English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
foreign exchange مبادله خارجی
Other Matches
double coincidence of wants زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
positive externalities صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
exterior angle زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
impurity جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
external symbol dictionary فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
interchanging مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchange مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
foreign exchange پول خارجی ارز خارجی
outwork استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
exchange control نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
wilson پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
talk مبادله
talked مبادله
exchanging مبادله
talks مبادله
barter مبادله
bartered مبادله
bartering مبادله
interchanged مبادله
interchange مبادله
interchanges مبادله
barters مبادله
interchanging مبادله
trade in مبادله
trade-in مبادله
trade-ins مبادله
reciprocation مبادله
exchange مبادله
bater مبادله
trucking مبادله
exchanged مبادله
swapping مبادله
trucks مبادله
truck مبادله
trucked مبادله
exchanges مبادله
exchange rate نرخ مبادله
exchange of notes مبادله یادداشتها
interchanges مبادله کردن
exchange of flags مبادله پرچمها
exchangeable قابل مبادله
interchanged مبادله کالا
interchange مبادله کردن
terms of trade رابطه مبادله
interchanged مبادله کردن
interchange مبادله کالا
exchange value ارزش مبادله
interchanging مبادله کردن
interchange با هم مبادله کردن
exchange rates نرخ مبادله
interchanges مبادله کالا
to barter for مبادله کردن
truckage مبادله جنسی
traffic مبادله کالا
truckage مبادله معامله
value in exchange ارزش مبادله
interchanged با هم مبادله کردن
interchangeable قابل مبادله
trafficked مبادله کالا
trafficking مبادله کالا
interchanges با هم مبادله کردن
traffics مبادله کالا
interchanging مبادله کالا
interchanging با هم مبادله کردن
swop مبادله کردن
terms of trade شرایط مبادله
tit for tat <idiom> مبادله منصفانه
medium of exchange وسیله مبادله
bourse مبادله بورس
exchanges مرکز مبادله
exchanging مبادله پول
exchanging مبادله کردن
exchanging مرکز مبادله
exchange مرکز مبادله
rate of exchange نرخ مبادله
change تعویض مبادله
changed تعویض مبادله
changes تعویض مبادله
reciprocal trading مبادله متقابل
changing تعویض مبادله
exchanges مبادله کردن
contract curve منحنی مبادله
exchange مبادله پول
cambium محل مبادله
exchange مبادله کردن
exchanged مبادله پول
exchanged مبادله کردن
chaffer مبادله کردن
inconvertible مبادله ناپذیر
exchanged مرکز مبادله
commodity exchange مبادله کالا
exchanges مبادله پول
intercommunicate مبادله کردن
barter مبادله پایاپای
bartered مبادله تهاتری
barters مبادله تهاتری
traded مبادله کردن
barters مبادله پایاپای
exchanger مبادله کننده
bartering مبادله تهاتری
bartering مبادله پایاپای
bartered مبادله پایاپای
barter مبادله تهاتری
fire fight مبادله اتش
trade مبادله کردن
swaps مبادله کردن
swap مبادله کردن
swopped مبادله کردن
trade-ins مبادله کردن
trade-in مبادله کردن
swops مبادله کردن
futures exchange مبادله سلف
trade in مبادله کردن
swopping مبادله کردن
swapped مبادله کردن
takeovers مبادله چوب امدادی
takeover مبادله چوب امدادی
barter تهاتر مبادله کالاباکالا
barters تهاتر مبادله کالاباکالا
automatic data handling سیستم مبادله خودکاراطلاعات
olefin metathesis reaction واکنش مبادله اولفینی
exchange rates نرخ مبادله ارز
exchange rate نرخ مبادله ارز
cartel مبادله اسیران جنگی
private branch exchange مبادله انشعاب خصوصی
purchasing power parity نرخ نسبی مبادله
at the current rate of exchange به نرخ مبادله جاری
swap out مبادله کردن به خارج
data interchange format file فایل با فرمت مبادله
rate of exchange نرخ مبادله ارز
unvisual exchange مبادله نامرئی چوب
to spar at each other مبادله کلام کردن
bartered تهاتر مبادله کالاباکالا
swap in مبادله کردن به داخل
bartering تهاتر مبادله کالاباکالا
exchangee چیز مبادله شده
cartels مبادله اسیران جنگی
changed پول خرد مبادله
exchanged معاوضه و مبادله پول
exchanging معاوضه و مبادله پول
change پول خرد مبادله
exchange restriction کنترل مبادله ارز
exchanges صرافی مبادله کردن
exchanges معاوضه و مبادله پول
exchanges مبادله کردن تعویض
inside pass مبادله چوب در امدادی
exchanging مبادله کردن تعویض
exchanged مبادله کردن تعویض
exchanged صرافی مبادله کردن
exchange صرافی مبادله کردن
exchange مبادله کردن تعویض
exchange معاوضه و مبادله پول
traded مزاحمت مبادله کالا
trade مزاحمت مبادله کالا
lay to مبادله ضربات کردن
changing پول خرد مبادله
changes پول خرد مبادله
exchanging صرافی مبادله کردن
dif فایل قالب مبادله داده ها
sprint pass مبادله نامرئی چوب امدادی
fixed exchange rate نرخ مبادله ثابت ارز
cartel موافقتنامه مبادله اسیران جنگی
cartels موافقتنامه مبادله اسیران جنگی
redemption مبادله اوراق بهادار با پول
automatic digital network شبکه مبادله اطلاعات کامپیوتری
covenant که بین طرفین مبادله می گردد
commmute تغییر دادن مبادله کردن
covenants که بین طرفین مبادله می گردد
automatic data handling سیستم کامپیوتری مبادله اطلاعات
american standard کد استانداردامریکایی برای مبادله اطلاعات
privacy جداسازی مبادله پیام برای تامین
manchester school مکتب انگلیسی طرفدار ازادی مبادله
boot اختلاف موجودبین قیمتها در مبادله دودارایی
to exchange something [for something] مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
back berm سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
dicker مبادله کردن پوست حیوانات معامله جنسی
passing action عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
clearinghouse سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
double coincidence of wants نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
parlementaire کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
exosphere خارجی
exogenous خارجی
aliens خارجی
alien خارجی
exteriors خارجی
abextra خارجی
gringos خارجی
gringo خارجی
outward خارجی
outer خارجی
exterior خارجی
foreign خارجی
outboard خارجی
exotic خارجی
extras خارجی
international line خط خارجی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com