English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
agape مبهوت متعجب با دهان باز درشگفت
Other Matches
To be flabbergasted (bewildered). انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
slaver گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
slaver اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
admire درشگفت شدن
To pass the news by word of mouth . خبری را در دهان به دهان پخش کردن
rictus گشادی دهان چاک دهان پرندگان
wondered اعجوبه درشگفت شدن
wonder اعجوبه درشگفت شدن
wonders اعجوبه درشگفت شدن
to a at sontething ازجیزی درشگفت شدن
wondering اعجوبه درشگفت شدن
admired درشگفت شدن تعجب کردن
admires درشگفت شدن تعجب کردن
to be filled with a تحسین کردن درشگفت شدن
stomal دهان دار وابسته به دهان
kiss of life تنفس مصنوعی دهان به دهان
amazed متعجب
wide-eyed متعجب
wide eyed متعجب
expired air method روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
swan متعجب شدن
surprise متعجب کردن
admire متعجب ساختن
surprises متعجب کردن
swans متعجب شدن
openmouthed متعجب و متحیر
i was filled with wonder متعجب شدم
eyes pop out <idiom> خیلی متعجب شدن
I was stunned ( shocked , flabbergasted ) . خشکم زد (متعجب ومبهوت )
to be at a loss متعجب و متحیر بودن
taken aback <idiom> ناگهانی متعجب شدن
put (something) past someone (negative) <idiom> ازکار شخص متعجب شدن
surprise متعجب ساختن غافلگیر کردن
surprize متعجب ساختن غافلگیر کردن
surprises متعجب ساختن غافلگیر کردن
admired متحیر کردن متعجب ساختن
admires متحیر کردن متعجب ساختن
I was petrified. دود از کله ام بلند شد ( بی نهایت متعجب شدم )
at a nonplus مبهوت
rabbiter مبهوت
besotted مبهوت
aghast مبهوت
swimmy مبهوت
confounded مبهوت
besot مبهوت کردن
to reduce to a nonplus مبهوت حیران
thunder struck مات مبهوت
perplexed مبهوت پیچیده
flabbergast مبهوت کردن
astound مبهوت کردن
thunderstruck مات و مبهوت
open-mouthed مبهوت پرخور
astounding <adj.> مبهوت کننده
gobsmacking [British] [colloquial] [amazing] <adj.> مبهوت کننده
marvellous [British] <adj.> مبهوت کننده
marvelous [American] <adj.> مبهوت کننده
prodigious <adj.> مبهوت کننده
startling <adj.> مبهوت کننده
wondrous <adj.> مبهوت کننده
stupendous <adj.> مبهوت کننده
wonderful <adj.> مبهوت کننده
open mouthed مبهوت پرخور
amazing <adj.> مبهوت کننده
astounding مبهوت کردن
disconcert مبهوت کردن
astonishing <adj.> مبهوت کننده
quizzical مبهوت مات
disconcerted مبهوت کردن
admirable <adj.> مبهوت کننده
disconcerts مبهوت کردن
astounds مبهوت کردن
astounded مبهوت کردن
quizzically مبهوت مات
bedazzle مات و مبهوت کردن
confused سر در گم دست پاچه مات و مبهوت
thunderstrike صاعقه زدن مبهوت شدن
knock off one's feet <idiom> متعجب کسی (دست کسی رادرحنا گذاشتن)
jib دهان
jibbed دهان
jibs دهان
OS دهان
potato box دهان
astomatous بی دهان
polystome دهان
polystomatous دهان
puss دهان
astomatal بی دهان
mouths دهان
mouthing دهان
mouth دهان
slobbered اب دهان
jibbing دهان
slobbering اب دهان
chops دهان
gobs دهان
gob دهان
slobber اب دهان
unmuffle دهان
mouthed دهان
saliva اب دهان
slobbers اب دهان
spittle اب دهان
microstomous کوچک دهان
neb پوزه دهان
stomatic شبیه دهان
fomalhaut دهان ماهی
mum's the word <idiom> دهان قرص
gymnostomous برهنه دهان
insalivate اب دهان زدن به
slobbered دهان را اب انداختن
mouthy دهان دار
say a mouthful <idiom> حرف دهان پر کن
openmouthed دهان باز
stomatal وابسته به دهان
stomatous دهان دار
stomatitis ورم دهان
mouth-watering دهان آب انداز
stomatal دهان دار
stoma شکاف دهان
to shut up دهان بستن
toho دهان ببر
rictus چاک دهان
mouthwash دهان شویه
mouthwashes دهان شویه
peroral از راه دهان
widemouthed دهان باز
stomatology دهان پزشکی
slobber دهان را اب انداختن
mouthing در دهان گذاشتن
reeking بخار دهان
reeked بخار دهان
reek بخار دهان
reeks بخار دهان
fetid گند دهان
oral از راه دهان
halitosis گند دهان
orals از راه دهان
mouthed در دهان گذاشتن
mouth در دهان گذاشتن
gag دهان باز کن
spit اب دهان خدو
palates سقف دهان
gags دهان باز کن
spits اب دهان خدو
gagging دهان باز کن
palate سقف دهان
gagged دهان باز کن
throat صدا دهان
cyclostomatous دهان گرد
mouths در دهان گذاشتن
scolded ادم بد دهان
slobbers دهان را اب انداختن
scolds ادم بد دهان
astomatal فاقد دهان
scold ادم بد دهان
cyclostomate دهان گرد
slobbering دهان را اب انداختن
throats صدا دهان
gagged دهان بند بستن
xerostomia خشکی دهان [پزشکی]
gag دهان بند بستن
gagging دهان بند بستن
To muzzle the people. دهان مردم را بستن
muzzling دهان بند دهنه
muzzles دهان بند دهنه
muzzled دهان بند دهنه
slobbering اب دهان روان ساختن
slobbers اب دهان روان ساختن
muzzle دهان بند دهنه
ejaculated از دهان بیرون پراندن
gags دهان بند بستن
trap نیرنگ فریب دهان
squiggles در دهان قرقره کردن
squiggle در دهان قرقره کردن
trap دهان [اصطلاح روزمره]
chops دهان [اصطلاح روزمره]
pie hole [American E] دهان [اصطلاح روزمره]
jaws دهان [اصطلاح روزمره]
maw دهان [اصطلاح روزمره]
gob [British E] دهان [اصطلاح روزمره]
bazoo [American E] دهان [اصطلاح روزمره]
yap [American E] دهان [اصطلاح روزمره]
halitosis بدبویی دهان [پزشکی]
throw to the wolves <idiom> به دهان گرگ انداختن
slobbered اب دهان روان ساختن
bad breath بدبویی دهان [پزشکی]
fetor oris بدبویی دهان [پزشکی]
dry mouth syndrome خشکی دهان [پزشکی]
dry mouth خشکی دهان [پزشکی]
cake-hole [British E] دهان [اصطلاح روزمره]
mush [British E] دهان [اصطلاح روزمره]
socket کام [سقف دهان]
ejaculating از دهان بیرون پراندن
ejaculates از دهان بیرون پراندن
screw up غنچه کردن دهان
ejaculate از دهان بیرون پراندن
drools اب از دهان تراوش شدن
sound off مزه دهان کسیرافهمیدن
spiracular شبیه سوراخ دهان
drooling اب از دهان تراوش شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com