English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
hostile متعلق به دشمن خصومت امیز
Other Matches
antagonistic خصومت امیز رقابت امیز
inimically بطور خصومت امیز
hostile خصومت امیز متخاصم
battle royal نزاع سخت کشمکش خصومت امیز
evasive steering اجتناب از زیردریایی دشمن حرکت اجتناب امیز ناو
gall حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
to triumph over the enemy برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
radio countermeasures اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio deception گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
hits اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejects عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
enemy alien طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
reject عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejected عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
close up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
rat race عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
penetration نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
ill will خصومت
enmity خصومت
antagonism خصومت
enemity خصومت
hostility خصومت
hostilities خصومت
bad blood خصومت
virulence خصومت
adverseness خصومت
breaching رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
rancour خصومت دیرین
cobelligerent شریک درتجاوز یا خصومت
rancor بدخواهی خصومت دیرین
espionage جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
close in security برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
rencounter با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencontre با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
siege mentality احساس مورد حمله و خصومت بودن
trickiest خدعه امیز مهارت امیز
trickier خدعه امیز مهارت امیز
tricky خدعه امیز مهارت امیز
expostulatory سرزنش امیز تعرض امیز
gratulant تهنیت امیز تبریک امیز
admonitory نصیحت امیز توبیخ امیز
incriminatory تهمت امیز اتهام امیز
suasive ترغیب امیز تحریک امیز
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
evasion اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasions اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
identification friendly or foe سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
hostile track تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganizes به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizing به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganises به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganised به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
thereof متعلق به ان
thereof=of that متعلق به ان
appurtenant متعلق
anaclitic متعلق به
dependent متعلق
hereof متعلق باین
hempen متعلق به شاهدانه
hypnic متعلق بخواب
conventual متعلق بخانقاه
chromic متعلق به کرومیوم
bridal متعلق بعروس
heraldic متعلق به منادی
arcadian متعلق به ارکاد
alary متعلق به بال
adamic متعلق به ادم
our متعلق بما
my متعلق بمن
attached مربوط متعلق
therof متعلق بان
subscriber's line خط متعلق به مشترک
waterside متعلق به کناردریا ساحل
oversea متعلق بماوراء دریاها
acromial متعلق بنوک شانه
subscriber's loop حلقه متعلق به مشترک
then متعلق بان زمان
government owned industries صنایع متعلق بدولت
eolithic متعلق به اغاز عصرسنگ
ci devant متعلق بدوره سابق
It belongs to him personally. متعلق بشخص اوست
archiepiscopal متعلق به اسقف بزرگ
epigraphic سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
non human غیر متعلق به نژاد انسان
accipitrine متعلق به مرغان شکاری بازمانند
epigraphical سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
alar متعلق به پیوندگاه درخت یابرگ
stablemate اسب مسابقه متعلق به یک گروه
non-human غیر متعلق به نژاد انسان
proprietary متعلق به ملاک وابسته به مالک
this house belong tome این خانه متعلق بمن است
zoon هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
piscary ازادی ماهیگیری در ابهای متعلق به غیر
portfolio entry قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
quicquid plantatur solo , solo cedit منضمات و نمائات زمین متعلق به ان است
domains اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
domain اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
library مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
transmarine واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
associated company شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
commoners متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
no man's land سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
private متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
privates متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
extra atmospheric متعلق بفضای بیرون ازجو خارج الجوی
common متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
libraries مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
commonest متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
end on سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
approach march راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
out flank دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
chain store فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
preatorian وابسته به متعلق گارد ویژه سربازی که جزگاردویژه است
chain stores فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
repel پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repels پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelled پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelling پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogies تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
encipher تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
kame تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
neotropical متعلق به امریکای جنوبی ونواحی گرمسیری امریکای شمالی
abhorrer دشمن
enemy دشمن
adversaries دشمن
foes دشمن
at d. دشمن
adversary دشمن
foe دشمن
enemies دشمن
foeman دشمن
adversarial دشمن
xenophobe دشمن
hostile دشمن
xenophobe دشمن بیگانه
alien enemy دشمن خارجی
antichrst دشمن مسیح
hostile artillery توپخانه دشمن
engagement درگیری با دشمن
antagonized دشمن کردن
hateable دشمن داشتنی
arch enemy دشمن بزرگ
archenemy دشمن بزرگ
antagonising دشمن کردن
engagements درگیری با دشمن
the enemy کشتی دشمن
the enemy نیروی دشمن
nemesis دشمن بزرگ
fronting سمت دشمن
antagonises دشمن کردن
enemy دشمن کردن
antagonised دشمن کردن
front سمت دشمن
man hater دشمن ادم
enemies دشمن کردن
unfriendly دشمن ناشناس
potential enemy دشمن حتمی
potential enemy دشمن اصلی
waned جنگ دشمن
enemy state حکومت دشمن
enemy forces نیروهای دشمن
contains احاطه دشمن
contained احاطه دشمن
antagonists رقیب دشمن
antagonist رقیب دشمن
contain احاطه دشمن
evades گریز از دشمن
wane جنگ دشمن
evading گریز از دشمن
wanes جنگ دشمن
waning جنگ دشمن
evade گریز از دشمن
feudist متحد دشمن
merged دشمن فاهر شد
hostile battery اتشبار دشمن
antagonizing دشمن کردن
antagonize دشمن کردن
antagonizes دشمن کردن
enemy state دولت دشمن
evaded گریز از دشمن
to roll up the enemy line بخط دشمن کردن
One enemy is one too many. یک دشمن هم زیاد است
harass ناراحت کردن دشمن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com