Dictiornary-Farsi | مایع قابل اشتعال | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (14 milliseconds)

English	Persian
hypergol	مایع قابل اشتعال


Search result with all words

nitro	مایع قابل اشتعال مورداستفاده در اتومبیل بصورت خالص یا مخلوط برای نیروی بیشتر
Other Matches

flammable liquid	مایع اشتعال پذیر
ignitable	قابل اشتعال
inflamable	قابل اشتعال
combustible	قابل اشتعال
inflammable	قابل اشتعال
flammable	قابل اشتعال
limit of inflammability	حد قابل اشتعال
piceous	قابل اشتعال
inflammables	مواد قابل اشتعال
inflammable substances	مواد قابل اشتعال
wildfire	ماده قابل اشتعال
pyrogen	عنصر قابل اشتعال
fueled	سوخت ماده قابل اشتعال
fuels	سوخت ماده قابل اشتعال
fuelling	سوخت ماده قابل اشتعال
fuel	سوخت ماده قابل اشتعال
fuelled	سوخت ماده قابل اشتعال
benzine	انواع مواد نفتی قابل اشتعال
xylol	خا نوادهای ازهیدروکربنهای سمی و قابل اشتعال و معطر
xylene	خا نوادهای ازهیدروکربنهای سمی و قابل اشتعال و معطر
liquefiable	قابل تبدیل به مایع
degressive burning	اشتعال طولانی اشتعال تدریجی خرج
toluene	مایع قابل اشتعالی که به عنوان حلال و رقیق کننده بکار میرود
illiquid	غیر مایع غیر قابل تبدیل به پول
pascal's law	هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
l.l.c	liquid-liquidchromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
liquid liquid chromatography	کروماتوگرافی مایع- مایع
deflagration	اشتعال
ignition	اشتعال
firing	اشتعال
burning	اشتعال
combustion	اشتعال
ignition	اشتعال احتراق
ignition point	نقطه اشتعال
ignition charge	خرج اشتعال
dead center ignition	نقطه اشتعال
igniting point	نقطه اشتعال
flammability	اشتعال پذیری
ignitability	قابلیت اشتعال
aglow	درحال اشتعال
flamboyance	اشتعال لرزشی
fire proofing compound	اشتعال کاه
fire point	نقطه اشتعال
flamboyancy	اشتعال بالرزش
combustion	اشتعال احتراق
fire retardant	اشتعال کاه
flamboyancy	اشتعال لرزشی
flammable	اشتعال پذیر
flamboyance	اشتعال بالرزش
flaming of arc	اشتعال جرقه
flammability	قابلیت اشتعال
flare up	اشتعال ناگهانی
inflammable	اشتعال پذیر
lighting	اشتعال نورافکنی
firing voltage	ولتاژ اشتعال
firing point	نقطه اشتعال
combustibility	قابلیت اشتعال
inflammability	قابلیت اشتعال
dead burned	انتهای اشتعال
inflamable	اشتعال پذیر
light firing	اشتعال منور
light firing	اشتعال نورانی
uninflammable	اشتعال ناپذیر
flash point	نقطه اشتعال
coal dust firing	اشتعال گردی
inflammability	اشتعال پذیری
burning train	مسیر اشتعال
burning point	نقطه اشتعال
lead in	مدار هادی اشتعال
lower flammability limit	حد پایینی اشتعال پذیری
ignition	اتش گیری اشتعال
upper flammability limit	حد بالایی اشتعال پذیری
ignitor	محفظه حامل باروت اشتعال
flash point tester	ازمایش کننده نقطه اشتعال
hypergolic fuel	سوخت خیلی حساس به اشتعال
flareback	اشتعال برخلاف مسیر عادی شعله
liquid	مایع
liquids	مایع
waters	مایع
aneroid	بی مایع
watered	مایع
fulidal	مایع
liquid/gas separator	مایع
steepest	مایع
fluidal	مایع
steep	مایع
anti icing fluid	مایع ضد یخ
watering	مایع
water	مایع
recoverable item	وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end	طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
sodium metasilicate	شیشه مایع
water glass	شیشه مایع
sodium silicate	شیشه مایع
silicate of soda	شیشه مایع
cutback bitumen	قیر مایع
cryogenic liquid	مایع سرمازا
sop	غذای مایع
liquid exygen	اکسیژن مایع
soluble glass	شیشه مایع
deicer	مایع ضدیخ
absorption liquid	مایع جذب
pool rectifier	لامپ مایع
mercury pool tube	لامپ مایع
pool cathode tube	لامپ مایع
developer liquid	مایع فهور
pool tube	لامپ مایع
anti detonant	مایع ضد بدسوزی
sops	غذای مایع
pool cathode	کاتد مایع
antidim	مایع ضد تشکیل مه
semiliquid	مایع چسبنده
semiliquid	مایع غلیظ
semiliquid	نیمه مایع
semifluid	نیم مایع
out back	چسب مایع
sealing liquid	مایع اب بندی
paraffin oil	پارافین مایع
liquid foundation	کرم مایع
lox	اکسیژن مایع
battery liquid	مایع باتری
liquid crystal	کریستال مایع
liquid propellant	خرج مایع
liquid crystals	کریستال مایع
liquefaction	تبدیل به مایع
liquefaction	مایع شدن
liquid hydrogen	هیدروژن مایع
liquefied gas	گاز مایع
condensation	مایع کردن
liquid propellant	سوخت مایع
liquid oxygen	اکسیژن مایع
solvent <adj.>	مایع محلل
liquid fuel	سوخت مایع
liquid glass	شیشه مایع
liquid hydrates	مایع هیدراتها
liquefacient	مایع کننده
liquid gas	گاز مایع
glueing	چسب مایع
grume	مایع چسبناک
liquid nitrogen	نیتروژن مایع
glues	چسب مایع
gluing	چسب مایع
liquid soap	صابون مایع
liquidly	بشکل مایع
vitrous humor	مایع زجاجیه
liquescent	مایع شونده
liquified petroleum gas	گاز مایع
dissolving <adj.>	مایع محلل
liquid ammonia	امونیاک مایع
fluids	مایع متحرک
spinal fluid	مایع نخاعی
resolvent <adj.>	مایع محلل
fluid	مایع متحرک
liquid air	هوای مایع
glue	چسب مایع
solvents	مایع محلل
subaqueous	زیر مایع
furfuraldehyde	مایع الدئیدی
liquescence	مایع شدگی
liquid state	حالت مایع
liquidity index	اندیس مایع
liquidising	بصورت مایع دراوردن
diergolic	سوخت مایع ثابت
diergolic	خرج مایع پایدار
liquidize	بصورت مایع دراوردن
liquid air container	مخزن هوای مایع
l.n.g	گاز مایع طبیعی
liquidized	بصورت مایع دراوردن
out back	مایع روان شده
liquidizing	بصورت مایع دراوردن
liquidises	بصورت مایع دراوردن
coolant	مایع سرد کننده
csf	مایع مغزی- نخاعی
liquidizes	بصورت مایع دراوردن
cn solution	گازاشک اور مایع
liquid air	هوای مایع شده
coolants	مایع داخل رادیاتور
liquefacient	مایع ترشح کننده
rapid curing cutback	قیر مایع زودگیر
liquidised	بصورت مایع دراوردن
coolants	مایع سرد کننده
coolant	مایع داخل رادیاتور
cerebro spinal fluid	مایع مغزی- نخاعی
slow curing cutback	قیر مایع دیرگیر
gas liquid chromatography	کروماتوگرافی مایع گاز
filtrate	مایع تصفیه شده
filtrate	مایع زیر صافی
liquid propellant	سوخت مایع موشک
gas liquid partitions chromatography	کروماتوگرافی گاز- مایع
liquid rocket	راکت سوخت مایع
superheated liquid	مایع ابر گرم
supercooled liquid	مایع ابر سرد
liquified natural gas	گاز مایع طبیعی
fluidize	تبدیل به مایع کردن
fluidization	تبدیل به مایع شدن
electrolytes	مایع کار الکترولیت
electrolyte	مایع کار الکترولیت
soldering fluid	مایع لحیم کاری
condensation	مایع کردن گاز
liquid propellant	خرج پرتاب مایع