English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
fluidic مایع مانند جسم سیال یامایع
Other Matches
fluidal مانندجسم سیال یامایع وابسته به جسم سیال
fluidify تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
to effuse از خود بیرون [بروز] دادن [مانند مایع نور بو یا کیفیت]
compressor pressure ratio نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
pascal's law هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
throttling پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttled پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttle پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttles پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
l.l.c liquid-liquidchromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
superfluid جسم یامایع دارای قدرت هدایت فوق العاده
boost rocket موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
liquid liquid chromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
transport stream ستون سیال خودروهای حمل و نقل خط سیال خودروهای حمل و نقل
bushbaby گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
fluids سیال
fluid سیال
unthickened سیال
fulidal سیال
fluid resistance مقاومت سیال
real fluid سیال واقعی
floating سیال مواج
fluid intelligence هوش سیال
fluid centre مرکز سیال
fluids جسم سیال
intransit strenth پرسنل سیال
working fluid سیال متحرک
working fluid سیال عامل
electric fluid سیال برقی
mobiles روان سیال
mobiles سیال تغییرپذیر
intransit stock اماد سیال
mobile روان سیال
superfluid ابر سیال
mobile سیال تغییرپذیر
influent سیال ورودی
effluents سیال خروجی
effluent سیال خروجی
ideal fluid سیال ایده ال
fluid capital سرمایه سیال
perfect fluid سیال کامل
fluid جسم سیال
floating reserve احتیاط سیال
lamellate لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous فسیل مانند سنگواره مانند
bleed فرار کردن یک سیال
working lead fluid سیال متحرک یا عامل
visualization مرئی ساختن سیال
bleeds فرار کردن یک سیال
fluor قاعدگی زنان سیال
maintenance float شارژ انبار سیال
viscous stress تنش برش سیال
fluid bed polymerization بسپارش در بستر سیال
fluid bed vulcanization وولکانش در بستر سیال
brain storming سیال سازی ذهن
fluidic وابسته بجسم سیال
whirling چرخش یا دوران جریان سیال
whirls چرخش یا دوران جریان سیال
whirled چرخش یا دوران جریان سیال
whirl چرخش یا دوران جریان سیال
baffled منحرف کننده جریان سیال
baffling منحرف کننده جریان سیال
baffles منحرف کننده جریان سیال
baffle منحرف کننده جریان سیال
supercritical fluid chromatography کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
vapor lock قطع کامل جریان سیال
fluid adjustment screw پیچگوشتی قابل تنظیم سیال
floatation اضافی بودن سطح سیال اماد
vorticity میزان برداری دوران موضعی سیال
underway در جریان در راه عملیات لجستیکی سیال دریایی
coanda effect گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
circulation حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
s.f.c chromatography supercriticalfluid کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
circulations حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
prill بصورت کپسول دراوردن سیال وجاری ساختن
vortex flow جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
vortex sheet لایه نازک نامحدود سیال باحرکت حلقوی بینهایت
reynolds stress تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
velocity gradiant میزان تغییر سرعت سیال درواحد مسافت عمود بر خط جریان
notches بریدگیهایی در امتداد جریان سیال روی دماغه یا نوک یک ایرفویل
supercritical fluid chromatography/mass spectrometry کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
hydraulic fluid سیال ترکم ناپذیری برای انتقال و توزیع نیرو درسیستم
notch بریدگیهایی در امتداد جریان سیال روی دماغه یا نوک یک ایرفویل
head pessure فشار اعمال شده توسط یک سیال به سبب ارتفاع ستون ان
reynolds number مهمترین ضریب بدون دیمانسیون در نمایش اشل جریان سیال
viscosity valve شیر کنترل در سیستم مایعات که توسط ویسکوزیته سیال فعال میشود
coffin جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffins جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
reed valve شیری متشکل از ورقه فولادی نازکی که جریان یکطرفه سیال را سبب میشود
pitot tube لولهای در مسیر جریان سیال که فشار داخل ان بافشار کل محیط برابر است
s.f.c/m.s mass/fluidchromatography spectrometrysupercritical کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
liquids مایع
anti icing fluid مایع ضد یخ
waters مایع
liquid مایع
fluidal مایع
steep مایع
watering مایع
liquid/gas separator مایع
watered مایع
steepest مایع
water مایع
fulidal مایع
aneroid بی مایع
cross flow دو سیال که بصورت عمود برهم جریان دارند و توسط ورقه نازکی از هم عایق شده اند
polar motion وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
soluble glass شیشه مایع
spinal fluid مایع نخاعی
semiliquid مایع غلیظ
semiliquid مایع چسبنده
solvents مایع محلل
solvent <adj.> مایع محلل
glueing چسب مایع
liquid foundation کرم مایع
developer liquid مایع فهور
liquid hydrates مایع هیدراتها
glues چسب مایع
sodium metasilicate شیشه مایع
liquid crystal کریستال مایع
liquid crystals کریستال مایع
fluids مایع متحرک
fluid مایع متحرک
sodium silicate شیشه مایع
glue چسب مایع
furfuraldehyde مایع الدئیدی
silicate of soda شیشه مایع
deicer مایع ضدیخ
gluing چسب مایع
lox اکسیژن مایع
condensation مایع کردن
liquified petroleum gas گاز مایع
liquidly بشکل مایع
liquidity index اندیس مایع
liquid state حالت مایع
liquid soap صابون مایع
water glass شیشه مایع
sop غذای مایع
sops غذای مایع
liquid propellant سوخت مایع
liquid propellant خرج مایع
liquid oxygen اکسیژن مایع
dissolving <adj.> مایع محلل
vitrous humor مایع زجاجیه
liquid fuel سوخت مایع
paraffin oil پارافین مایع
absorption liquid مایع جذب
out back چسب مایع
pool cathode کاتد مایع
pool rectifier لامپ مایع
anti detonant مایع ضد بدسوزی
antidim مایع ضد تشکیل مه
pool tube لامپ مایع
pool cathode tube لامپ مایع
mercury pool tube لامپ مایع
resolvent <adj.> مایع محلل
battery liquid مایع باتری
liquid nitrogen نیتروژن مایع
liquescence مایع شدگی
semifluid نیم مایع
sealing liquid مایع اب بندی
liquefied gas گاز مایع
liquefaction مایع شدن
liquefaction تبدیل به مایع
cutback bitumen قیر مایع
liquefacient مایع کننده
cryogenic liquid مایع سرمازا
subaqueous زیر مایع
liquescent مایع شونده
liquid gas گاز مایع
liquid hydrogen هیدروژن مایع
liquid glass شیشه مایع
semiliquid نیمه مایع
liquid exygen اکسیژن مایع
liquid ammonia امونیاک مایع
liquid air هوای مایع
grume مایع چسبناک
venturi کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
real stagnation point نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
coolant مایع داخل رادیاتور
to strain a liquid صاف کردن یک مایع
coolants مایع داخل رادیاتور
coolant مایع سرد کننده
out back مایع روان شده
liquidised بصورت مایع دراوردن
coolants مایع سرد کننده
liquidize بصورت مایع دراوردن
supercooled liquid مایع ابر سرد
cn solution گازاشک اور مایع
diergolic سوخت مایع ثابت
diergolic خرج مایع پایدار
csf مایع مغزی- نخاعی
cerebro spinal fluid مایع مغزی- نخاعی
condensation مایع کردن گاز
liquidising بصورت مایع دراوردن
liquidises بصورت مایع دراوردن
liquidizing بصورت مایع دراوردن
liquidizes بصورت مایع دراوردن
liquidized بصورت مایع دراوردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com