Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
imperialistic
مبنی برطرفداری از حکومت امپریالیستی
Other Matches
imperialist
طرفدار حکومت امپریالیستی استعمار طلب
machiavelian
مبنی براین عقیده سیاسی که برای برپاکردن یک حکومت نیرومند تقلب را نباید
internationalism
روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود
czarism
حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
hagiarchy
حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
technocracy
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracies
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
theocracies
حکومت خدا حکومت روحانیون
theocracy
حکومت خدا حکومت روحانیون
autocracy
حکومت مطلق حکومت استبدادی
civicism
اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
home rule
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
heptarchical
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
heptarchic
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
martial law
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
bassedon or basedupon
مبنی بر
based
مبنی
expressive of
مبنی بر
nonary
مبنی بر عد د نه
based on
مبنی بر
denoting
مبنی بر
reposing upon
مبنی بر
selectively
مبنی بر انتخاب
to the effect that
مبنی براینکه
fratricidal
مبنی بربرادرکشی
theorematic
مبنی بر قاعده
sophistic
مبنی بر مغالطه
geomantic
مبنی بر رمل
impostrous
مبنی بر شیادی
selective
مبنی بر انتخاب
inversive
مبنی بر قلب
abstentious
مبنی برپرهیزکاری
investigative
مبنی بر رسیدگی
condolatory
مبنی برهمدردی
deprecative
مبنی بربیمیلی
visitorial
مبنی بر سرکشی
heretical
مبنی برفساد
dualistic
مبنی برخداشناس
castigatory
مبنی برتنبیه
empiric
مبنی بر تجربه
equivocatory
مبنی برایهام
euphuistic
مبنی برتصنع
usurious
مبنی بررباخواری
egotistic
مبنی بر خودپسندی
irreverential
مبنی بر بی حرمتی
octonary
مبنی برهشت
paraphrastic
مبنی برتفسیر
prophetic
مبنی بر پیشگویی
octonal
مبنی برهشت
polytheeistic
مبنی بر شرک
polytheistic
مبنی بر شرک
ill advised
مبنی بر بی اطلاعی
observational
مبنی بر مشاهده
ill-advised
مبنی بر بی اطلاعی
purposive
مبنی برمنظور
suppositional
مبنی بر فرض
causal
مبنی بر سبب
matricidal
مبنی بر مادرکشی
revocatory
مبنی بر فسخ
licentious
مبنی بر هرزگی
monometallic
مبنی بر یک فلز
mediatorial
مبنی بر میانجیگری
misogynic
مبنی بربیزاری از زن
sensuous
مبنی بر لذات جسمانی
commutative
مبنی بر تبدیل یامبادله
censorial
مبنی بر بازرسی مطبوعات و
investigatory
تحقیقی مبنی بر رسیدگی
naturalistic
مبنی بر طبیعت بازی
acclamatory
مبنی برهلهله و تحسین
documentary
مبنی بر مدرک یا سند
egoistic
مبنی بر اثصول خودپرستی
appreciatively
مبنی بر قدردانی قدرشناس
appreciative
مبنی بر قدردانی قدرشناس
individualistic
مبنی بر استقلال تکی
documentaries
مبنی بر مدرک یا سند
sensuously
مبنی بر لذات جسمانی
sentimental
مبنی بر احساسات یا عقیده
deliberative
مبنی بر تامل و مشاوره
cavilling
مبنی برخرده گیری
compatriotic
مبنی برهم میهنی
in perspective
مبنی براصول منافرومرایا
papistic
مبنی برپاپ پرستی
historic
معروف مبنی بر تاریخ
phonologic
مبنی بر صدا شناسی
polygamic
مبنی بر تعدد ازواج
precrastinative
مبنی بر مسامحه یا تعلل
procrastinatory
مبنی برمسامحه یاتعلل
rationalistic
مبنی براصالت عقل
pantheistic
مبنی بر وحدت وجود
resumptive
مبنی برادامه یاتجدید
retrocessive
مبنی برواگذاری ثانوی
rose coloured
مبنی برخوش بینی
scepsis
فلسفه مبنی برتردید
skepsisŠskepticŠetc
فلسفه مبنی برتردید
orthoepic
مبنی بر درست خوانی
oblatory
مبنی بر نذر یا هدیه
negotiatory
مبنی بر معامله یا گفتگو
documental
مبنی برمدرک یاسند
inquisitorial
مبنی بربازجویی زیاد
elenctic
مبنی برتکذیب منطقی
rationalistic
مبنی براستدلال عقلی
a posteriori
مبنی بر تجربه و مشاهده
royalistic
مبنی برسلطنت خواهی
illusional
مبنی باشتباه بینائی
well intentioned
مبنی بر نیت خوب
insinuative
مبنی بر خود شیرینی
irrepentant
مبنی بر عدم پشیمانی
negatory
مبنی بر نفی یا انکار
soritical
مبنی برقیام مسلسل
intuitive
مبنی بردرک یا انتقال مستقیم
doctrinal
عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
pre-emptive
عمل مبنی بر اخذ شفعه
associational
مبنی بر شرکت یا معاشرت متداعی
traditional
مبنی بر حدیث یا خبر باستانی
pluviometric
مبنی بر سنجش مقدار بارندگی
evidentiary
مبنی برمدرک مدرک دار
petitory
مبنی بردادخواهی نسبت به مالکیت
slaughterous
مبنی بر خونریزی و کشتار کشنده
atheistical
مبنی برانکار هستی خدا
federative
مبنی بر سازمان کشورهای متحد
consensual
مبنی بر رضایت طرفین رضایتی
humoristic
مبنی بربذله گویی یا فکاهی نویسی
ritualistic
مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
iconoclastic
مبنی بر بت شکنی یا شمایل ویران کنی
abjuratory
پیمان شکنی مبنی بر نقض عهد
euphonical
مبنی برخوش صدایی یاسهولت ادا
renunciative
مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
renunciatory
مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
revisional
مبنی برتجدید نظر یا تجدید چاپ تازه
deistic
مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
deistical
مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
catechetical
مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
prefectorial
مبنی براموزشگاه بدست مشتی ازشاگردان یا مبصران
traditinal
مبنی بر حدیث یاخبر روایت شده نقلی
empircism
روش و فرضیهای که مبنی برتجربه و ازمایش باشد
communalistic
مبنی برحکومت بوسیله استقلال داخلی بخش ها
plebiscitary
وابسته به اراعموم اهالی مبنی بر یا افهارعقیده عامه
augural
تفالی مبنی بر پیشگویی حاکی از خیر یا شر در اینده
prefectoral
مبنی براداره اموزشگاه بدست مشتی ازشاگردان یامبصران
radicalism
روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
autonomy
خودمختاری حاکمیت ملی مبنی براستقلال اقتصادی و سیاسی خودگردانی
plene administrative preter
دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
monroe doctrine
سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
government
حکومت
administrations
حکومت
raj
حکومت
administration
حکومت
gynarchy
حکومت زن
governments
حکومت
dominion
حکومت
gynocracy
حکومت زن
govern
حکومت کردن
rule
حکومت کردن
nomocracy
حکومت قانونی
parliamentarism
حکومت پارلمانی
reigned
حکومت حکمفرمایی
coalition government
حکومت ائتلافی
rule
حکومت سلطه
central government
حکومت مرکزی
tyranny
حکومت ستمگرانه
despotic rule
حکومت استبدادی
constitutionalism
حکومت مشروطه
constitutional government
حکومت مشروطه
reigns
حکومت حکمفرمایی
governed
حکومت کردن
czarisme
حکومت قیصری
czarisme
حکومت تزاری
democratic government
حکومت ملی
governs
حکومت کردن
despotic rule
حکومت مطلقه
caesarism
حکومت مطلقه
home rule
حکومت داخلی
home rule
حکومت ملی
hierocracy
حکومت روحانیون
theocracies
حکومت مذهب
police states
حکومت پلیسی
hagiocrasy
حکومت مقدسان
tyranny
حکومت استبدادی
gynocracy
حکومت زنان
gynecocracy
حکومت نسوان
local government
حکومت محلی
dictatorships
حکومت استبدادی
kakistocracy
بدترین حکومت
aristocracy
حکومت اشرافی
aristocracies
حکومت اشرافی
martial rule
حکومت نظامی
dictatorship
حکومت استبدادی
gynecocracy
حکومت زنان
gynaecocracy
حکومت زنان
governorship
حکومت حکمرانی
fair arbitration
حکومت عدل
technocracy
حکومت اربابان فن
condominium
حکومت مشترک
condominiums
حکومت مشترک
enemy state
حکومت دشمن
mobocracy
حکومت رجاله ها
dyarchy
حکومت دومجلسی
dyarchy
حکومت دوپادشاه
duumvirate
حکومت دو نفری
federal government
حکومت متحده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com