Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
waterside
متعلق به کناردریا ساحل
Other Matches
beach marker
علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
ship to shore
حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
to skirt along the coast
در کناردریا
sea side
کناردریا
sea board
کناردریا
shore to shore movement
عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
onshore
روی ساحل متوجه بطرف ساحل
beach
کناردریا رنگ شنی
beached
کناردریا رنگ شنی
beaches
کناردریا رنگ شنی
inshore
بطرف ساحل جلو ساحل
approach lane
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
thereof=of that
متعلق به ان
dependent
متعلق
anaclitic
متعلق به
appurtenant
متعلق
thereof
متعلق به ان
bridal
متعلق بعروس
therof
متعلق بان
arcadian
متعلق به ارکاد
hereof
متعلق باین
subscriber's line
خط متعلق به مشترک
hypnic
متعلق بخواب
attached
مربوط متعلق
conventual
متعلق بخانقاه
heraldic
متعلق به منادی
chromic
متعلق به کرومیوم
our
متعلق بما
hempen
متعلق به شاهدانه
adamic
متعلق به ادم
alary
متعلق به بال
my
متعلق بمن
oversea
متعلق بماوراء دریاها
then
متعلق بان زمان
subscriber's loop
حلقه متعلق به مشترک
archiepiscopal
متعلق به اسقف بزرگ
acromial
متعلق بنوک شانه
ci devant
متعلق بدوره سابق
eolithic
متعلق به اغاز عصرسنگ
government owned industries
صنایع متعلق بدولت
It belongs to him personally.
متعلق بشخص اوست
accipitrine
متعلق به مرغان شکاری بازمانند
non human
غیر متعلق به نژاد انسان
alar
متعلق به پیوندگاه درخت یابرگ
non-human
غیر متعلق به نژاد انسان
stablemate
اسب مسابقه متعلق به یک گروه
epigraphic
سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
epigraphical
سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
proprietary
متعلق به ملاک وابسته به مالک
hostile
متعلق به دشمن خصومت امیز
zoon
هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
domain
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
quicquid plantatur solo , solo cedit
منضمات و نمائات زمین متعلق به ان است
portfolio entry
قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
domains
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
piscary
ازادی ماهیگیری در ابهای متعلق به غیر
this house belong tome
این خانه متعلق بمن است
library
مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
no man's land
سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
private
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
privates
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
transmarine
واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
associated company
شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
extra atmospheric
متعلق بفضای بیرون ازجو خارج الجوی
commonest
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
commoners
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
common
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
libraries
مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
chain store
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
chain stores
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
preatorian
وابسته به متعلق گارد ویژه سربازی که جزگاردویژه است
encipher
تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
kame
تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
landside
ساحل
coasts
ساحل
littoral
ساحل
coast
ساحل
beach
ساحل
brae
ساحل
beached
ساحل
causey
ساحل
beaches
ساحل
shores
ساحل
banks
ساحل
bank
ساحل
ashore
به ساحل
shore
ساحل
rivage
ساحل
sea shore
ساحل
in-
نزدیک ساحل
backshore
ساحل جزرو مد
land combat
نبرد در ساحل
backshore beach
ساحل جزرو مد
shore
کرانه ساحل
back beach
ساحل جزرو مد
attack group
گروه تک به ساحل
shore
ساحل دریا
shores
کرانه ساحل
shores
ساحل دریا
bank protection
ساحل داری
bank revetment
پوشش ساحل
coastwards
بطرف ساحل
coastward
درامتداد ساحل
coastwise
درطول ساحل
coral reef
ساحل مرجانی
coast guardsman
ساحل بان
seashore
ساحل دریا
seashores
ساحل دریا
in
نزدیک ساحل
hard beach
ساحل مستحکم
beach party
تیم ساحل
basegram
پیام از ساحل
coastward
بطرف ساحل
bankside
شیب ساحل
coastwards
درامتداد ساحل
river bank
ساحل رودخانه
river banks
ساحل رودخانه
beach
ساحل شنی
beach
زدن به ساحل
offshore
از جانب ساحل
offshore
دور از ساحل
sandbanks
ساحل شنی
sandbank
ساحل شنی
shorelines
خط ساحل یا خط ساحلی
shoreline
خط ساحل یا خط ساحلی
river line
خط ساحل رودخانه
on shore
روی ساحل
riparian
ساحل رودخانه زی
sea coast
ساحل دریا
beached
زدن به ساحل
beached
ساحل شنی
low lander
ساحل نشین
stethe
ساحل رودخانه
near shore
نزدیک به ساحل
inshore
به طرف ساحل
shore duty
خدمت ساحل
onshore
واقع در ساحل
beaches
ساحل شنی
beaches
زدن به ساحل
seacoast
ساحل دریا
put out
از ساحل عازم شدن
the wares beat the shore
خوردن امواج به ساحل
near bank
ساحل نزدیک رودخانه
the waves beats or the shore
امواج به ساحل می کوبد
lee shore
ساحل در معرض باد
Ivory Coast
کشور ساحل عاج
riverain
ساکن ساحل رودخانه
shoring
پیاده شدن در ساحل
landing beach
ساحل پیاده شدن
seebreeze
باد از دریا به ساحل
roadstead
لنگرگاه دور از ساحل
bank angle
زاویه شیب ساحل
retracts
دور شدن از ساحل
inside
موج نزدیک ساحل
retracted
دور شدن از ساحل
bank line
نخ ماهیگیری وصل به ساحل
shelf
سراشیب ساحل دریا
retract
دور شدن از ساحل
retracting
دور شدن از ساحل
coast defence
سازمان پدافنداز ساحل
coast in point
نقطه ورود به ساحل
bars
خور پیشرفتگی اب به ساحل
hinterlands
زمین پشت ساحل
bar
خور پیشرفتگی اب به ساحل
ashore
بکنار بطرف ساحل
hinterland
زمین پشت ساحل
insides
موج نزدیک ساحل
landing forces
نیروها پیاده شونده به ساحل
to wash something up
بکنار ساحل شستن چیزی
to wash something ashore
بکنار ساحل شستن چیزی
foreshore
لبه جلوی ساحل دریا
shore break
موجهاییکه نزدیک ساحل می شکنند
coasting
کشتی رانی در طول ساحل
skate boat
قایق بسته به ساحل در اغازمسابقه
debarkation net
پل تخلیه پرسنل ازکشتی به ساحل
beaching gear
وسایل به ساحل کشیدن ناو
cay
ساحل مرجانی یاشنی درجزیره
banks
صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
bank
صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
offshore winds
بادخشکی بادهای دور از ساحل
surf cast
قلاب اندازی از ساحل در موج
landing attack
تک همراه با پیاده شدن به ساحل
foreshores
لبه جلوی ساحل دریا
point break
موجهاییکه با زاویه به ساحل نزدیک می شوند
offshore
دور از ساحل قسمت ساحلی دریا
landing
پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
landings
پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
alighting area
نقطه پیاده شدن خودروها به ساحل
coast in point
نقطه نزدیک شدن کشتی به ساحل
barrier reef
صخره مرجانی که تقریباموازی ساحل است
straight off
مستقیما درجلو موج روبه ساحل
beachhead
پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
beachheads
پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
mooring
نقطه مهار کردن قایق به ساحل
liberty man
ملوانی که اجازه دارد به ساحل برود
shore duty
ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
council of entent
ساحل عاج نیجریه و ولتای علیا
neotropical
متعلق به امریکای جنوبی ونواحی گرمسیری امریکای شمالی
soups
موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
soup
موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com