English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English Persian
struggle for survival مبارزه برای بقاء
Other Matches
struggle for existence مبارزه برای زندگی
attentions شمشیرباز اماده برای مبارزه
attention شمشیرباز اماده برای مبارزه
in a battle for world domination مبارزه برای سلطه جهان
gantelope باند برای دست دعوت به مبارزه
power struggle مبارزه برای صاحب مقام شدن
rematch مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
jiujitsu مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jujitsu مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jiujutsu مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
permanence بقاء
durante بقاء
survivals بقاء
conservation بقاء
survivorship بقاء
survival بقاء
energy conservation بقاء انرژی
self preservation بقاء خود
duration سختی بقاء
mass conservation بقاء جرم
struggle for survival تنازع بقاء
kumite مبارزه
campaigned مبارزه
turn to مبارزه
bu مبارزه
campaigning مبارزه
fight مبارزه
campaigns مبارزه
fights مبارزه
struggle مبارزه
campaign مبارزه
struggled مبارزه
struggles مبارزه
struggling مبارزه
combated مبارزه کردن
braving به مبارزه طلبیدن
defied به مبارزه طلبیدن
defies به مبارزه طلبیدن
defy به مبارزه طلبیدن
kachi make مبارزه تا مرگ
defying به مبارزه طلبیدن
jiya kumite مبارزه ازاد
jousted مبارزه کردن
bravest به مبارزه طلبیدن
braves به مبارزه طلبیدن
combating مبارزه کردن
combat مبارزه کردن
brave به مبارزه طلبیدن
combats مبارزه کردن
braved به مبارزه طلبیدن
braver به مبارزه طلبیدن
kyorougei مبارزه تکواندو
joust مبارزه کردن
to take up the gauntlet مبارزه راپذیرفتن
Anti – corruption campaign . مبارزه با فساد
class struggle مبارزه طبقهای
press campaign مبارزه مطبوعاتی
challengers مبارزه طلب
ippon kumite مبارزه تک ضربهای
literacy campaign مبارزه با بی سوادی
challengo مبارزه کردن
face down <idiom> به مبارزه طلبیدن
electioneering مبارزه انتخاباتی
election campaign مبارزه انتخاباتی
the campaign against terrorism مبارزه با تروریسم
outdare به مبارزه طلبیدن
challenger مبارزه طلب
budo روش مبارزه
defiance مبارزه طلبی
jousting مبارزه کردن
jousts مبارزه کردن
sensei مبارزه مسابقهای
jisen مبارزه واقعی
class struggle مبارزه طبقاتی
passives مبارزه منفی
passive مبارزه منفی
sambon kumite مبارزه سه ضربهای
battling مبارزه ستیز
combativeness مبارزه طلبی
battle مبارزه ستیز
battled مبارزه ستیز
economic warfare مبارزه اقتصادی
battles مبارزه ستیز
gage مبارزه طلبی گروگذاشتن
swordplay مبارزه زور ازمایی
fuku shiki kumite بکارگیری کاتا در مبارزه
sparring match مبارزه تمرینی بوکس
go dan kumite مبارزه با ضربههای 5 تایی
hajime اغاز مبارزه کاراته
tatemi میدان مبارزه کاراته
champion مبارزه دفاع کردن از
campaigned لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
championed مبارزه دفاع کردن از
campaigning لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
campaigns لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
jia ippon kumite مبارزه ازاد تک ضربهای
to take up the glove قبول مبارزه کردن
to take up the gauntlet قبول مبارزه کردن
champions مبارزه دفاع کردن از
championing مبارزه دفاع کردن از
campaign لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
challenge round مبارزه با صاحب عنوان
combatants جنگی مبارزه طلب
combatant جنگی مبارزه طلب
throw down the gauntlet <idiom> به مبارزه یا چیز دیگری طلبیدن
conflict ناسازگار بودن مبارزه کردن
conflicted ناسازگار بودن مبارزه کردن
conflicts ناسازگار بودن مبارزه کردن
to launch [start] a campaign مبارزه ای [مسابقه ای] را آغاز کردن
pits درگود مبارزه قرار دادن
pit درگود مبارزه قرار دادن
campaign رزم [نبرد] [مبارزه] [مسابقه]
to conduct [run] a campaign مبارزه ای [مسابقه ای] را اجرا کردن
trench knitfe چاقوی مخصوص مبارزه دست بیقه
crusade [against somebody or something] مبارزه [با کسی یا چیزی] [اصطلاح مجازی]
bushwhack ادای کسی را در اوردن مبارزه کردن
tilting yard میدان مبارزه نیزه بازان و سوارکاران
tiltyard میدان مبارزه نیزه بازان و سوارکاران
press campaingn or stunt مبارزه سیاسی بوسیله مقاله نویسی در روزنامه ها
The campaign was considered to have failed. مبارزه [انتخاباتی] شکست خورده بحساب آورده شد.
The [main] protagonists in the colonial struggle were Great Britain and France. بریتانیا و فرانسه سردمداران [اصلی] در مبارزه مستعمراتی بودند.
down توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
appel پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
third area conflict جنگ در منطقهای غیر ازسرزمین دو طرف جنگ مبارزه در کشور سوم
To stay the course . تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
fire fighting عکس العمل نسبت به اتش دشمن مبارزه با اتش سوزی
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
struggles تلاش کردن مبارزه کردن
struggle تلاش کردن مبارزه کردن
struggling تلاش کردن مبارزه کردن
oppugn مبارزه کردن با دعوا کردن
struggled تلاش کردن مبارزه کردن
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
narrative یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recalled برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recall برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
Ackerman's function تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
recalls برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
c استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
narratives یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
bin محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
bins محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
revenue tax مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
teacloths رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
teacloth رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
no show مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
permanent آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
iil دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
feedback اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
scratches حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratching حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratched حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
gather shot ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
redundancy بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
opened سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
doubled up استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
HTTP دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
double استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
opens سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
scratch حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
open سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
redundancies بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
grammars امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
cat استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
doubled استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
cats استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
FDDI اختصاری برای استاندارد FDD1 برای ارسال داده آنالوگ به صورت دیجیتال
grammar امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
haze تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
executive information system نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
pork barrel برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
beta range حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
Kaleida Labs شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای
diagnostics اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
straight line coding برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
precision استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت
turnaround time زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
invitations عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitation عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
wiring ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
VidCap برنامه کاربردی در ویدیوی ماکروسافت برای سیستم ویندوز برای نگهداری یک رشته ویدیویی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com