English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
proprietary متعلق به ملاک وابسته به مالک
Other Matches
laird ملاک خرده مالک
lairds ملاک خرده مالک
preatorian وابسته به متعلق گارد ویژه سربازی که جزگاردویژه است
fee tail تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
dedications در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
dedication در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
reputed owner در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
proprietresses ملاک
proprietress ملاک
landlord ملاک
landlords ملاک
criterion ملاک
landowners ملاک
landowner ملاک
propertied ملاک
proprietors ملاک
proprietor ملاک
landholder ملاک
criterion group گروه ملاک
criterion contamination ناخالصی ملاک
criteria range دامنه ملاک
accepted number عدد ملاک
lairds ملاک اسکاتلندی
validity criterion ملاک اعتبار
laird ملاک اسکاتلندی
landlord صاحبخانه ملاک
landlords صاحبخانه ملاک
criterion analysis تحلیل ملاک
squires ملاک عمده
squire ملاک عمده
evidence ملاک گواهی
documented ملاک سندیت دادن
acceptance number عدد ملاک قبول
document ملاک سندیت دادن
lords ملاک حکمروایی کردن
lord ملاک حکمروایی کردن
documenting ملاک سندیت دادن
franklin ملاک ازاداز طبقه سوم
appurtenant متعلق
thereof=of that متعلق به ان
anaclitic متعلق به
thereof متعلق به ان
dependent متعلق
my متعلق بمن
bridal متعلق بعروس
arcadian متعلق به ارکاد
conventual متعلق بخانقاه
subscriber's line خط متعلق به مشترک
therof متعلق بان
chromic متعلق به کرومیوم
alary متعلق به بال
attached مربوط متعلق
heraldic متعلق به منادی
hempen متعلق به شاهدانه
hypnic متعلق بخواب
our متعلق بما
adamic متعلق به ادم
hereof متعلق باین
then متعلق بان زمان
archiepiscopal متعلق به اسقف بزرگ
government owned industries صنایع متعلق بدولت
subscriber's loop حلقه متعلق به مشترک
eolithic متعلق به اغاز عصرسنگ
ci devant متعلق بدوره سابق
oversea متعلق بماوراء دریاها
acromial متعلق بنوک شانه
waterside متعلق به کناردریا ساحل
It belongs to him personally. متعلق بشخص اوست
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
alar متعلق به پیوندگاه درخت یابرگ
epigraphical سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
epigraphic سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
non-human غیر متعلق به نژاد انسان
stablemate اسب مسابقه متعلق به یک گروه
non human غیر متعلق به نژاد انسان
hostile متعلق به دشمن خصومت امیز
accipitrine متعلق به مرغان شکاری بازمانند
domain اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
this house belong tome این خانه متعلق بمن است
piscary ازادی ماهیگیری در ابهای متعلق به غیر
quicquid plantatur solo , solo cedit منضمات و نمائات زمین متعلق به ان است
zoon هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
domains اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
portfolio entry قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
transmarine واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
extra atmospheric متعلق بفضای بیرون ازجو خارج الجوی
associated company شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
private متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
commonest متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
privates متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
library مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
libraries مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
no man's land سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
commoners متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
common متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
angels مالک
have مالک
owner مالک
having مالک
proprietor مالک
proprietors مالک
angel مالک
ownerless بی مالک
owner of a property مالک
landlords مالک
proprietress مالک
proprietresses مالک
landlord مالک
owners مالک
homeowner مالک
possessor مالک
possessors مالک
lords مالک
landed مالک
homeowners مالک
lord مالک
chain stores فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
chain store فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
absentee landlord مالک غایب
shipowner مالک کشتی
car owner مالک اتومبیل
reputed owner مالک اعتباری
apollyon مالک دوزخ
absentee مالک غایب
seis مالک شدن
goodman خرده مالک
ground landlord مالک عرصه
yeomanly مالک جزء
sole owner مالک منحصر
freeholder مالک مطلق
smallholder خرده مالک
smallholders خرده مالک
absentees مالک غایب
owns مالک بودن
yeomen مالک جزء
timocracy مالک سالاری
holding company شرکت مالک
yeoman مالک جزء
householder مالک خانه
to have possession of مالک بودن
at the owner's risk بعهده مالک
to have مالک بودن
householders مالک خانه
to hold مالک بودن
owning مالک بودن
to possess مالک بودن
joint owner مالک مشاع
owned مالک بودن
own مالک بودن
encipher تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
at owner's risks ریسک به عهده مالک
owner of root or seed مالک اصله یا حبه
to have something مالک چیزی بودن
yeoman خرده مالک کشاورز
esquire مالک زمین ارباب
deforce بزورمالی را از مالک گرفتن
yeomen خرده مالک کشاورز
to have something at one's disposal مالک چیزی بودن
yeomanly خرده مالک کشاورز
fixed stock مالک انحصاری سهام
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
kame تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
tenant at will متصرف به میل و اراده مالک
benefical owner of an estate مالک بهره برداریک دارایی
tenant by sufference متصرف با رضایت ضمنی مالک
ship's husband مباشر و مالک نماینده کشتی
foreclose a mortgage فک رهن ملکی را از مالک ان سلب کردن
derelict ترک شده بوسیله مالک یا قیم
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
at the owner's risk با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
theft بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
unearned increment افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
thefts بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
holding company شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
fee tail تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
unearned icremrnt افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
tenant by sufference مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
neotropical متعلق به امریکای جنوبی ونواحی گرمسیری امریکای شمالی
ejectment باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com