English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English Persian
wetting مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
Other Matches
gasogene مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
stepper چیزی که برای پله بکار می رود
laniard طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
dipsticks میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
dipstick میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
scareup فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
to appreciate something قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
buff stick بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
wet blankets پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
wet blanket پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
extension طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
jeweller's putty گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
putty powder گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
langrel اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
junk ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
langrage اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
cyaniding عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
opalite ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
antihistamine موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
rhatany ریشه یکجور گیاه در امریکای جنوبی که در ساختن داروهای ... بکار میبرند
black wash نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
shed stick چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
to d. up a liquid مایعی را باچمچه ومانندان برداشتن یا خالی کردن
pl/m زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
pasted گل یاخمیر
pasting گل یاخمیر
pastes گل یاخمیر
paste گل یاخمیر
future promissory زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
wicks چیزی که بجای فتیله بکار رود
wick چیزی که بجای فتیله بکار رود
flavourings چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
To operate something . چیزی را بکار انداختن (موتور، دستگاه وغیره )
sexualize جنس برای چیزی تعیین کردن
to refuse somebody admittance to something پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
within reach of gunshot کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
make room for someone or something <idiom> برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
spoon-feed <idiom> ساده کردن چیزی برای کسی
to make a r for something برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
to set measures to anything برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
to atone for something جلب رضایت کردن برای چیزی
to save for something پس انداز کردن [اندوختن ] برای چیزی
to save up for something برای چیزی صرفه جویی کردن
to call somebody to [for] something از کسی برای چیزی درخواست کردن
to negotiate for something گفتگو و معامله کردن برای چیزی
to make amends for something جلب رضایت کردن برای چیزی
impetrate برای چیزی لابه واستغاثه کردن
to e. with person on a thing کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
put up to <idiom> وسوسه کردن کسی برای انجام چیزی
represented عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represents عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
pay through the nose <idiom> برای چیزی پول زیادی خرج کردن
represent عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
to open something to [the] traffic چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن
to go to ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to seek a remedy for something چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
to go away ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to always find something to gripe about همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
permutations تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
throw one's weight around <idiom> ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
permutation تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
via حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
changed متفاوت ساختن چیزی
change متفاوت ساختن چیزی
manipulation ساختن چیزی با دست
changes متفاوت ساختن چیزی
to ensure something مطمئن ساختن [چیزی]
changing متفاوت ساختن چیزی
to jury-rig something چیزی را بالبداهه ساختن
gig ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
to recount something to someone [formal] برای کسی چیزی را تعریف کردن [یکایک گفتن] [بازگفتن]
to trap something [e.g. carbon dioxide] چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
ladder نردبان بکار بردن نردبان ساختن
ladders نردبان بکار بردن نردبان ساختن
wisha برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
applied برای هدف معین بکار رفته کاربسته
software mointor برنامهای که برای اهداف سنجش بکار می رود
polyonging بکار بردن چند نام برای یک چیز
polyonymy بکار بردن چند نام برای یک چیز
blacktop موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
fucus رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
it is of no use to us بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
bathometer دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
boring tubes لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
pulsatilla شیره شقایق که برای دارو بکار می رود
object computer OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
white line خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
dream up بطور واهی چیزی را ساختن
to cause the downfall of somebody [something] کسی [چیزی] را مغلوب ساختن
to bring down somebody [something] کسی [چیزی] را مغلوب ساختن
inoculum مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
boasts : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
listerine یکجور محلول که برای پلشت بری بکار میبرند
balbriggan یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
boast : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
flag stones تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
muller سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
boasted : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
excipient مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
cullet خرده شیشهای که برای خمیرشیشه گری بکار می رود
aquaplane قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
hypodermic syringe کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
restrict محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricts محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricting محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
perfecting ساختن چیزی که کاملا درست است
perfected ساختن چیزی که کاملا درست است
perfect ساختن چیزی که کاملا درست است
perfects ساختن چیزی که کاملا درست است
feedback اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
bow compass نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
roller bandage نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
court plume پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
windlass ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
nixie tube یک لامپ خلاء که برای نمایش اعداد ناخوانا بکار می رود
stop bath ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
windlasses ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
poetaster is pejorative word شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
gibberish اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
serinette ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
check sum جمع ارقام یا بیت ها که برای اهداف ازمایشی بکار می رود
cry down چیزی را غیر قانونی دانستن متوقف ساختن
dry pack مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
additions رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
hundreds and thousands یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
slandering درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
addition رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
power house building ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
nundinal letter حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
caliper نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
z 0 یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود
bock یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
decking تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند
chucks جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chuck جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
winched پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winches پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
slander درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
winching پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
slanders درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slandered درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
winch پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
calliper نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
gluteus یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
splint نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
chucked جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
monochord الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
coffin جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
vibrator منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
prunella پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است
vibrators منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
law calf پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
coffins جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
vegetable oil روغنهای نباتی که تا قبل ازسال 5391 برای روغنکاری بکار میرفته اند
malines تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
leno یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
land plaster صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
bolstered کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolster کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolsters کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
notification عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
wizards امکان نرم افزاری که در ساختن چیزی به شما کمک میکند
wizard امکان نرم افزاری که در ساختن چیزی به شما کمک میکند
cash in <idiom> تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
character یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
linstock چوب نوک تیزی که برای اتش زدن فتیله توپهای قدیمی بکار میرفته
yoke قسمتی از سیستم انحراف پرتوالکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری بکار می رود
framebuffer یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود
strobe سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود
characters یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
gabion سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
revenue cutter کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
to set a poem to music اهنگ برای شعری ساختن
hyphens برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
head load control روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود
diptych دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
hyphen برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
gpss زبان برنامه نویسی مسئله گرا برای توسعه سیستمهای شبیه سازی بکار می رود
collator ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
algol یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای کدگذاری مسائل ریاضی وعددی بکار می رود
barrier material مواد لازم برای ساختن موانع
to reinvent the wheel <idiom> هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
hydrolic مایعی
scripsit بسته نرم افزاری که برای پردازش کلمه روی سیستمهای ریزکامپیوتر 08shackTRS- radio بکار می رود
reflex یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
reflexes یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
to stop somebody or something کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
compressor bleed air هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
stair stepping روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
amalgam الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com