English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English Persian
departure station مبداء حرکت
Search result with all words
control surface angle زاویه بین مبداء سنجش حرکت سطوح کنترل و وتر سطح ثابت یا محور طولی هواپیما
phase line خط مبداء حرکت جنگی
Other Matches
base of origin پایگاه مبداء منبع اصلی مبداء ارسال
true origin نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
origins مبداء
zeroes مبداء
source مبداء
origin مبداء
zero مبداء
source code کد مبداء
datum line خط مبداء
zeros مبداء
domicile of origin اقامتگاه مبداء
zero deflection سمت مبداء
source مایه مبداء
country of origin کشور مبداء
principle point مبداء اصلی
refrence axis محور مبداء
base of origin مبداء اصلی
principal axis محور مبداء
source program برنامه مبداء
certificate of origin گواهینامه مبداء
certificate of origin گواهی مبداء
basic point نقطه مبداء
source disk دیسک مبداء
afterbrain مبداء نخاع
home address نشانی مبداء
bench mark شاخص مبداء
jumping off place نقطه یا مبداء
extrinsic دارای مبداء خارجی
prime meridian نصف النهار مبداء
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
prime meridian نصف النهار مبداء یا گرینویچ
backstretch خط سیرجهت مخالف مبداء مسابقه
reference station ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
christian era مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
marshalling yard محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
free on rail قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
demurrage بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skulls حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
travelling overwatch راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
nodes ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
quadrature encoding سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
rate of march سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
k day روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
move on ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
otiose بی حرکت
oi در حرکت
motion حرکت
on the move در حرکت
move حرکت
maneuver حرکت
as you were حرکت از نو
moved حرکت
agoing در حرکت
departure حرکت
vapid بی حرکت
stock-still بی حرکت
moveless بی حرکت
motionless بی حرکت
running در حرکت
afloat در حرکت
agog در حرکت
departures حرکت
behavior حرکت
behaviuor حرکت
ambulation حرکت
frozen بی حرکت
progressing حرکت
progresses حرکت
progressed حرکت
progress حرکت
shifts حرکت
shifted حرکت
traverse حرکت
gest حرکت
geste حرکت
haviour حرکت
inert بی حرکت
moves حرکت
traversed حرکت
traverses حرکت
shift حرکت
demeanour حرکت
demeanor حرکت
behaviour حرکت
travels حرکت
traveled حرکت
travel حرکت
traversing حرکت
stationary بی حرکت
stirrings حرکت
locomotion حرکت
animations حرکت
animation حرکت
hold still <idiom> بی حرکت
stirred حرکت
stir حرکت
statist بی حرکت
stirabout حرکت
stock still بی حرکت
vowel point حرکت
square move حرکت
circulations حرکت
patted بی حرکت
pats بی حرکت
pat بی حرکت
stiller بی حرکت
still بی حرکت
sedentary بی حرکت
immobile بی حرکت
patting بی حرکت
stillest بی حرکت
stills بی حرکت
circulation حرکت
animal حس و حرکت
movement حرکت
animals حس و حرکت
stirs حرکت
motioned حرکت
motioning حرکت
gestured حرکت
gesture حرکت
motions حرکت
gesturing حرکت
scrolling حرکت
swirls حرکت چرخشی
crossest حرکت سمتی
crosses حرکت سمتی
cycling حرکت پاندولی
crosser حرکت سمتی
translation حرکت انتقالی
mobiles قابل حرکت
mobile قابل حرکت
trends مسیر حرکت
innovation حرکت جدید
whirls حرکت گردابی
switch نافم حرکت
switched نافم حرکت
trend مسیر حرکت
dynamics مکانیک حرکت
switches نافم حرکت
cross حرکت سمتی
slacks گیر در حرکت
sneak حرکت پنهانی
sneaked حرکت پنهانی
sneaks حرکت پنهانی
shuttled حرکت شاتل
shuttle حرکت شاتل
zigzagging حرکت زیگزاگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com