Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English
Persian
receiver
متصدی دریافت
receivers
متصدی دریافت
Other Matches
necrologist
متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher
متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
taximan
متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
DSR
سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
checks
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
acknowledges
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
cryptoperiod
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
quartermaster
متصدی
quartermasters
متصدی
operator
متصدی
incumbents
متصدی
vacant
بی متصدی
runner
متصدی
clerks
متصدی
clerk
متصدی
runners
متصدی
responsible
متصدی
incumbent
متصدی
in charge
متصدی
user
متصدی
operators
متصدی ها
operators
متصدی
operator
متصدی
users
متصدی ها
warden
متصدی
machine operator
متصدی ماشین
officer
مامور متصدی
turf accountants
متصدی شرطبندی
operator console
پیشانه متصدی
curators
نگهبان متصدی
curator
نگهبان متصدی
fitter
متصدی نصب
fitters
متصدی نصب
supplier
متصدی ملزومات
officers
مامور متصدی
litter bearer
متصدی برانکارد
suppliers
متصدی ملزومات
harbour master
متصدی بندر
groundskeeper
متصدی زمین
freshwater king
متصدی اب شیرین کن
ammunition handler
متصدی مهمات
cataloger
متصدی کاتالوگ
cataloguer
متصدی کاتالوگ
chartulary
متصدی بایگانی
infirmarian
متصدی بیمارستان
acting
کفیل متصدی
adman
متصدی اعلانات
unattended
بدون متصدی
operator
متصدی دستگاه
auctioneer
متصدی مزایده
auctioneer
متصدی حراج
auctioneers
متصدی مزایده
auctioneers
متصدی حراج
time keeper
متصدی اوقات
winch driver
متصدی دوار
operator
متصدی ماشین
yard man
متصدی محوطه
operators
متصدی ماشین
operators
متصدی دستگاه
receptionist
متصدی پذیرش
salespersons
متصدی فروش
salesperson
متصدی فروش
salespeople
متصدی فروش
operator command
فرمان متصدی
radar operator
متصدی رادار
radioman
متصدی بی سیم
radar man
متصدی رادار
signal man
متصدی علائم
signalman
متصدی علائم
radio operator
متصدی بی سیم
radarman
متصدی رادار
ruling
رایج متصدی
rulings
رایج متصدی
army postal clerk
متصدی پست ارتشی
biddy
متصدی نظافت خانه
boiler maker
متصدی دیگ بخار
heaters
متصدی گرم کردن
heater
متصدی گرم کردن
stevedore
متصدی بارگیری و تخلیه
church warden
متصدی دارایی کلیسا
pressmen
متصدی ماشین چاپ
ammunition handler
متصدی جابجایی مهمات
officers
متصدی ضابط عدلیه
pressman
متصدی ماشین چاپ
officer
متصدی ضابط عدلیه
stevedores
متصدی بارگیری و تخلیه
titular
متصدی دارای عنوانی
liquidator
متصدی امورتصفیه شرکت
turf accountant
متصدی شرط بندی
common carrier
متصدی حمل ونقل
watertender
متصدی مخازن اب ناو
orchardman
متصدی باغ میوه
orchardist
متصدی باغ میوه
oilking
متصدی سوخت و اب کشتی
my p
متصدی پیش ازمن
mess treasurer
متصدی صندوق باشگاه
majordomo
متصدی امور خانوادگی
carrier
متصدی حمل و نقل
carriers
متصدی حمل و نقل
peripheral equipment operator
متصدی تجهیزات جانبی
plate layer
متصدی تعمیر خط اهن
prontonotary
متصدی امضاء احکام
word processing operator
متصدی پردازش کلمه
wagoner
متصدی حمل ونقل
titular charge daffaires
متصدی شغل سیاسی
time keeper
متصدی اوقات کار
teletypist
متصدی دوره نگاره
stoker
متصدی سوخت کوره
prothonotary
متصدی امضاء احکام
liftman
اسانسورچی متصدی اسانسور
keypunch operator
متصدی منگنه زنی
forwarder
متصدی حمل و نقل
fish warden
متصدی امور شیلات
forwarding agent
متصدی حمل ونقل
hold captain
متصدی انبار کشتی
data entry operator
متصدی داده دهی
contracting officer
افسر متصدی پیمان
liquidators
متصدی امورتصفیه شرکت
weeder
متصدی چیدن علف هرزه
stevedores
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedores
متصدی بارگیری و حمل و نقل
pointers
متصدی کنترل درجه توپ
signal box
توقف گاه متصدی علائم
stevedore
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
machinists
ماشینیست متصدی دستگاه تراش
to put in possession
مالکیت دادن متصدی کردن
bee-keepers
متصدی نگهداری از زنبور عسل
time keeper
متصدی ثبت اوقات کار
throttleman
متصدی دستگیره سرعت ناو
blast furnaceman
مسئول یا متصدی کوره بلند
billposter
متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
stickboy
متصدی نگهداری چوبهای هاکی
stenotypisht
متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
vigorish
سود متصدی شرط بندی
signal boxes
توقف گاه متصدی علائم
bee-keeper
متصدی نگهداری از زنبور عسل
proetor
متصدی امور قضایی وکشوری
checkman
متصدی کنترل اب دیگ بخار
account executive
متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
machinist
ماشینیست متصدی دستگاه تراش
harbour master
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
pantler
متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
engineman
درجه دار متصدی موتور
pointer
متصدی کنترل درجه توپ
firemen
متصدی اتش خانه موتور
forwarder's receipt
رسید متصدی حمل و نقل
fireman
متصدی اتش خانه موتور
gamekeepers
متصدی جانوران شکاری قرقچی
gamekeeper
متصدی جانوران شکاری قرقچی
stevedore
متصدی بارگیری و حمل و نقل
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
clerk of the scale
متصدی توزین سوارکار ووسایلش پس از مسابقه
common carrier
متصدی حمل ونقل حامل مشترک
major-domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domos
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
vertical control operator
متصدی اندازه گیری تراز وارتفاع
major domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
pollster
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
pollsters
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
lictor
پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
king of arms
متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
master of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
hotwalker
متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
pointer
متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
pointers
متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
aviarist
کسی که مرغداری میکند متصدی مرغان
sacristan
متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
masters of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
brakeman
متصدی ترمز ماشین وترن وغیره
sacrist
متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
verderor
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
verderer
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
raid clerk
نگهبان یا متصدی مرکزاطلاعات سیستم اعلام خطرهوایی
verger
متصدی نشان دادن محل جلوس مردم در کلیسا
propety man
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
property master
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
lord of misrule
متصدی وسرپرست تفریحات ونمایشات مخصوص عید تولد مسیح
parish clerk
کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
comprehensions
دریافت
apprehensions
دریافت
apprehension
دریافت
sentience
دریافت
mental perception
دریافت
apperception
دریافت
delivery
دریافت
percipience
دریافت
comprehension
دریافت
receiving
دریافت
collection
دریافت
discernment
دریافت
collections
دریافت
receptions
دریافت
reception
دریافت
deliveries
دریافت
synecdoche
هم دریافت
receipt
دریافت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com