English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
proxy variables متغیرهای نماینده متغیرهای تقریبی
Other Matches
cepheid variables متغیرهای قیفاووسی
strategic variables متغیرهای اساسی
macro variables متغیرهای کلان
real sector بخش متغیرهای حقیقی
multicollinearity هم خطی بین متغیرهای مستقل
conjunct یکی از متغیرهای تابع منط قی AND
parameters نرم افزاری که توابع اصل آن طبق نیاز کاربر با متغیرهای مختلف خواهد بود
parameter نرم افزاری که توابع اصل آن طبق نیاز کاربر با متغیرهای مختلف خواهد بود
decisions جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
decision جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
predetermined variables متغیرهائی که مقادیرشان ازقبل تعیین شده اند متغیرهای داده شده
poisson distribution این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
commision agent نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
surrogate نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogates نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
visiting correspondent نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
approximative تقریبی
proximate تقریبی
approximate solution حل تقریبی
approximate تقریبی
approximated تقریبی
approximates تقریبی
approximate value مقدار تقریبی
sketched نقشه تقریبی
sketch نقشه تقریبی
parametric estimate تخمین تقریبی
rough estimate براورد تقریبی
approx مخفف تقریبی
rough guess <idiom> تخمین تقریبی
whereabout محل تقریبی
whereabouts جای تقریبی
sketches نقشه تقریبی
cypres تقریبی نزدیک
give or take تخمین تقریبی
calculation پاسخ تقریبی
estimated time of departure زمان تقریبی عزیمت
approximate نزدیک امدن تقریبی
whereabout حدود تقریبی مکان
approximated نزدیک امدن تقریبی
estimated time of arrival زمان تقریبی ورود
etd زمان تقریبی حرکت
approximate contour میزان منحنی تقریبی
approximate absolute temperature دمای مطلق تقریبی
approximates نزدیک امدن تقریبی
peseta سکه اسپانیولی با ارزش تقریبی 01پنس
eta arrival of time estimated زمان تقریبی ورود
charge neutrality تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
ozonosphere لایهای از بخشهای فوقانی اتمسفر در ارتفا تقریبی 02 تا03 کیلومتر
cirro cumulus لایهای از ابرهای کروی یاگوی مانند در ارتفاع تقریبی 0006 متری از سطح زمین
cirrus لایهای از ابرهای سفیدرنگ منفصل و رشتهای در ارتفاع تقریبی 0057 متری از سطح زمین
cirro status ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
truncated انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
truncates انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
truncating انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
truncate انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
mercantile agent نماینده
attorneys نماینده
representatives نماینده ها
delegates نماینده ها
proxy نماینده
indicator نماینده
dept نماینده
doer نماینده
doers نماینده
representative نماینده
proctor نماینده
commissioner نماینده
commissioners نماینده
deligate نماینده
indicant نماینده
indicatory نماینده
agencies نماینده
attorney نماینده
agency نماینده
factor نماینده
factors نماینده
nominees نماینده
nominee نماینده
deputies نماینده
representatives نماینده
delegating نماینده
depts نماینده
deputy نماینده
delegate نماینده
delegated نماینده
delegates نماینده
agent نماینده
agents نماینده
permanent deligate نماینده دایمی
pathognomomical نماینده ناخوشی
jack and gill دونامه نماینده ........
insurance agent نماینده بیمه
priority indicator نماینده اولویت
representative elements عناصر نماینده
expessive حاکی نماینده
sole agent نماینده انحصاری
sales representative نماینده فروش
sales agent نماینده فروش
internunico نماینده پاپ
stack indicator نماینده پشته
pathognomic نماینده ناخوشی
marker ship کشتی نماینده
manufacturers' agent نماینده تولیدکننده
manufacturers' agent نماینده سازنده
overseas agent نماینده خارجی
manufacturer's agent نماینده سازنده
manufacturer's agent نماینده تولیدکننده
walking delegate نماینده سیار
law agent نماینده حقوقی
law agent نماینده قضایی
opostolic delegate نماینده پاپ
consular agent نماینده کنسولی
customs agent نماینده گمرکی
deputation نماینده نمایندگی
deputies وکیل نماینده
deputy وکیل نماینده
check indicator نماینده مقابله
representations تمثال نماینده
representation تمثال نماینده
by depty بوسیله نماینده
assignee نماینده مامور
deputations نماینده نمایندگی
parliamentarians نماینده مبرز
parliamentarian نماینده مبرز
legates نماینده پاپ
legate نماینده پاپ
envoi مامور نماینده
represented نماینده بودن
election انتخاب نماینده
represent نماینده بودن
Member of Parliament نماینده مجلس
represents نماینده بودن
Members of Parliament نماینده مجلس
envoys مامور نماینده
envoy مامور نماینده
sole agent نماینده منحصر بفرد
shipping agent نماینده شرکت کشتیرانی
to act for somebody نماینده کسی بودن
phraseogram خط یا خطوط نماینده عبارات
polyphonous نماینده چندین صدا
polyphonic نماینده چندین صدا
sole representative نماینده منحصر بفرد
special agent وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
senator نماینده مجلس سنا
senators نماینده مجلس سنا
factor حق العمل کار نماینده
factors حق العمل کار نماینده
legates نماینده پاپ حاکم
legate نماینده پاپ حاکم
exponent شرح دهنده نماینده
exponents شرح دهنده نماینده
regents نماینده پادشاه رئیس
home service agent نماینده فروش داخلی
delegacy نماینده هیئت نمایندگان
debt collecting agency نماینده وصول مطالبات
envoy extraordiinary نماینده فوق العاده
guidon پرچم نماینده واحد
ho stands for water نماینده اب است O2H
officially represented دارای نماینده رسمی
lord lieutenant نماینده پادشاه در ایالات
regent نماینده پادشاه رئیس
forwarding agent نماینده حمل و نقل
overseas agent نماینده درکشور بیگانه
full length نماینده تمام قدانسان
agents نماینده عامل شیمیایی خرج
syndic نماینده یا وکیل یک شرکت یادانشگاه
impersonify ادم ساختن نماینده بودن از
ship's husband مباشر و مالک نماینده کشتی
unseating محروم کردن نماینده از کرسی
legates ایلچی نماینده تام الاختیار
typify نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
unseats محروم کردن نماینده از کرسی
agent نماینده عامل شیمیایی خرج
typifies نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
typifying نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
marker ship ناو نماینده یاجلودار ستون
delegation اعزام نماینده هیات نمایندگی
delegations اعزام نماینده هیات نمایندگی
g man نماینده مخصوص دایره بازرسی
genotype نوع معرف و نماینده یک جنس
symptomatic مطابق نشانه بیماری نماینده
unseat محروم کردن نماینده از کرسی
unseated محروم کردن نماینده از کرسی
legate ایلچی نماینده تام الاختیار
typified نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
to act [as somebody] عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
he voted by proxy بوسیله وکیل یا نماینده رای داد
lexigraphy یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
laboriously ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
resident نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
High Commissioner نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
High Commissioners نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
residents نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
subagent عامل دست دوم نماینده فرعی
nominal scale شاخص مقیاس اسمی مقیاس غیر واقعی مقیاس تقریبی
program music موزیکی که نماینده یک رشته رویدادهاو منظره ها باشد
persona grata نماینده سیاسی مورد قبول کشور دیگر
coloury دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
to speak on behalf of [as representative] از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
residency محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com