Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
perplexed
مبهوت پیچیده
Other Matches
cisc
مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
rabbiter
مبهوت
besotted
مبهوت
swimmy
مبهوت
aghast
مبهوت
confounded
مبهوت
at a nonplus
مبهوت
open mouthed
مبهوت پرخور
marvellous
[British]
<adj.>
مبهوت کننده
flabbergast
مبهوت کردن
startling
<adj.>
مبهوت کننده
prodigious
<adj.>
مبهوت کننده
marvelous
[American]
<adj.>
مبهوت کننده
open-mouthed
مبهوت پرخور
gobsmacking
[British]
[colloquial]
[amazing]
<adj.>
مبهوت کننده
admirable
<adj.>
مبهوت کننده
amazing
<adj.>
مبهوت کننده
astonishing
<adj.>
مبهوت کننده
astounds
مبهوت کردن
astounded
مبهوت کردن
astound
مبهوت کردن
disconcerts
مبهوت کردن
disconcerted
مبهوت کردن
disconcert
مبهوت کردن
besot
مبهوت کردن
astounding
<adj.>
مبهوت کننده
astounding
مبهوت کردن
quizzically
مبهوت مات
stupendous
<adj.>
مبهوت کننده
wonderful
<adj.>
مبهوت کننده
wondrous
<adj.>
مبهوت کننده
thunderstruck
مات و مبهوت
to reduce to a nonplus
مبهوت حیران
quizzical
مبهوت مات
thunder struck
مات مبهوت
bedazzle
مات و مبهوت کردن
confused
سر در گم دست پاچه مات و مبهوت
thunderstrike
صاعقه زدن مبهوت شدن
agape
مبهوت متعجب با دهان باز درشگفت
To be flabbergasted (bewildered).
انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
deep
<adj.>
پیچیده
perplexing
پیچیده
wreathy
پیچیده
jigsaw
پیچیده
jigsaws
پیچیده
crabby
پیچیده
tangled
پیچیده
intricate
پیچیده
verticillate
پیچیده
wrapped
پیچیده
obscurant
پیچیده
metaphsical
پیچیده
intorted
در هم پیچیده
implex
پیچیده
gordian
پیچیده
sigmoid
پیچیده
sophisticate
پیچیده
revolute
پیچیده
crackly
پیچیده
in a tangle
پیچیده
tortile
پیچیده
crimpy
پیچیده
restiform
پیچیده
complicated
پیچیده
indirect
پیچیده
complex
:پیچیده
muffled
پیچیده
complex
پیچیده
complexes
پیچیده
complexes
:پیچیده
abstruse
پیچیده
involved
پیچیده
curly chip
براده پیچیده
convolute
بهم پیچیده
complicacy
کار پیچیده
ballast
فرمولهای پیچیده
twisted strata
لایههای پیچیده
interlaced
بهم پیچیده
reels
نخ پیچیده بدورقرقره
writhen
درهم پیچیده
convoluted
بهم پیچیده
wound
پیچیده شدن
involute
پیچیده شدن
wounding
پیچیده شدن
wounds
پیچیده شدن
complex multiplet
چندتایی پیچیده
ravel
چیز در هم پیچیده
reel
نخ پیچیده بدورقرقره
reeled
نخ پیچیده بدورقرقره
reeling
نخ پیچیده بدورقرقره
complex system
سازگان پیچیده
complex system
سیستم پیچیده
complicating
پیچیده کردن
perplexingly
بطور پیچیده
rolled
چیز پیچیده
roll
چیز پیچیده
intricately
بطور پیچیده
complicate
پیچیده کردن
complicates
پیچیده کردن
recondite
عمیق پیچیده
complexities
پیچیده شدن
complexity
پیچیده شدن
rolls
چیز پیچیده
microcircuit
مدار مجتمع پیچیده
entangle
گیرانداختن پیچیده کردن
twisted pair
جفت پیچیده شده
complexly
بطور پیچیده یا مخلوط
sinistrorse
چپ پیچ پیچیده از چپ براست
can of worms
<idiom>
مشکل پیچیده وسردرگم
sinistrorsal
چپ پیچ پیچیده از چپ براست
convolve
بهم پیچیده شدن
unintelligible
پیچیده غیر صریح
the matter is perplexed
مطلب پیچیده است
crump
پیچیده چین دار
volute
طومار پیچیده طوماری
twisted pair cable
کابل زوج بهم پیچیده
plexiform
شبیه خزههای درهم پیچیده
plexus
چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
simple
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
It is an extremely complicated problem.
مسأله بسیار پیچیده ایست
intricate design
نقش پیچیده، درهم و مشکل
daedal
دارای هوش اختراع پیچیده
simpler
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
hassocks
کلاله علف درهم پیچیده
hassock
کلاله علف درهم پیچیده
complex instruction set computer
کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
simplest
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
cisc
کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
The human brain is a complex organ .
مغز انسان عضو پیچیده یی است
baluster-side
[شکلی شبیه بالشتک پیچیده شده]
diffusion
روش انتقال به سط وح زیرین مدار پیچیده
quads
سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
quad
سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
advanced
بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
complex
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complexes
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
cmos
طراحی مدار پیچیده و روشهای ساخت
complementary metal oxide semiconductor
طرح مدار پیچیده و روش ساخت
primitive
برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی
quadrangles
سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
quadrangle
سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
advanced
برنامهای با الگوهای پیچیده برای کاربر با تجربه
stop hit
ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
DSP
مدار پیچیده مخصوص برای تغییر سیگنالهای دیجیتال
coordination
سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
coordinate
سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
angle-volute
[طومار پیچیده شده در گوشه سرستون یونی و کرنتی]
shields
کابل با دو سیم مسی عایق که دور هم پیچیده شده اند
tessellate
کاهش شکل پیچیده به مجموعهای از اشکال ساده تر معمولاگ مثلث
buff stick
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
primitive
تابع ابتدایی که برای تولید تابعهای پیچیده تر به کار می رود. 2-
shield
کابل با دو سیم مسی عایق که دورهم پیچیده شده اند
shield
کابل با دو سیم مسی عایق که دور هم پیچیده شده اند
shields
کابل با دو سیم مسی عایق که دورهم پیچیده شده اند
roller bandage
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
ate
که میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را در مورد خطاها یا اشتباهها بررسی کند
swob
چوبی که برسران پنبه یا اسفنج پیچیده برای پاک کردن بکاربرن
mysticism
در عرصه سیاست به استفاده ازروشهای پیچیده و اسرارامیزدر تاسیسات سیاسی اطلاق میشود
VBA
زبان ماکرو پیچیده ساخت ماکروسافت با کمک ابزار برنامه سازی Visual Basic
Agricultural Order
سرستون
[سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
rollpin
پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
Shockwave
سیستم سافت Maecromedia که به جستجو گر وب امکان نمایش جلوههای پیچیده چند رسانهای میدهد
dip
خصوصیت استاندارد برای بستههای مداری پیچیده که ازدوردیف سوزنهای متصل در هر طرف استفاده میکند
cybernation
کاربرد کامپیوترهای تزویج شده با ماشین الات خودکاربه منظور کنترل و انجام عملیات پیچیده
dips
خصوصیت استاندارد برای بستههای مداری پیچیده که ازدوردیف سوزنهای متصل در هر طرف استفاده میکند
transfix
میخکوب کردن مبهوت کردن
amazes
مبهوت کردن مات کردن
amaze
مبهوت کردن مات کردن
gate
تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
gates
تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
rf
ورقه نازک فلزی که اطراف یک کابل پیچیده شده که مانع ارسال سیگنالهای واسط فرکانس رادیویی میشود
DIL
مشخصه استاندارد برای بستههای مدار پیچیده که از دو ردیف موازی سوزنهای متصل در هر طرف تشکیل شده است
to perplex a person
کسیرا گیج یا حیران کردن کسیرا سرگشته یا مبهوت کردن
cable drum
قرقره استوانه شکلی که کابل کنترل به دور ان پیچیده شده و مقدار کابلی که با هرچرخش دسته حرکت میکند راافزایش میدهد
locknut
مهرهای که وقتی بدورپیچ پیچیده شود قفل میشود مهره قفل شو
downward
توانایی سیستم کامپیوتر پیچیده برای کار با یک کامپیوتر ساده
sack race
مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
plotter
نرم افزار مخصوص که دستورات ساده را به دستورات پیچیده کنترلی تبدیل میکند تا رسام را هدایت کند
automatic
کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
automatics
کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
plotters
نرم افزار مخصوص که دستورات ساده را به دستورات پیچیده کنترلی تبدیل میکند تا رسام را هدایت کند
Type cable
دو سیم پیچیده شده برای سیم تلفن
databases
مجموعه پیچیده از فایل ها یا دادههای ذخیره شده به صورت ساخت یافته در یک حافظه بزرگ که توسط یک یا چند کاربر در ترمینالهای مختلف قابل دستیابی است
database
مجموعه پیچیده از فایل ها یا دادههای ذخیره شده به صورت ساخت یافته در یک حافظه بزرگ که توسط یک یا چند کاربر در ترمینالهای مختلف قابل دستیابی است
detects
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detect
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detected
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detecting
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
complexes
طراحی CPU که در آن مجموعه دستورات حاوی چنیدن دستور طولانی و پیچیده است که برنامه نویسی را ساده تر میکند ولی سرعت را کم میکند
complex
طراحی CPU که در آن مجموعه دستورات حاوی چنیدن دستور طولانی و پیچیده است که برنامه نویسی را ساده تر میکند ولی سرعت را کم میکند
ethernet
شبکه توپولوژی ستاره که از کابل جفت سیم پیچیده شده استفاده میکند و داده را تا مگابایت ارسال میکند. معمولاگ Baset نامیده میشود
language
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
scan
فرآیند تبدیل سیگنال ویدیویی بهم پیچیده به سیگنال صاف یا یک سیگنال مرکب به سیگنال جدای RGB
scans
فرآیند تبدیل سیگنال ویدیویی بهم پیچیده به سیگنال صاف یا یک سیگنال مرکب به سیگنال جدای RGB
scanned
فرآیند تبدیل سیگنال ویدیویی بهم پیچیده به سیگنال صاف یا یک سیگنال مرکب به سیگنال جدای RGB
wires
روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
wire
روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
Mamluk Carpets
فرش مملوک
[ریشه این نام مربوط به سربازان و درباریان مصر و سوریه قدیم می باشد. طرح های اولیه آن بصورت نقوش هندسی پیچیده به همراه ترنجی بزرگ بافته شده اند.]
false selvage
شیرازه تقلبی
[هر نوع نخ اضافی که جزء پودهای اصلی نبوده و بدلیل تزئین و یا پوشاندن پارگی ها در محل شیرازه بدور تار پیچیده شود از این دسته محسوب شده و کاهش اصالت فرش را به همراه دارد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com