English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 42 (3 milliseconds)
English Persian
sufferer متحمل
sufferers متحمل
sustainer متحمل
Other Matches
defrayed متحمل شدن
defrays متحمل شدن
sustain متحمل شدن
sustained متحمل شدن
sustains متحمل شدن
tolerantly شخص متحمل
stick out متحمل شدن
pass through متحمل شدن
defraying متحمل شدن
defray متحمل شدن
tolerant شخص متحمل
obtrude متحمل شدن بر
obtruded متحمل شدن بر
bolsterup متحمل شده
obtrudes متحمل شدن بر
obtruding متحمل شدن بر
to sustain a loss متحمل خسارت شدن
probable error خطای متحمل [ریاضی]
ultimate bearing capacity حداکثر فشار متحمل پی
undergone متحمل چیزی شدن
put up متحمل شدن برگزیدن
put-up متحمل شدن برگزیدن
undergo متحمل چیزی شدن
undergoes متحمل چیزی شدن
undergoing متحمل چیزی شدن
To go to great expenses . خرج زیادی را متحمل شدن
bearing support تکیه گاه متحمل بار
incur متحمل شدن وارد امدن
incurred متحمل شدن وارد امدن
incurs متحمل شدن وارد امدن
incurring متحمل شدن وارد امدن
To incur some heavy expenses. مبلغی غلتیدن (متحمل یا متضرر شدن )
To experience great hardships. سختیها ومشقات بسیاری را تجربه کردن (متحمل شدن )
working lead بار یا نیرویی که ساختمان یاجزیی از ان هنگام کارکردمعمولی متحمل میشود
landing wires سیمهایی برای متحمل شدن نیروهای وارد بر سازه هواپیما در حال فرود
lift wire سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
lift strut پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
disclaimer عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
disclaimers عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com