English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English Persian
to p for a sum in the budget مبلغی را بودجه پیش بینی کردن
Other Matches
appropriation بودجه مصوبه برای هزینه اعتبارات پیش بینی شده در بودجه توزیع درامد خالص به حسابهای مختلف
provide for in the budget در بودجه پیش بینی کردن
preliminary budget forecast پیش بینی مقدماتی بودجه
licence اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
compounding a felony سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
financed بودجه چیزی را تهیه کردن
finances بودجه چیزی را تهیه کردن
financing بودجه چیزی را تهیه کردن
finance بودجه چیزی را تهیه کردن
subscribe تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
to subscribe to a charity تعهدپرداخت مبلغی ...
snub nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
pug nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
to fine down بادادن مبلغی ازاجاره
charge a sum to مبلغی را به حساب .....گذاشتن
credit a sum to someone مبلغی را به حساب بستانکارکسی گذاشتن
to borrow an amount مبلغی را قرض گرفتن [اقتصاد]
credit someone with a sum مبلغی را به بستانکار حساب کسی گذاشتن
To incur some heavy expenses. مبلغی غلتیدن (متحمل یا متضرر شدن )
to run to a quantity [to run into a sum] بر مبلغی [مقداری] بالغ شدن [یا بودن]
premium مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
premiums مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
awards مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarded مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarding مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
award مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
septum حفرههای بینی پره بینی
predictions از قبل پیش بینی کردن محاسبه کردن
prediction از قبل پیش بینی کردن محاسبه کردن
schedule برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedules برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
scheduled برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
debt limit حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
to read people's hands کف بینی کردن
starting fee مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
face value مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است
second-guessing پیش بینی کردن
miscalculate بدپیش بینی کردن
second-guesses پیش بینی کردن
second-guessed پیش بینی کردن
augur پیش بینی کردن
augured پیش بینی کردن
auguring پیش بینی کردن
plan پیش بینی کردن
to make provision پیش بینی کردن
foreshow پیش بینی کردن
plans پیش بینی کردن
augurs پیش بینی کردن
second guess پیش بینی کردن
second-guess پیش بینی کردن
prognosticate پیش بینی کردن
miscalculated بدپیش بینی کردن
preparations پیش بینی کردن
forecasts پیش بینی کردن
nose-picking انگشت کردن در بینی
miscalculating بدپیش بینی کردن
to blow one's nose بینی پاک کردن
previse پیش بینی کردن
preparation پیش بینی کردن
foresee پیش بینی کردن
dopes پیش بینی کردن
foresees پیش بینی کردن
dope پیش بینی کردن
prevision پیش بینی کردن
anticipate پیش بینی کردن
anticipated پیش بینی کردن
anticipates پیش بینی کردن
forecast پیش بینی کردن
anticipating پیش بینی کردن
expect پیش بینی کردن
expected پیش بینی کردن
miscalculates بدپیش بینی کردن
expects پیش بینی کردن
forecasted پیش بینی کردن
expecting پیش بینی کردن
cover charge مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover charges مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
antedates پیش بینی کردن جلوانداختن
look forward to something <idiom> را لذت پیش بینی کردن
antedated پیش بینی کردن جلوانداختن
miscalculate پیش بینی غلط کردن
antedate پیش بینی کردن جلوانداختن
predicting قبلا پیش بینی کردن
to provide for old age پیش بینی روزگارپیری را کردن
preselect پیش بینی موضع کردن
miscalculated پیش بینی غلط کردن
predict قبلا پیش بینی کردن
miscalculating پیش بینی غلط کردن
predicts قبلا پیش بینی کردن
miscalculates پیش بینی غلط کردن
snuffled زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
snuffle زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
forecasted براورد کردن از قبل پیش بینی
forecast براورد کردن از قبل پیش بینی
foretaste ازمایش قبلی پیش بینی کردن
snuffling زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
forecasts براورد کردن از قبل پیش بینی
snuffles زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
extrapolate ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolating ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolates ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolated ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
emunctory مربوط به پاک کردن بینی عضو دافع فضولات بدن
possibilities line خط بودجه
budgets بودجه
budgeted بودجه
appropriation symbol کد بودجه
budget بودجه
budget line خط بودجه
unfunded بی بودجه
administrative budget بودجه اداری
cyclical budget بودجه دورانی
budget surplus مازاد بودجه
budget cycle گردش بودجه
budget process مراحل بودجه
budget deficit کسر بودجه
budget determinant تعیین بودجه
budget credit اعتبار بودجه
budget process فرایند بودجه
budget surplus اضافه بودجه
cyclical budget بودجه ادواری
budget cycle مراحل بودجه
budgetary appropriations تخصیص بودجه
budgetary control کنترل بودجه
budget data اطلاعات بودجه
margins بودجه احتیاطی
margin بودجه احتیاطی
state budget بودجه دولت
budgetary مربوط به بودجه
budget deficit کسری بودجه
operating budget بودجه عملیاتی
budget period زمان بودجه
household budget بودجه خانوار
government dificit surplus کسر بودجه
budget execution اجرای بودجه
variable budget بودجه متغیر
national budget بودجه ملی
budget balance تعادل بودجه
budget constraint محدودیت بودجه
appropriation limitation محدودیت بودجه
budget comittee گروه بودجه
budget bureau دفتر بودجه
current budget بودجه جاری
deficit کسر بودجه
appropriation اختصاص بودجه
budget period دوره بودجه
flexible budget بودجه متغیر
budget expenditures مخارج بودجه
cash budget بودجه نقدی
deficits کسر بودجه
budget balance توازن بودجه
budget ceiling سقف بودجه
preliminary budget بودجه ابتدائی
capital budget بودجه تاسیساتی
government budget بودجه دولت
budgeting بودجه ریزی
family budget بودجه خانواده
military funds بودجه نظامی
municipal budget بودجه شهرداری
family budget بودجه خانوار
financial budget بودجه مالی
development budget بودجه عمرانی
preliminary budget بودجه مقدماتی
annual budget بودجه سالانه
capital budget بودجه سرمایهای
fixed budget بودجه ثابت
program budget بودجه برنامهای
unbalanced budget بودجه نامتوازن
unified budget بودجه واحد
balanced budget بودجه متوازن
subscriber 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscribers 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
guided propagation تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
apportionment واگذاری سهمیه بودجه
cyclically balanced budget بودجه متوازن ادواری
operating budget بودجه بهره برداری
command budget estimate براورد بودجه یکان
balanced budget theorem قضیه بودجه متوازن
budgeter تهیه کننده بودجه
capital budgeting بودجه بندی سرمایه
deficit financing تامین کسر بودجه
national economic budget بودجه اقتصادی ملی
flexible budget بودجه انعطاف پذیر
The budget deficit of 1980 . کسر بودجه سا ل1980
budget classification طبقه بندی بودجه
budget directive دستورالعمل تهیه بودجه
budgeteer تهیه کننده بودجه
naval appropriation bill بودجه نیروی دریایی
vomer استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
shareware نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
deficit financing تامین مالی از راه کسر بودجه
The welfare budget has been cut down. از بودجه رفاهی مقداری زده اند
budgetary control کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
competroller سازمان کنترل اسناد و بودجه و اعتبارات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com