English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
plaster background مایه گچ کاری سفیدکاری ساختمان
Other Matches
building enterprise مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
enterprise network شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
To sell at coast price . مایه کاری حساب کردن ( به قیمت تمام شده )
blindingly صیقل کاری ساختمان
blinding صیقل کاری ساختمان
paint work رنگ کاری ساختمان
trowel ماله گچ کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان]
brick trowel ماله آجر کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان]
mason's trowel ماله آجر کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان]
trowel ماله آجر کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان]
bricklayer's trowel ماله آجر کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان]
pipe clay گل سفید ویژه سفیدکاری وساختن سرچپق و چاپ چلوار
bituminous binder مایه اتصال هیدروکربوری چسب مایه قیری
building system اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
outline assembly drawing نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
angle-post [تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
building material dealer فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
dependency [قسمتی از ساختمان های جدا از ساختمان اصلی]
gigantic building ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
civil engineering contractor مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
coach-house ساختمان خدمه [در کنار ساختمان اصلی]
rotundas ساختمان مدور ساختمان گنبددار
rotunda ساختمان مدور ساختمان گنبددار
rotonda ساختمان مدور ساختمان گنبددار
foundation soil شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
constructional feature ترکیب ساختمان کیفیت ساختمان
block structure ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
double shell constraction ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
base shear نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
blow torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torching کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
pence for any thing میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing خطوط خاتم کاری و منبت کاری
glid تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
low-pitched کم مایه
genitor مایه
germen مایه
principal مایه
gravamen مایه غم
motifs مایه
stock : مایه
wishy washy کم مایه
stocked : مایه
low pitched کم مایه
principals مایه
motif مایه
thinners کم مایه
resource مایه
thinnest کم مایه
thin کم مایه
thins کم مایه
thinned کم مایه
wishy-washy کم مایه
affrighter مایه ترس
petiolin خیو مایه
phlogiston مایه اتش
trivial کم مایه بدیهی
rich lime اهک پر مایه
plastic clay خاک رس پر مایه
tough clay خاک رس پر مایه
rear waistlock and forward single leg درو با مایه از مچ پا
poor gas گاز کم مایه
origin سرچشمه مایه
poor lime اهک کم مایه
eyesore مایه نفرت
principal and profit مایه و سود
origins سرچشمه مایه
libidos زیست مایه
libido زیست مایه
bothering مایه زحمت
dreary مایه افسردگی
nuisances مایه رنجش
nuisance مایه رنجش
bothers مایه زحمت
bothered مایه زحمت
bother مایه زحمت
mitigative مایه کاهش
molif مایه اصلی
eyesores مایه نفرت
placebos مایه تسکین
placebo مایه تسکین
chromaticity فام مایه
compressive مایه تراکم
concretive مایه انجماد
cumbersome مایه زحمت
pests مایه ازارواسیب
pest مایه ازارواسیب
meagre lime اهک کم مایه
leaven خمیر مایه
rich mix مخلوط پر مایه
the root of dispute مایه نزاع
wet blankets مایه یاس
binders چسب مایه
to tone up کم مایه شدن
binders بست مایه
binder چسب مایه
deplorable مایه دلسوزی
vaccines مایه ابله
vaccine مایه ابله
comforting مایه تسلی
comforted مایه تسلی
comfort مایه تسلی
wage funds مایه دستمزد
chills مایه دلسردی
chill مایه دلسردی
binder بست مایه
accelerative مایه افزایش
comforts مایه تسلی
brewer's yeast مایه ابجو
resourceful پر مایه و مبتکر
honourable مایه سرافرازی
leavening خمیر مایه
emulsifier مایه امولسیون
rouser مایه حیرت
leavens خمیر مایه
scunner مایه نفرت
making مایه کامیابی
nest eggs مایه اندوخته
nest egg مایه اندوخته
short clay خاک کم مایه
bones of contention مایه نفاق
bone of contention مایه نفاق
staff of life مایه حیات
emulsifiers مایه امولسیون
wet blanket مایه یاس
surpriser مایه حیرت
Principal and interest . مایه وسود
source مایه مبداء
baits مایه تطمیع
baited مایه تطمیع
heartbreaking مایه دل شکستگی
rennet پنیر مایه
criticaster نقاد کم مایه
rennet مایه ماست
drearier مایه افسردگی
motifs مایه اصلی
endoplasm درون مایه
dreariest مایه افسردگی
cumbrous مایه زحمت
gazing stock مایه عبرت
gaping stock مایه حیرت
down and out بکلی بی مایه
down-and-out بکلی بی مایه
off key خارج از مایه
down-and-outs بکلی بی مایه
feeding cloth مایه رسان
feeling tone مایه احساسی
aggravative مایه تشدید
motif مایه اصلی
key note معرف مایه
key note مایه نما
disfiguration مایه زشتی
cuse of a مایه هراس
pure color رنگ مایه
asphaltene مایه قیری
inoculation مایه کوبی
inoculations مایه کوبی
unfortunate مایه تاسف
laughingstock مایه خنده
bait مایه تطمیع
lean concrete بتن کم مایه
inoculator مایه کوب
lee shore مایه خطر
barm مایه ابجو
regrettably بطور مایه تاسف
small farmers کشاورزان خرد یا کم مایه
standing switch رودست با مایه ارنج
to put one's best foot forward <idiom> از دل و جان مایه گذاشتن
to promise well مایه امیدواری بودن
dissatisfactory مایه عدم رضایت
swipes ابجو بد وکم مایه
vaccine مایه واکسن [پزشکی]
awesome مایه هیبت یا حرمت
It is a source lf pride . مایه افتخار است
derision مایه خنده وتمسخر
abdicative مایه کناره گیری
principal مایه سرمایه اصلی
He who pays the piper calls the tune . بی مایه فطیر است
I have prompted this . این را من مایه آمده ام
ectoplasm اکتوپلاسم برون مایه
curing compound مایه عمل اورنده
principals مایه سرمایه اصلی
double arm roll from front زیر با مایه کلندون
frailest گول خور بی مایه
shockinjg مایه انزجار برخورنده
one cannot make an omlette without breaking eggs <idiom> بی مایه فطیر است
penny a line ارزان نویس بی مایه
husbandŠs tea چایی کم مایه و سرد
vaccination card دفترچه مایه کوبی
pay the piper بی مایه فطیر است
bituminous binder بست مایه هیدروکربنه
solace مایه تسلی ارامش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com