English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
sealing liquid مایع اب بندی
Other Matches
pascal's law هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
l.l.c liquid-liquidchromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
liquid liquid chromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
evaluation rating درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
word warp فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
carpet classification طبقه بندی [درجه بندی] فرش
rating طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings طبقه بندی کردن درجه بندی
telescopic دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
lineaments طرح بندی صورت بندی
lineament طرح بندی صورت بندی
classification طبقه بندی رده بندی
laggin اب بندی کردن اب بندی ناوها
wording جمله بندی کلمه بندی
classifications طبقه بندی رده بندی
regrade تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
steepest مایع
fulidal مایع
anti icing fluid مایع ضد یخ
aneroid بی مایع
liquid/gas separator مایع
steep مایع
liquids مایع
liquid مایع
water مایع
watering مایع
fluidal مایع
waters مایع
watered مایع
gift wrap بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
sop غذای مایع
liquescence مایع شدگی
liquescent مایع شونده
solvent <adj.> مایع محلل
liquid ammonia امونیاک مایع
liquid crystals کریستال مایع
liquid air هوای مایع
solvents مایع محلل
pool rectifier لامپ مایع
liquid gas گاز مایع
liquefied gas گاز مایع
glues چسب مایع
glueing چسب مایع
liquid foundation کرم مایع
liquefacient مایع کننده
paraffin oil پارافین مایع
out back چسب مایع
glue چسب مایع
liquid crystal کریستال مایع
liquefaction مایع شدن
liquefaction تبدیل به مایع
sops غذای مایع
liquid exygen اکسیژن مایع
liquidity index اندیس مایع
liquidly بشکل مایع
liquified petroleum gas گاز مایع
antidim مایع ضد تشکیل مه
fluid مایع متحرک
anti detonant مایع ضد بدسوزی
lox اکسیژن مایع
mercury pool tube لامپ مایع
absorption liquid مایع جذب
pool cathode tube لامپ مایع
pool tube لامپ مایع
liquid state حالت مایع
liquid soap صابون مایع
liquid fuel سوخت مایع
liquid glass شیشه مایع
liquid hydrates مایع هیدراتها
pool cathode کاتد مایع
liquid hydrogen هیدروژن مایع
liquid nitrogen نیتروژن مایع
liquid oxygen اکسیژن مایع
liquid propellant خرج مایع
battery liquid مایع باتری
liquid propellant سوخت مایع
gluing چسب مایع
cryogenic liquid مایع سرمازا
soluble glass شیشه مایع
semiliquid مایع چسبنده
sodium silicate شیشه مایع
semiliquid مایع غلیظ
developer liquid مایع فهور
spinal fluid مایع نخاعی
fluids مایع متحرک
semiliquid نیمه مایع
semifluid نیم مایع
grume مایع چسبناک
water glass شیشه مایع
furfuraldehyde مایع الدئیدی
vitrous humor مایع زجاجیه
condensation مایع کردن
dissolving <adj.> مایع محلل
cutback bitumen قیر مایع
sodium metasilicate شیشه مایع
resolvent <adj.> مایع محلل
subaqueous زیر مایع
deicer مایع ضدیخ
silicate of soda شیشه مایع
dunking در مایع فرو کردن
coolants مایع داخل رادیاتور
dunk در مایع فرو کردن
electrolytes مایع کار الکترولیت
liquid air container مخزن هوای مایع
eyewash مایع چشم شویی
dunked در مایع فرو کردن
dunks در مایع فرو کردن
liquid rocket راکت سوخت مایع
slow curing cutback قیر مایع دیرگیر
soldering fluid مایع لحیم کاری
liquid propellant سوخت مایع موشک
liquid propellant خرج پرتاب مایع
diergolic سوخت مایع ثابت
diergolic خرج مایع پایدار
liquid membrance electrode الکترود مایع غشایی
liquid measure مقیاس حجم مایع
liquified natural gas گاز مایع طبیعی
gas liquid partitions chromatography کروماتوگرافی گاز- مایع
to strain a liquid صاف کردن یک مایع
liquidises بصورت مایع دراوردن
liquidized بصورت مایع دراوردن
filtrate مایع زیر صافی
supercooled liquid مایع ابر سرد
hypergol مایع قابل اشتعال
liquidizing بصورت مایع دراوردن
csf مایع مغزی- نخاعی
flammable liquid مایع اشتعال پذیر
fluidize تبدیل به مایع کردن
out back مایع روان شده
liquidised بصورت مایع دراوردن
cerebro spinal fluid مایع مغزی- نخاعی
fluidization تبدیل به مایع شدن
liquidising بصورت مایع دراوردن
l.n.g گاز مایع طبیعی
liquidizes بصورت مایع دراوردن
liquidize بصورت مایع دراوردن
cn solution گازاشک اور مایع
filtrate مایع تصفیه شده
coolants مایع سرد کننده
liquefacient مایع ترشح کننده
liquefiable قابل تبدیل به مایع
coolant مایع داخل رادیاتور
condensation مایع کردن گاز
electrolyte مایع کار الکترولیت
gas liquid chromatography کروماتوگرافی مایع گاز
rapid curing cutback قیر مایع زودگیر
superheated liquid مایع ابر گرم
sealing compound مایع درز بند
liquid air هوای مایع شده
coolant مایع سرد کننده
security classification طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
liquidates از بین بردن مایع کردن
solgel نیمی مایع ونیمی ژلاتینی
thief sample نمونه مایع مخزن ناو
LCD صفحه نمایش کریستال مایع
eutectic change تبدیل مایع به جسم جامدزودگداز
liquify گداختن تبدیل به مایع کردن
ascites جمع شدن مایع در شکم
liquidate از بین بردن مایع کردن
spittle مایع مترشحه از غدد بزاقی تف
liquidated از بین بردن مایع کردن
liquidating از بین بردن مایع کردن
grid pool tube لامپ مایع شبکه دار
cavitation ایجاد حبابهای داخل یک مایع
liquefied گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefy گداختن تبدیل به مایع کردن
soak بوسیله مایع اشباع شدن
reflux جریان برگشت مایع برگردان
soaks بوسیله مایع اشباع شدن
regenerative cooling استفاده از سرمای مایع ورودی
liquefies گداختن تبدیل به مایع کردن
hydrocephaly ازدیاد غیر عادی مایع
hydrocephalus ازدیاد غیر عادی مایع
hydrothorax تجمع مایع در حفره جنب
liquefying گداختن تبدیل به مایع کردن
desorption جدا کردن گاز از مایع
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
g.l.c. gas-liquidchromatography کروماتوگرافی گاز- مایع
spread [منتشر کردن مایع روی سطح]
geraniol الکل اشباع شده مایع و معطر
pyridine قلیای مایع بیرنگ وازت دار
fluidic مایع مانند جسم سیال یامایع
dip فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
ullage حجم بالای سطح مایع تانک
dips فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
inks مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
oleate نمک الی اسید اولئیک مایع روغنی
consolute ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
octane هیدروکربنهای مایع و پارافینی ایزومریک بفرومول 81H8C
ink مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
pints پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
pint پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com