Total search result: 187 (9 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
i undertake to pay that sum |
متعهد میشوم که ان مبلغ رابپردازم |
|
|
Other Matches |
|
bond |
سندی که به موجب ان خود ووارث و اوصیا و مباشرین امورش را به پرداخت مبلغ معینی به دیگری متعهد میکند |
i will be security for him |
من ضامن او میشوم |
it gives me the hump |
کوک میشوم |
i sort of feel sick |
یک جوری میشوم |
i will t. you to open thedoor |
ممنون میشوم اگر در را بازکنید |
quantities |
مبلغ |
promoter |
مبلغ |
quantity |
مبلغ |
amount |
: مبلغ |
amount |
مبلغ |
propagandist |
مبلغ |
amounted |
: مبلغ |
amounted |
مبلغ |
amounting |
مبلغ |
amounts |
: مبلغ |
amounts |
مبلغ |
amounting |
: مبلغ |
summa |
مبلغ |
promoters |
مبلغ |
tot |
مبلغ |
tots |
مبلغ |
lump sum |
مبلغ کل |
lump sums |
مبلغ کل |
sums |
مبلغ |
sum |
مبلغ |
propagandists |
مبلغ |
quantum |
مبلغ |
chicken feed |
مبلغ ناچیز |
converter |
مبلغ مذهبی |
pittance |
مبلغ جزئی |
pin money |
مبلغ ناچیز |
missionaries |
مبلغ مذهبی |
carry forward |
مبلغ منقول |
evengelist |
مبلغ مسیحی |
entirenss |
جمع کل مبلغ کل |
dribblet |
مبلغ کوچک |
convertor |
مبلغ مذهبی |
backing |
مبلغ شرطبندی |
balance of the amount |
باقیمانده مبلغ |
missionary |
مبلغ مذهبی |
gross amount |
مبلغ ناخالص |
missioner |
مبلغ مذهبی |
twopence |
مبلغ دو پنس |
prices |
مبلغ شرطبندی |
price |
مبلغ شرطبندی |
turnover |
مبلغ فروش |
roundest |
مبلغ زیاد |
round |
مبلغ زیاد |
the entire sum |
تمامی مبلغ |
to figure up |
مبلغ یا میزان |
premium |
مبلغ بیمه |
premiums |
مبلغ بیمه |
guaranty |
متعهد له |
obligor |
متعهد |
guarantors |
متعهد |
guarantor |
متعهد |
obligee |
متعهد له |
obligator |
متعهد |
committed [to] <adj.> |
متعهد [به] |
warrantee |
متعهد له |
promisor |
متعهد |
promiser |
متعهد |
warranter |
متعهد |
warrantor |
متعهد |
promisee |
متعهد له |
warranty |
متعهد |
sureties |
متعهد |
subscribers |
متعهد |
subscriber |
متعهد |
underwriter |
متعهد |
underwriters |
متعهد |
surety |
متعهد |
warranties |
متعهد |
deductible |
مبلغ قابل کسر |
hike |
مبلغ رابالا بردن |
it was a |
مبلغ زیادی بود |
hiked |
مبلغ رابالا بردن |
exaggerated |
مبلغ اغراق امیز |
hikes |
مبلغ رابالا بردن |
hiking |
مبلغ رابالا بردن |
ratal |
مبلغ مشمول مالیات |
capitalization |
جمع مبلغ سرمایه |
pledging |
متعهد کردن |
pledged |
متعهد کردن |
to bind |
متعهد ساختن |
stalwart <adj.> |
با وفا [متعهد] |
pledges |
متعهد کردن |
guaranteed |
ضامن متعهد |
guarantees |
ضامن متعهد |
guarantee |
ضامن متعهد |
engage |
متعهد کردن |
engage |
متعهد شدن |
engages |
متعهد کردن |
nonaligned |
غیر متعهد |
non-aligned |
غیر متعهد |
pledge |
متعهد کردن |
engages |
متعهد شدن |
bailee |
ضامن و متعهد |
plight |
متعهد شدن |
plight |
متعهد کردن |
guarantors |
کفیل متعهد |
professed |
متعهد مدعی |
guarantor |
کفیل متعهد |
federating |
متعهد کرد |
federates |
متعهد کرد |
federated |
متعهد کرد |
federate |
متعهد کرد |
What is this amount for? |
این مبلغ برای چیست؟ |
It was some consikerable amount. |
مبلغ قابل ملاحظه ای بود |
Fine words butter no parsnips. |
از تعارف کم کم وبر مبلغ افزای |
surcharge |
مبلغ جریمه نرخ اضافی |
even money |
مبلغ مساوی در شرط بندی |
investment |
مبلغ سرمایه گذاری شده |
blank check |
چک امضاء شده بدون مبلغ |
surcharges |
مبلغ جریمه نرخ اضافی |
investments |
مبلغ سرمایه گذاری شده |
engage |
نامزدکردن متعهد کردن |
guarantee |
تکفل کردن متعهد له |
release from the obligation |
ابراء ذمه متعهد |
guarantees |
تکفل کردن متعهد له |
engages |
نامزدکردن متعهد کردن |
guaranteed |
تکفل کردن متعهد له |
binds |
متعهد وملزم ساختن |
nonalignment |
کشور غیر متعهد |
bind |
متعهد وملزم ساختن |
handicap stake |
مسابقهای که مبلغ شرطبندی از صاحبان اسبهاست |
outlay |
مبلغ سرمایه گذاری شده خرج |
entry fee |
مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه |
bond discount |
تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه |
The return on the bonds amounts to ... |
مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ... |
net amount payable to contractor |
مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار |
pledged |
متعهد شدن التزام دادن |
pledge |
متعهد شدن التزام دادن |
Can I pin you down to that? |
شما را به این متعهد بکنم؟ |
obliges |
متعهد شدن لطف کردن |
obliged |
متعهد شدن لطف کردن |
oblige |
متعهد شدن لطف کردن |
pledging |
متعهد شدن التزام دادن |
gage |
شرط بستن متعهد شدن |
pledges |
متعهد شدن التزام دادن |
working capital |
مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی |
debt discount |
تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ |
He deducts the amount from the invoice. |
او [مرد] این مبلغ را از حساب کسر می کند. |
discounted cash flow |
مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی |
to undertake to do something |
رسما متعهد به انجام کاری شدن |
to pin somebody down on something |
کسی را به چیزی متعهد و ملتزم کردن |
to commit yourself to do something |
خود را به انجام امری متعهد نمودن |
to engage yourself to do something |
خود را به انجام امری متعهد نمودن |
nonalignment |
روش سیاسی غیر متعهد بودن |
The borrower is absolutely free to use the amount. |
وام گیرنده کاملا مختار به استفاده ازاین مبلغ است . |
cash and carry |
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد |
cash-and-carry |
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد |
small claim |
ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است |
regressive tax |
مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند |
cash-and-carries |
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد |
face value |
مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است |
minuteman |
داوطلبانی که متعهد بودند بمحض احضار حاضر بخدمت نظام شوند |
implied assumpist |
تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود |
dificiency |
نقصان درامد و عدم کفایت مبلغ پیش بینی شده جهت اجرای کار |
clearing a bill |
محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان |
valued policy |
بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود |
undertakers |
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد |
undertaker |
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد |
undertaking |
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد |
association for system management |
یک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کند |
asm |
Yystems for Associationیک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کندanagement |
gurantee |
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند |
uncommitted |
غیر متعهد نشده تعهد نشده |
undertakes |
متعهد شدن عهده دار شدن |
undertake |
متعهد شدن عهده دار شدن |
undertaken |
متعهد شدن عهده دار شدن |
poundage |
مبلغ به پوند وزن به پوند |
compensation trading |
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید |
subscribes |
ابونه شدن متعهد شدن |
subscribing |
ابونه شدن متعهد شدن |
subscribe |
ابونه شدن متعهد شدن |
subscribed |
ابونه شدن متعهد شدن |
del credere agent |
نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید |
due bill |
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست |
undertake |
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن |
nonaligned |
کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته |
undertaken |
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن |
undertakes |
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن |
trusted |
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد |
trusts |
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد |
trust |
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد |