چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند |
supply cable |
کابل تغذیه |
food program |
رژیم تغذیه |
form feed |
تغذیه کاغذ |
pasturage |
تغذیه کردن |
serial feeding |
تغذیه نوبتی |
power transformer |
مبدل تغذیه |
power supplay |
منبع تغذیه |
power pack |
جعبه تغذیه |
pouring gate |
تغذیه قالب |
undernourishment |
سوء تغذیه |
magazine feed |
تغذیه مخزن |
undernourishment |
گرفتارسوء تغذیه |
main feed |
تغذیه اصلی |
main supply line |
خط تغذیه اصلی |
ff |
تغذیه کاغذ |
power supply |
منبع تغذیه |
paper feer |
تغذیه کاغذ |
mulnutrition |
سوء تغذیه |
recharge basin |
حوضچه تغذیه |
noises |
منبع تغذیه |
noise |
منبع تغذیه |
injection well |
چاه تغذیه |
feed |
تغذیه کردن |
feed |
تغذیه گردن |
recharge well |
چاه تغذیه |
innutrition |
عدم تغذیه |
feeds |
تغذیه کردن |
feeds |
تغذیه گردن |
reverse bias |
تغذیه معکوس |
natural recharge |
تغذیه طبیعی |
cutler feed |
تغذیه کاتلر |
bottle-feeding |
تغذیه با بطری |
dystrophic nutrition |
تغذیه دش بار |
ab power pack |
جعبه تغذیه ا.ب |
malnourished |
بد تغذیه شده |