Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
English
Persian
motif
مایه اصلی
motifs
مایه اصلی
molif
مایه اصلی
Search result with all words
principal
مایه سرمایه اصلی
principals
مایه سرمایه اصلی
Other Matches
bituminous binder
مایه اتصال هیدروکربوری چسب مایه قیری
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
stapling
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypal
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
generation
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
generations
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
staple
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypic
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
stapled
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
mainstays
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
fundamental unit
یکای اصلی واحد اصلی
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matters
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
gravamen
مایه غم
germen
مایه
genitor
مایه
thin
کم مایه
principal
مایه
principals
مایه
motifs
مایه
thins
کم مایه
thinnest
کم مایه
thinners
کم مایه
stocked
: مایه
stock
: مایه
low-pitched
کم مایه
low pitched
کم مایه
thinned
کم مایه
motif
مایه
resource
مایه
wishy washy
کم مایه
wishy-washy
کم مایه
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
pest
مایه ازارواسیب
Principal and interest .
مایه وسود
key note
معرف مایه
key note
مایه نما
nuisances
مایه رنجش
nuisance
مایه رنجش
bothers
مایه زحمت
bothering
مایه زحمت
bothered
مایه زحمت
laughingstock
مایه خنده
lean concrete
بتن کم مایه
lee shore
مایه خطر
vaccines
مایه ابله
pests
مایه ازارواسیب
short clay
خاک کم مایه
eyesore
مایه نفرت
vaccine
مایه ابله
bones of contention
مایه نفاق
bone of contention
مایه نفاق
rich lime
اهک پر مایه
rear waistlock and forward single leg
درو با مایه از مچ پا
rouser
مایه حیرت
scunner
مایه نفرت
libidos
زیست مایه
libido
زیست مایه
placebos
مایه تسکین
placebo
مایه تسکین
inoculator
مایه کوب
bother
مایه زحمت
comforts
مایه تسلی
wage funds
مایه دستمزد
poor lime
اهک کم مایه
to tone up
کم مایه شدن
trivial
کم مایه بدیهی
poor gas
گاز کم مایه
the root of dispute
مایه نزاع
tough clay
خاک رس پر مایه
plastic clay
خاک رس پر مایه
wet blanket
مایه یاس
phlogiston
مایه اتش
petiolin
خیو مایه
surpriser
مایه حیرت
mitigative
مایه کاهش
rich mix
مخلوط پر مایه
deplorable
مایه دلسوزی
leaven
خمیر مایه
leavening
خمیر مایه
eyesores
مایه نفرت
comforting
مایه تسلی
principal and profit
مایه و سود
comforted
مایه تسلی
staff of life
مایه حیات
comfort
مایه تسلی
chills
مایه دلسردی
resourceful
پر مایه و مبتکر
rennet
مایه ماست
rennet
پنیر مایه
chill
مایه دلسردی
wet blankets
مایه یاس
leavens
خمیر مایه
meagre lime
اهک کم مایه
disfiguration
مایه زشتی
compressive
مایه تراکم
accelerative
مایه افزایش
chromaticity
فام مایه
binder
بست مایه
binder
چسب مایه
binders
بست مایه
binders
چسب مایه
heartbreaking
مایه دل شکستگی
feeding cloth
مایه رسان
feeling tone
مایه احساسی
unfortunate
مایه تاسف
inoculations
مایه کوبی
inoculation
مایه کوبی
affrighter
مایه ترس
drearier
مایه افسردگی
dreariest
مایه افسردگی
dreary
مایه افسردگی
emulsifier
مایه امولسیون
pure color
رنگ مایه
endoplasm
درون مایه
emulsifiers
مایه امولسیون
cumbrous
مایه زحمت
criticaster
نقاد کم مایه
cuse of a
مایه هراس
concretive
مایه انجماد
cumbersome
مایه زحمت
down-and-outs
بکلی بی مایه
down and out
بکلی بی مایه
making
مایه کامیابی
honourable
مایه سرافرازی
nest eggs
مایه اندوخته
gaping stock
مایه حیرت
origins
سرچشمه مایه
nest egg
مایه اندوخته
origin
سرچشمه مایه
source
مایه مبداء
baited
مایه تطمیع
baits
مایه تطمیع
down-and-out
بکلی بی مایه
aggravative
مایه تشدید
gazing stock
مایه عبرت
asphaltene
مایه قیری
bait
مایه تطمیع
barm
مایه ابجو
off key
خارج از مایه
brewer's yeast
مایه ابجو
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
vaccine
مایه واکسن
[پزشکی]
vaccination cards
دفترچه های مایه کوبی
penny a line
ارزان نویس بی مایه
standing switch
رودست با مایه ارنج
pay the piper
بی مایه فطیر است
one horse
مخصوص یک اسب بی مایه
derision
مایه خنده وتمسخر
curing compound
مایه عمل اورنده
rennet
مایه سیب انگلستان
nuisance
مایه تصدیع خاطر
nuisances
مایه تصدیع خاطر
bogeymen
مایه ترس ووحشت
bituminous binder
بست مایه قیری
shockinjg
مایه انزجار برخورنده
bogeyman
مایه ترس ووحشت
adhesion agent
مایه چسب افزا
bituminous binder
بست مایه هیدروکربنه
vaccination card
دفترچه مایه کوبی
small farmers
کشاورزان خرد یا کم مایه
abdicative
مایه کناره گیری
aggravation
مایه تشدید جرم
mitigatory
مایه کاهش یا ارامش
dissatisfactory
مایه عدم رضایت
one cannot make an omlette without breaking eggs
<idiom>
بی مایه فطیر است
gapeseed
مایه حیرت و خیرگی
to promise well
مایه امیدواری بودن
It is a source lf pride .
مایه افتخار است
I have prompted this .
این را من مایه آمده ام
solace
مایه تسلی ارامش
fat lime
اهک پر برکت یا پر مایه
regrettably
بطور مایه تاسف
it is a libel on him
مایه ابروئی اوست
swipes
ابجو بد وکم مایه
He who pays the piper calls the tune .
بی مایه فطیر است
frailest
گول خور بی مایه
frailer
گول خور بی مایه
frail
گول خور بی مایه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com