Dictiornary-Farsi | مایل برفتن نبود | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
he was not inclined to go	مایل برفتن نبود


Other Matches

he is not willing to go	مایل برفتن نیست
i had half a mind to go	چندان مایل برفتن نبودم انقدر ها میل نداشتم بروم
he must needs go	بیخوداصرار دارد برفتن
he insists on going	اصرار دارد برفتن
he is in a hurry to go	عجله دارد برفتن
he is indisposed to go	میل برفتن ندارد
he was loath to go	بیمیل بود برفتن
iam impatient to go	دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
if i had thought of that	نبود
it was nothing short of	کم از.....نبود
he did the wrong thing	نبود
lack of incentive	نبود انگیزه
I was scared stiff. I had my heart in my mouth.	دل تو دلم نبود
he did not dislike itŠt.	بی میل نبود
no offences was meant	توهین نبود
it wasnot for noyhing that	بی خود نبود که
he did not dislike itŠt.	ولی بی میل هم نبود
it was an incorrect procedure	جریانش درست نبود
there was no mail to day	امروز پست نبود
it was no better	هیچ بهتر نبود
he was proof against harm	اسیب بردار نبود
there was not a soul	ذی نفسی انجا نبود
it did not profit me	مرا سودمند نبود
I had completely forgotten .	هیچ یادم نبود
it was all quiet in london	درلندن خبری نبود
it was not p to do that	کردن انکارمصلحت نبود
there was no secrecy about it	مطلب پوشیده ای نبود
once upon a time	یکی بودیکی نبود
Unfortunately it was not to be .	متأسفانه قسمت نشد ( نبود)
There wasnt a thing to eat.	هیچ چیز نبود که بخوریم
i'm sure i did not mean it	باور کنیدمقصودم این نبود
He was I'll advised to quit (resign).	صلاحش نبود که استعفا ء دهد
it was no part of my plan	ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
It wasnt much of a dinner .	زیاد شام مهمی نبود
Nobody was there but me.	هیچکسی غیر از من آنجا نبود.
that is no new	اینکه خبر تازهای نبود
neither report was correct	هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
it was beneath my notice	شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
that was a quasi war	جنگ واقعی نبود- چیزی مانندجنگ بود
The food was not fit to eat.	غذای ناجوری بود ( قابل خوردن نبود )
She wasn't any too pleased about his idea.	او [زن] در مورد ایده او [مرد] خیلی خوشحال نبود.
It was warm , but not hot .	هوا گرم بود ولی داغ نبود
he was in a good temper	توی غیظ نبود خلقش بجا بود
parapherna	بخشی از دارایی زن که جزوجهیزیه نبود بلکه در اختیارخود زن بود
It was an enjoyable performance, if less than ideal.	این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
else rule	قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود
My mind was elsewahere. My thouthts were wandering.	حواسم اینجا نبود ( حواسم جای دیگه بود )
he was nothing of an expert	هیچ متخصص نبود متخصص کجا بود
Once upon a time .	یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
the well was a bad producer	ان چاه یک چاه نفت خیز خوبی نبود
oblique	مایل
bevel	مایل
loxodrome	خط مایل
pitching	مایل
oblique	مایل کج
inclinable	مایل
bevel	پخ مایل
f. of books	مایل به کت اب
willing	مایل
declivous	مایل
italic	مایل
lickerish	مایل
nothing loath	مایل
sideling	مایل
willful	مایل
desirous	مایل
sidling	مایل
studious of doing a thing	مایل
studious to do a thing	مایل
sloping	مایل
interested	مایل
agreeable	مایل
gauche	مایل
bevelled	مایل
miles	مایل
slantingly	کج یا مایل
mile	مایل
skew	مایل
skews	مایل
propense	مایل
rath	مایل
rathe	مایل
skewing	مایل
slanting	مایل
inclined	مایل
oppositive	مایل به ضدیت
whitey	مایل به سفید
he has a good mind	مایل است
to incline to green	یا مایل بودن
viridescent	مایل به سبز
he was found of her	مایل او بود
he is f. her	مایل اوست
whity	مایل به سفید
xanthic	مایل به زردی
mile ohm	مایل- اهم
incline plane	سطح مایل
oblique projection	تصویر مایل
side flow weir	سر ریز مایل
recessive	مایل ببازگشت
obliquely	بطور مایل
oblique system	سیستم مایل
oblique section	مقطع مایل
oblique rotation	چرخش مایل
oblique lattice	شبکه مایل
lief	مطلوب مایل
slant range	برد مایل
inclined compression	فشار مایل
inclined drilling	حفاری مایل
inclined face of dam	نمای مایل سد
three point perspective	پرسپکتیو مایل
the mast has raked	مایل کردن
the mast has raked	مایل شدن
statute mile	مایل رسمی
sourish	مایل به ترشی
solicitous to go	مایل به رفتن
oblique perspective	پرسپکتیو مایل
purply	مایل به ارغوانی
blueish	مایل به ابی
aslant	بطور مایل
aslant	حرکت مایل
greyish	مایل به خاکستری
caramels	مایل به قرمز
bitterish	مایل به تلخی
fond	مایل مشتاق
fonder	مایل مشتاق
albescent	مایل به سفیدی
gaff	میله مایل
solicitous	مایل نگران
solicitously	مایل نگران
reddish	مایل بقرمز
nautical mile	مایل دریایی
nautical miles	مایل دریایی
purplish	مایل به ارغوانی
caramel	مایل به قرمز
wilful	مشتاق مایل
fondest	مایل مشتاق
bluish	مایل به ابی
flavescent	مایل بزردی
yellowish	مایل بزردی
greeny	مایل بسبز
like	مایل بودن
awry	بطور مایل
liked	مایل بودن
geographical mile	مایل جغرافیایی
likes	مایل بودن
comatant	مایل بجنگ
chamfer	مایل شدن
centripetal	مایل به مرکز
cant	سطح مایل
roll piercing process	روش نورد مایل
swart	سبزه مایل به سیاه
homosexual	مایل به جنس خود
luteovirescent	زرد مایل بسبز
loxodromics	کشتی رانی در خط مایل
pinkish	مایل به رنگ صورتی
low oblique	عکس مایل پایین
they canŠif they so wishŠ.....	اگر مایل باشندمیتوانند...........
oblimax rotation	چرخش مایل بیشینه
oblimin rotation	چرخش مایل کمینه
sloping barrel vault	طاق ضربی مایل
oblique shock wave	موج ضربهای مایل
to be prepared to go	مایل به رفتن بودن
sloping barrel vault	سقف گهوارهای مایل
purple red	قرمز مایل به ارغوانی
pea green	زرد مایل بسبز
scarlet	قرمز مایل به زرد
homosexuals	مایل به جنس خود
rubicund	رنگ مایل به قرمز
tattletale gray	سفید مایل بخاکستری
mph	مخفف مایل در ساعت
brownish	مایل به قهوهای یاخرمایی
inclined shear plane	سطح برش مایل
umber	قهوه ای مایل به زرد
blackish	مایل به سیاه تیره
inclined coil meter	سنجه با پیچک مایل
he is indisposed to go	مایل نیست برود
inclined barrel arch	طاق ضربی مایل
inclined barrel arch	طاق گهوارهای مایل
incilnable to do something	مایل کردن بکاری
buffyy	مایل به رنگ نخودی
canescent	سفید مایل به تار
i am unwilling to go	مایل نیستم بروم
bays	سرخ مایل به قرمز
suntans	قهوه مایل بسرخ
auburn	قهوهای مایل به قرمز
cuesta	جلگه مایل یااریب
isabel	زرد مایل به خاکستری
suntan	قهوه مایل بسرخ
bay	سرخ مایل به قرمز
bayed	سرخ مایل به قرمز
griseous	خاکستری مایل به ابی
he was found of her	باو مایل بود
baying	سرخ مایل به قرمز
hoary	سفید مایل به خاکستری
reddish	مایل بسرخی زننده
isabella	زرد مایل به خاکستری
green with a blue tint	سبز مایل به ابی
grege	اردهای مایل به خاکستری
declining	مایل شدن رو بزوال گذاردن
declines	مایل شدن رو بزوال گذاردن