Dictiornary-Farsi | مایع فهور | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
developer liquid	مایع فهور


Other Matches

pascal's law	هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
l.l.c	liquid-liquidchromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
liquid liquid chromatography	کروماتوگرافی مایع- مایع
outburst	فهور
turn-ups	فهور
appearance	فهور
emergence	فهور
apparition	فهور
peep	فهور
apparitions	فهور
developments	فهور
Epiphany	فهور
peeped	فهور
peeping	فهور
peeps	فهور
outbursts	فهور
penetrance	فهور
turn up	فهور
emersion	فهور
manifestations	فهور
manifestation	فهور
appearances	فهور
development	فهور
outbreak	فهور شیوع
reapparition	فهور مجدد
recrvdescence	فهور مجد د
reoccur	فهور مجدد
outbreaks	فهور شیوع
income	ریزش فهور
developer agent	عامل فهور
track production	فهور هدف
developer agent	ماده فهور
disposure	فهور عکس
developer	دوای فهور
developers	دوای فهور
metol	دوای فهور فیلم
glinting	فهور انی زودگذر
glinted	فهور انی زودگذر
recrudescence	فهور مجدد برگشتگی
reapparition	فهور دوم باره
glint	فهور انی زودگذر
glints	فهور انی زودگذر
developer	دستگاه فهور عکس
Epiphany	فهور و تجلی عیسی
theophany	فهور خدابه انسان
developers	دستگاه فهور عکس
high contrast developer	دستگاه فهور با تغایر بالا
diapositive	فهور عکس روی اسلایدشفاف
outcrops	فهور چینه درسطح زمین
outcrop	فهور چینه درسطح زمین
chiliasm	اعتقاد به فهور مجدد هزارساله مسیح
incidents	ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
incident	ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
postmillenarian	معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
postmillennialist	معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
anachronisms	اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
anachronism	اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
imagery exploitation	مدار تهیه و فهور و استفاده از اطلاعات عکس هوایی
exposure	در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
context sensitive help key	کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
exposures	در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
chips	اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
soft fails	فهور ناگهانی نویزها درمدارهای ریز الکترونیکی ازطریق ذرات اشعه کیهانی
chip	اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
waters	مایع
steep	مایع
steepest	مایع
fluidal	مایع
fulidal	مایع
anti icing fluid	مایع ضد یخ
aneroid	بی مایع
liquid/gas separator	مایع
watering	مایع
watered	مایع
liquid	مایع
liquids	مایع
water	مایع
liquid gas	گاز مایع
liquefied gas	گاز مایع
water glass	شیشه مایع
subaqueous	زیر مایع
vitrous humor	مایع زجاجیه
liquefaction	مایع شدن
cryogenic liquid	مایع سرمازا
cutback bitumen	قیر مایع
deicer	مایع ضدیخ
liquescence	مایع شدگی
dissolving <adj.>	مایع محلل
furfuraldehyde	مایع الدئیدی
grume	مایع چسبناک
liquid foundation	کرم مایع
liquefacient	مایع کننده
liquefaction	تبدیل به مایع
liquescent	مایع شونده
spinal fluid	مایع نخاعی
liquid hydrogen	هیدروژن مایع
paraffin oil	پارافین مایع
liquid nitrogen	نیتروژن مایع
liquid oxygen	اکسیژن مایع
liquid propellant	خرج مایع
liquid propellant	سوخت مایع
liquid soap	صابون مایع
liquid state	حالت مایع
liquidity index	اندیس مایع
liquidly	بشکل مایع
liquified petroleum gas	گاز مایع
resolvent <adj.>	مایع محلل
lox	اکسیژن مایع
out back	چسب مایع
pool tube	لامپ مایع
mercury pool tube	لامپ مایع
liquid hydrates	مایع هیدراتها
pool cathode	کاتد مایع
soluble glass	شیشه مایع
sodium silicate	شیشه مایع
sodium metasilicate	شیشه مایع
liquid air	هوای مایع
liquid ammonia	امونیاک مایع
silicate of soda	شیشه مایع
semiliquid	مایع چسبنده
semiliquid	مایع غلیظ
liquid exygen	اکسیژن مایع
liquid fuel	سوخت مایع
liquid glass	شیشه مایع
semiliquid	نیمه مایع
semifluid	نیم مایع
sealing liquid	مایع اب بندی
pool rectifier	لامپ مایع
pool cathode tube	لامپ مایع
gluing	چسب مایع
solvents	مایع محلل
liquid crystals	کریستال مایع
liquid crystal	کریستال مایع
anti detonant	مایع ضد بدسوزی
condensation	مایع کردن
absorption liquid	مایع جذب
glue	چسب مایع
glueing	چسب مایع
glues	چسب مایع
sop	غذای مایع
sops	غذای مایع
antidim	مایع ضد تشکیل مه
battery liquid	مایع باتری
fluids	مایع متحرک
solvent <adj.>	مایع محلل
fluid	مایع متحرک
liquefiable	قابل تبدیل به مایع
liquid propellant	سوخت مایع موشک
supercooled liquid	مایع ابر سرد
diergolic	سوخت مایع ثابت
liquidises	بصورت مایع دراوردن
liquidised	بصورت مایع دراوردن
liquified natural gas	گاز مایع طبیعی
dunking	در مایع فرو کردن
coolant	مایع سرد کننده
liquefacient	مایع ترشح کننده
coolant	مایع داخل رادیاتور
liquid air	هوای مایع شده
electrolyte	مایع کار الکترولیت
liquid propellant	خرج پرتاب مایع
liquidizes	بصورت مایع دراوردن
liquidizing	بصورت مایع دراوردن
liquid membrance electrode	الکترود مایع غشایی
liquidized	بصورت مایع دراوردن
liquid rocket	راکت سوخت مایع
liquidize	بصورت مایع دراوردن
liquidising	بصورت مایع دراوردن
dunks	در مایع فرو کردن
to strain a liquid	صاف کردن یک مایع
electrolytes	مایع کار الکترولیت
condensation	مایع کردن گاز
liquid air container	مخزن هوای مایع
out back	مایع روان شده
coolants	مایع سرد کننده
fluidization	تبدیل به مایع شدن
eyewash	مایع چشم شویی
csf	مایع مغزی- نخاعی
cerebro spinal fluid	مایع مغزی- نخاعی
sealing compound	مایع درز بند
liquid measure	مقیاس حجم مایع
diergolic	خرج مایع پایدار
flammable liquid	مایع اشتعال پذیر
filtrate	مایع زیر صافی
filtrate	مایع تصفیه شده
dunked	در مایع فرو کردن
fluidize	تبدیل به مایع کردن
dunk	در مایع فرو کردن
coolants	مایع داخل رادیاتور
hypergol	مایع قابل اشتعال
soldering fluid	مایع لحیم کاری
slow curing cutback	قیر مایع دیرگیر
cn solution	گازاشک اور مایع
superheated liquid	مایع ابر گرم
gas liquid partitions chromatography	کروماتوگرافی گاز- مایع
gas liquid chromatography	کروماتوگرافی مایع گاز
rapid curing cutback	قیر مایع زودگیر
l.n.g	گاز مایع طبیعی
regenerative cooling	استفاده از سرمای مایع ورودی
reflux	جریان برگشت مایع برگردان
solgel	نیمی مایع ونیمی ژلاتینی